اختصار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کوتاه کردن سخن را. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). سخن کوتاهترین گرفتن . (زوزنی ). تلخیص . ایجاز. || اختصار سجده ؛ خواندن سوره ٔ سجده را و گذاشتن آیه ٔ سجده را تا سجود واجب نیاید. || اختصار طریق ؛ گرفتن نزدیک ترین راه را در رفتن . (منتهی الارب ). راه کوتاه تر برفتن . (تاج المصادر بیهقی ). راه کوتاهترین گرفتن . (زوزنی ). || یک دو آیه از آخر سوره در نماز خواندن . || دور کردن زوائد را از چیزی . || آیه ٔ سجده را جدا خواندن تا سجده کند. || عصا در دست گرفتن از بهر تکیه . (تاج المصادر بیهقی ). مِخصرَه بدست گرفتن . || گرفتن تهیگاه را. دست بر تهیگاه نهادن . || از بیخ نبریدن جَزّ را: اختصر فی الجَزّ. (منتهی الارب ). || اکتفاء. بسنده کردن
: پیش تو آمدی و نکردی ، بجان تو
بر شعر مرثیت که فرستاد، اختصار.
عبدالواسع جبلی .
در غیاث اللغات آمده : اختصار باصطلاح اهل معانی ، سخن را قلیل اللفظ و کثیرالمعنی آوردن واین بهتر است و اقتصار ضد این است و آن بد است . و مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اختصار، با صاد مهمله ، نزد برخی از اهل عربیت مرادفست با ایجاز. و پاره ای گفته اند اخص ّ از
ایجاز است زیرا خصوصیت اختصار بواسطه ٔ حذف جمله باشد بخلاف ایجاز. و نزد سکّاکی ایجاز نسبت بسوی متعارف است و اختصار نسبت بمقتضی مقام و شرح آن ضمن معنی ایجاز بیاید. عبدالعلی بیرجندی در حاشیه ٔ شرح ملخص گوید: ایجاز بیان معنی مقصود باشد بکمترین الفاظی که ممکن است بدون حذف . ولی اختصار عبارت است از حذف با قرینه ای که دلالت بر محذوف کند. و اقتصار عبارت است از حذفی که نه بر طریق اختصار باشد. و گاهی اختصار را در مقابل و مرادف ایجاز قرار دهند و استعمال کنند - انتهی . و گاه مراد از اختصار حذف با دلیل و از اقتصار حذف بدون دلیل باشد، چنانکه در ضمن معنی حذف بیان شده . بنابراین اختصار اعم از تعریف بیرجندی است . زیرا آن شامل حذفیست که دارای قرینه هست اما دلالت بر خصوصیات محذوف نکند، بخلاف گفتار بیرجندی . و در پاره ای از حواشی بر ضوء بیانی شده که حاصل آن این است که اقتصار ترک پاره ای از کلمات است بنحوی که گوئی اصلاً چیزی ترک نشده ، مانند ترک فاعل در فعل مجهول . و بعبارة اخری حذف از لفظ و نیت با یکدیگر باشد. و حذف با بودن محذوف غیر مراد است و بنابراین گفته اند که : اقتصار بر یکی از دو مفعول باب «علمت » جایز نیست . زیرا حذف یکی از دو مفعول باب مزبور از لفظ جائز است نه از معنی ، چنانکه در این آیه ٔ مبارکه : و لاتحسبن ّ الذین قتلوا فی سبیل اﷲ امواتاً (قرآن
169/3). ای لاتحسبن الذین قتلوا انفسهم امواتاً. و اختصار ترک پاره ای از کلماتست از حیث صورت و نه از روی حقیقت . و تعبیر میشود از آن بحذف از لفظ بدون نیت . و بحذف با بودن محذوف مراد. و در شرح هدایة نحو در خطبه گوید: اختصار کمی لفظ و معنی است . و برخی گفته اند: اختصار مختص به الفاظِ میباشد. دیگری گوید: اختصار حذف با دلیل است . دیگری گفته : حذف از لفظ است بدون نیت . دیگری گفته : کمی الفاظ و فزونی معانی است . و اقتصار عکس آن باشد در تمام تعریفات مذکوره - انتهی . و در حاشیه ٔ منقوله از شرح هدایة گفته است : اینکه در شرح هدایة گفته اقتصار در تمام تعریفات مذکور عکس اختصار است بیانش این است که در تعریف اول ، اقتصار کمی لفظ و کثرت معانی . و در تعریف دوم ، اقتصار غیرمختص بالفاظ است . و در تعریف سوم ، اقتصار حذف بدون دلیل است . ودر تعریف چهارم ، اقتصار حذف از لفظ و نیت با هم است . و در تعریف پنجم ، اقتصار افزونی الفاظ و کمی معانی است . پس در تمامی تعریفات عکس اختصار است
: و هم در آن جانب ایجاز و اختصار بغایت رسانیده آید. (کلیله و دمنه ).
-
اختصار کردن ؛ اکتفا کردن . بسنده کردن :
چون تو بسیاری توانست آفرید اندر جهان
چون تو بس بودی ، جهان را بر یکی کرد اختصار
معزی .
یکی از آن میان بطریق ظرافت گفت :
ترا هم چیزی بباید گفت ، گفت : مرا چون دیگران فضل و بلاغت نیست و چیزی زیاده نخوانده ام بیک بیت اختصار کنم . (گلستان ).