کلمه جو
صفحه اصلی

ابهام


مترادف ابهام : آمیختگی، پیچش، پیچیدگی، تاریکی، تعقید، تیرگی، شبهه، عدم صراحت

متضاد ابهام : آشکاری، وضوح

برابر پارسی : گنگی، پوشیده، پیچیدگی، پیچیده کردن، سربستگی

فارسی به انگلیسی

indeterminacy, ambiguity, blurriness, dimness, gloom, haze, haziness, obscurity, opacity, opaqueness, vagueness, mistiness, thumb or great toe

ambiguity, thumb or great toe


ambiguity, blurriness, dimness, gloom, haze, haziness, mistiness, obscurity, opacity, opaqueness, vagueness


فارسی به عربی

سحب , سدیم , ضباب , غموض ، علامة الاستفهام

عربی به فارسی

شست , باشست لمس کردن يا ساييدن


مترادف و متضاد

ambiguity (اسم)
ابهام، سخن مشکوک، گنگی معنی، نا معلومی

obscurity (اسم)
ابهام، گمنامی، تیرگی، تاری

equivocation (اسم)
ابهام، طفره، دروغ

haze (اسم)
ابهام، مه، بخار، مه کم، روشن نبودن مه

fog (اسم)
ابهام، تیرگی، مه، مه سفید

mist (اسم)
ابهام، مه، غبار، تاری چشم

amphibology (اسم)
ابهام، ایهام، سخن دوپهلو

moss (اسم)
ابهام، سیاه اب، خزه، پژه

punster (اسم)
جناس گو، تجنیس ساز، ابهام

آمیختگی، پیچش، پیچیدگی، تاریکی، تعقید، تیرگی، شبهه، عدم‌صراحت ≠ آشکاری، وضوح


فرهنگ فارسی

انگشت بزرگ انسان، شست، انگشت نر، پوشیده گذاشتن، پوشیده سخن گفتن، پیچیده وغامض کردن سخن
۱ - ( مصدر ) پوشیده گذاشتن مجهول بگذاشتن بسته کردن کار پوشیده گفتن . ۲ - دور کردن و راندن کسی را از کار . ۳ - ( اسم ) پیچیدگی بستگی پوشیدگی تاریکی . ۴- ( اسم ) انگشت ستبر و کوتاه دست یا پا از جانب انسی انگشت نر انگشت بزرگ . شست جمع : اباهم اباهیم یا ابهام پا. انگشت شست پا.
پوشیده گذاشتن

[زبان‌شناسی] وضعیت ناظر بر واژه یا جمله‌ای که بیش از یک معنی دارد [مهندسی نقشه‌برداری] عدد صحیح طولِ‌موج در فاصلۀ بین فرستنده و گیرنده متـ . عدد صحیح ابهام integer ambiguity


فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) پوشیده گذاشتن ، پوشیده سخن گفتن . ۲ - (اِ مص . ) پوشیدگی ، تاریکی . ۳ - (اِ. ) انگشت بزرگ ، شست .

لغت نامه دهخدا

ابهام. [ اِ ] ( ع اِ ) انگشت ستبر و کوتاه دست یا پا از جانب انسی. نر. انگشت نر. ( نصاب الصبیان ). شصت. شَست. بزرگ انگشت. انگشت بزرگ. نرانگشت. ( دستوراللغة ). سترگ. انگشت سترگ. ( مهذب الأسماء ) ( زمخشری ). اِشتو. ( مهذب الأسماء ). ج ، اَباهم ، اباهیم.

ابهام. [ اِ ] ( ع مص ) پوشیده گذاشتن. مجهول بگذاشتن. بسته کردن کار. ( زوزنی ). بسته کردن. پوشیدن. || پوشیده گفتن. || پیچیدگی. بستگی. پوشیدگی. تاریکی. || دور کردن و راندن کسی را از کار. || مجهول و مطلق و بی قید گذاشتن چیزی را. || بند کردن دَر. || بسیاربهمی شدن و بهمی ناک گردیدن زمین. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) || ابهام امر؛ بسته و مشتبه شدن آن. || ابهام ارض ؛ رویانیدن زمین گیاه بهمی را.

ابهام . [ اِ ] (ع اِ) انگشت ستبر و کوتاه دست یا پا از جانب انسی . نر. انگشت نر. (نصاب الصبیان ). شصت . شَست . بزرگ انگشت . انگشت بزرگ . نرانگشت . (دستوراللغة). سترگ . انگشت سترگ . (مهذب الأسماء) (زمخشری ). اِشتو. (مهذب الأسماء). ج ، اَباهم ، اباهیم .


ابهام . [ اِ ] (ع مص ) پوشیده گذاشتن . مجهول بگذاشتن . بسته کردن کار. (زوزنی ). بسته کردن . پوشیدن . || پوشیده گفتن . || پیچیدگی . بستگی . پوشیدگی . تاریکی . || دور کردن و راندن کسی را از کار. || مجهول و مطلق و بی قید گذاشتن چیزی را. || بند کردن دَر. || بسیاربهمی شدن و بهمی ناک گردیدن زمین . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) || ابهام امر؛ بسته و مشتبه شدن آن . || ابهام ارض ؛ رویانیدن زمین گیاه بهمی را.


فرهنگ عمید

۱. مبهم بودن.
۲. پیچیده بودن.
۳. (اسم ) (ادبی ) در بدیع، به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، مانندِ این شعر: ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید ماتم (رشیدالدین وطواط: حدائق السحر فی دقائق الشعر )، ذووجهین، محتمل الضدین.
٤. (اسم ) [قدیمی] انگشت شست.

دانشنامه عمومی

ابهام (انگلیسی: Ambiguity) یک نوع عدم قطعیت است که معنای آن اینگونه است که یک موضوع چند تفسیر مختلف و قابل قبول داشته باشد؛ بنابراین یک موضوعی که دارای ابهام باشد را نمی توان با یک صفت یا شرح خاص و ثابت توصیف کرد و نمی توان به طور قطعی با توجه به یک قاعده یا فرایند یا یک تعداد متناهی از مراحل آن موضوع را تحلیل کرد، اما هر نظری که دربارهٔ آن داده می شود به نوعی درست می باشد.
کوته نوشت
مسئله تصمیم
مغالطه
مغالطه ساختاری
خودارجاعی
معناشناسی
عدم قطعیت

فرهنگ فارسی ساره

پیچیدگی، سربستگ


فرهنگستان زبان و ادب

{ambiguity} [زبان شناسی، مهندسی نقشه برداری] [زبان شناسی] وضعیت ناظر بر واژه یا جمله ای که بیش از یک معنی دارد [مهندسی نقشه برداری] عدد صحیح طولِ موج در فاصلۀ بین فرستنده و گیرنده متـ . عدد صحیح ابهام integer ambiguity

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابهام به معنی پوشیدگی می باشد و نیز به انگشت شست دست و پا هم اطلاق می شود. ابهام به معنای اول در باب‏های گوناگون اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام مورد بحث و موضوع احکامی قرار گرفته است.
اگر ابهام در کلام شارع پدید آید، به آن «مجمل» و «متشابه» گویند و عمل به آن جایز نیست.

ابهام در کلام آدمی
اگر در کلام آدمی روی دهد، چنانچه در ضمن عقدی مانند بیع ، ضمان ، وکالت ، کفالت ، صلح و نکاح باشد، موجب بطلان آن می‏شود. همچنین است در برخی ایقاعات مانند طلاق بنا بر قول‏ مشهور.

اقرار به چیز مبهم
اقرار به چیز مبهم صحیح است لیکن مقر ملزم به تفسیر آن می‏شود.

وصایای مبهمه
...

[ویکی فقه] ابهام (ادبیات فارسی). یکی از اصطلاحات ادبی ابهام بوده که در لغت به معنای پوشیده گذاشتن و پوشیده گفتن آمده و در صنایع بدیع معنوی، از «ابهام» به عنوان یک آرایه ادبی یاد می کنند.
ابهام در لغت به معنای پوشیده گذاشتن و پوشیده گفتن آمده و در صنایع بدیع معنوی، از «ابهام» به عنوان یک آرایه ادبی یاد می کنند.ابهام یا کلام ابهام دار، محتمل الضدین و یا ذو وجهین، سخنی است که به نحوی ایراد می شود که دو معنی متضاد از آن برداشت می شود. به عبارتی، متکلم کلام خود را به نحوی می گوید که هم می توان از آن معنای مدح برداشت کرد و هم ذمّ.ابهام تحول از سوی «چه گفتن» به «چگونه گفتن» است. در «چگونگی گفتن» است که متکلم ابهام و دوگانگی را به کلام خود می بخشد. برای این نوعِ ابهام می توان بیت زیر را از «رشید وطواط» نمونه آورد: ای خواجه، ضیا شود از روی تو ظلم •••• با طلعت تو سور نماید ماتم.موضوع هر دو مصرع به دو گونه متضاد فهمیده می شوند.گاهی نیز، شعر یا جمله دو معنا دارد: مثبت و منفی، مخالف و موافق، و می توان با دو نوع برداشت دو معنای متضاد بر شعر وارد کرد، مانند این بیت:خانه هایشان بلند و همت پست •••• یا رب این هر دو را برابر کن!به درستی دانسته نمی شود که شاعر از راه دعا خواسته است همت افراد مورد نظر مانند خانه هایشان بلند شود یا از راه نفرین آرزو کرده که خانه های آنان مثل همتشان پست شود و احتمال هر دو معنی هم می رود (محتمل الضدین).ابهام، الهام گرفته از ادبیات عرب است و بیشتر در متون اولیۀ فارسی رواج دارد؛ اما، با آمدن عرفان و تصوف به متن شعر و اندیشۀ شاعران، ابهام نیز توسعه معنایی یافته و یکی از ویژگی های شعر سبک عراقی، به ویژه در شعر برخی شاعران مانند حافظ گشت.به طور کلی صوفیه مایل نبودند که اصطلاحات و سخنان آنان عامه فهم باشد، بنابراین نثر و شعر آنان نیز با ابهام آمیخته گشت و تاویل و تفسیر متن نیز از همان موقع مطرح شد.
فرق ابهام و تعقید
البته باید میان ابهام و تعقید کلام تفاوت قائل شد. ابهام اساساٌ یک پیچیدگی آگاهانه و هنری در کلام است که با عمد و قدرتِ متکلم خلق می شود تا خواننده در دریافت معنا، تامل کند و این تلاش ذهنی و واکاوی متن باعث لذت ادبی و هنری او می شود.اما تعقید کلام که یکی از عیوب سخن ادبی شمرده می شود، حاکی از ناتوانی زبانی و بیانی متکلم است، یا افراط او در چیدن الفاظ مشکل در کنار هم برای پیچیده کردن متن به نحوی که در فهم مطلب خلل ایجاد کرده و باعث سردرگمی مخاطب و رنجش او از متن می شود.
ابهام در نقد ادبی معاصر
ابهام در نقد ادبی معاصر بسیار مورد توجه است و برخی نویسندگان و شاعران در پی تکنیک های زبانی هستند که ابهام هنری در کلام ایجاد کرده، باعث عمق بخشی سخنشان می شود. این شیوه به ویژه در متون سوررئال و سمبولیک متداول است.تاویل متن از همین ابهام متن ناشی می شود. زمانی که متکلم توانسته باشد، در سخنش لایه های معنایی متفاوتی را خلق کند، به نحوی که بتوان از آن چند معنا برداشت کرد در آن صورت متن نیاز به تاویل دارد. مانند بسیاری از اشعار حافظ.گاهی این ابهام در سطح زبان و لایه هایی روبنایی زبان نهاده می شود مانند استفاده حافظ ار ایهام، پارادوکس و...؛ و گاهی در ژرف ساخت معنایی و فکری متن که در این صورت واکاوی و بررسی معناهای متن مشکل تر است و التذاذ ادبی آن بیشتر؛ مانند معانی پیر مغان، پیر گلرنگ، می و... در منشور فکری حافظ.بنابراین، ابهام اگر آگاهانه، هنری و برخاسته از قدرت والای هنری متکلم باشد، به متن جذابیت و عمق بیشتر می دهد. برای خلق ابهامی هنری، باید از یک فرهیختگی فکری برخوردار بود.
ابهام در آثار معاصر
...

[ویکی فقه] ابهام (فقه). ابهام به معنی پوشیدگی می باشد و نیز به انگشت شست دست و پا هم اطلاق می شود. ابهام به معنای اول در باب‏های گوناگون اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام مورد بحث و موضوع احکامی قرار گرفته است.
اگر ابهام در کلام شارع پدید آید، به آن «مجمل» و «متشابه» گویند و عمل به آن جایز نیست.
اصطلاحات الاصول، ص۲۳۲.
اگر در کلام آدمی روی دهد، چنانچه در ضمن عقدی مانند بیع
جواهر الکلام ج۲۲، ص۴۱۹.
اقرار به چیز مبهم صحیح است لیکن مقر ملزم به تفسیر آن می‏شود.
جواهر الکلام ج۳۵، ص۱۱۷.
...

پیشنهاد کاربران

فروبستگی، پیچیدگی، ناگویایی، دشواری

گیجی. حالتی که انسان نمیدونع چی به چیه

نامشخص

زندگی ازدواج ابهام است یعنی چی


کلمات دیگر: