[ویکی فقه] ابهام به معنی پوشیدگی می باشد و نیز به انگشت شست دست و پا هم اطلاق می شود. ابهام به معنای اول در بابهای گوناگون اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام مورد بحث و موضوع احکامی قرار گرفته است.
اگر ابهام در کلام شارع پدید آید، به آن «مجمل» و «متشابه» گویند و عمل به آن جایز نیست.
ابهام در کلام آدمی
اگر در کلام آدمی روی دهد، چنانچه در ضمن عقدی مانند بیع ، ضمان ، وکالت ، کفالت ، صلح و نکاح باشد، موجب بطلان آن میشود. همچنین است در برخی ایقاعات مانند طلاق بنا بر قول مشهور.
اقرار به چیز مبهم
اقرار به چیز مبهم صحیح است لیکن مقر ملزم به تفسیر آن میشود.
وصایای مبهمه
...
[ویکی فقه] ابهام (ادبیات فارسی). یکی از اصطلاحات ادبی ابهام بوده که در لغت به معنای پوشیده گذاشتن و پوشیده گفتن آمده و در صنایع بدیع معنوی، از «ابهام» به عنوان یک آرایه ادبی یاد می کنند.
ابهام در لغت به معنای پوشیده گذاشتن و پوشیده گفتن آمده و در صنایع بدیع معنوی، از «ابهام» به عنوان یک آرایه ادبی یاد می کنند.ابهام یا کلام ابهام دار، محتمل الضدین و یا ذو وجهین، سخنی است که به نحوی ایراد می شود که دو معنی متضاد از آن برداشت می شود. به عبارتی، متکلم کلام خود را به نحوی می گوید که هم می توان از آن معنای مدح برداشت کرد و هم ذمّ.ابهام تحول از سوی «چه گفتن» به «چگونه گفتن» است. در «چگونگی گفتن» است که متکلم ابهام و دوگانگی را به کلام خود می بخشد. برای این نوعِ ابهام می توان بیت زیر را از «رشید وطواط» نمونه آورد: ای خواجه، ضیا شود از روی تو ظلم •••• با طلعت تو سور نماید ماتم.موضوع هر دو مصرع به دو گونه متضاد فهمیده می شوند.گاهی نیز، شعر یا جمله دو معنا دارد: مثبت و منفی، مخالف و موافق، و می توان با دو نوع برداشت دو معنای متضاد بر شعر وارد کرد، مانند این بیت:خانه هایشان بلند و همت پست •••• یا رب این هر دو را برابر کن!به درستی دانسته نمی شود که شاعر از راه دعا خواسته است همت افراد مورد نظر مانند خانه هایشان بلند شود یا از راه نفرین آرزو کرده که خانه های آنان مثل همتشان پست شود و احتمال هر دو معنی هم می رود (محتمل الضدین).ابهام، الهام گرفته از ادبیات عرب است و بیشتر در متون اولیۀ فارسی رواج دارد؛ اما، با آمدن عرفان و تصوف به متن شعر و اندیشۀ شاعران، ابهام نیز توسعه معنایی یافته و یکی از ویژگی های شعر سبک عراقی، به ویژه در شعر برخی شاعران مانند حافظ گشت.به طور کلی صوفیه مایل نبودند که اصطلاحات و سخنان آنان عامه فهم باشد، بنابراین نثر و شعر آنان نیز با ابهام آمیخته گشت و تاویل و تفسیر متن نیز از همان موقع مطرح شد.
فرق ابهام و تعقید
البته باید میان ابهام و تعقید کلام تفاوت قائل شد. ابهام اساساٌ یک پیچیدگی آگاهانه و هنری در کلام است که با عمد و قدرتِ متکلم خلق می شود تا خواننده در دریافت معنا، تامل کند و این تلاش ذهنی و واکاوی متن باعث لذت ادبی و هنری او می شود.اما تعقید کلام که یکی از عیوب سخن ادبی شمرده می شود، حاکی از ناتوانی زبانی و بیانی متکلم است، یا افراط او در چیدن الفاظ مشکل در کنار هم برای پیچیده کردن متن به نحوی که در فهم مطلب خلل ایجاد کرده و باعث سردرگمی مخاطب و رنجش او از متن می شود.
ابهام در نقد ادبی معاصر
ابهام در نقد ادبی معاصر بسیار مورد توجه است و برخی نویسندگان و شاعران در پی تکنیک های زبانی هستند که ابهام هنری در کلام ایجاد کرده، باعث عمق بخشی سخنشان می شود. این شیوه به ویژه در متون سوررئال و سمبولیک متداول است.تاویل متن از همین ابهام متن ناشی می شود. زمانی که متکلم توانسته باشد، در سخنش لایه های معنایی متفاوتی را خلق کند، به نحوی که بتوان از آن چند معنا برداشت کرد در آن صورت متن نیاز به تاویل دارد. مانند بسیاری از اشعار حافظ.گاهی این ابهام در سطح زبان و لایه هایی روبنایی زبان نهاده می شود مانند استفاده حافظ ار ایهام، پارادوکس و...؛ و گاهی در ژرف ساخت معنایی و فکری متن که در این صورت واکاوی و بررسی معناهای متن مشکل تر است و التذاذ ادبی آن بیشتر؛ مانند معانی پیر مغان، پیر گلرنگ، می و... در منشور فکری حافظ.بنابراین، ابهام اگر آگاهانه، هنری و برخاسته از قدرت والای هنری متکلم باشد، به متن جذابیت و عمق بیشتر می دهد. برای خلق ابهامی هنری، باید از یک فرهیختگی فکری برخوردار بود.
ابهام در آثار معاصر
...
[ویکی فقه] ابهام (فقه). ابهام به معنی پوشیدگی می باشد و نیز به انگشت شست دست و پا هم اطلاق می شود. ابهام به معنای اول در بابهای گوناگون اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام مورد بحث و موضوع احکامی قرار گرفته است.
اگر ابهام در کلام شارع پدید آید، به آن «مجمل» و «متشابه» گویند و عمل به آن جایز نیست.
اصطلاحات الاصول، ص۲۳۲.
اگر در کلام آدمی روی دهد، چنانچه در ضمن عقدی مانند بیع
جواهر الکلام ج۲۲، ص۴۱۹.
اقرار به چیز مبهم صحیح است لیکن مقر ملزم به تفسیر آن میشود.
جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۱۷.
...