کلمه جو
صفحه اصلی

مادرسالاری


مترادف مادرسالاری : مادرسری، مادرشاهی

متضاد مادرسالاری : پدرسالاری، پدرشاهی

فارسی به انگلیسی

matriarchy

مترادف و متضاد

matriarchy (اسم)
مادر سالاری، مادرشاهی، شه مادری


فرهنگ فارسی

نظامی اجتماعی که در آن رهبری با مادران است و سلسله‌ای از زنان ادارۀ امور را به دست دارد


فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . اِ. ) نوعی نظام اجتماعی که در آن مادر صاحب اختیار و رییس خانواده است .

دانشنامه آزاد فارسی

مادرسالاری (matriarchy)
نوع جامعه ای که در آن زنان در خانه و زندگی سیاسی برتری داشته باشند، نظام خویشاوندی منحصراً بر مدار تبار زنان دنبال شود و نظام دینی حولِ کیش یک الهۀ (ایزدبانوی) مادر متمرکز شود. جامعه ای را که مردان در آن سلطه داشته باشند، پدرسالاری می نامند. مادرسالاری و پدرسالاری گونه های بسیار ساده شده ای از نظام هایی هستند که در آن ها قدرتِ سیاسی و خانوادگی بین دو جنس توزیع می شود. مفهوم مادرسالاری تا حد زیادی با مادرتباری و مادرمکانی درآمیخته است؛ در جوامع مادرتبار، نظام خویشاوندی از طریق زنان برقرار می شود؛ در جوامع مادرمکان مردان پس از ازدواج در طایفۀ زنان خود اقامت می گزینند. در جوامع مادرتبار، مادرمکانی نیز حاکم است، مثل مینانگ کابائو در اندونزی. در اواخر قرن ۱۹ بسیاری از انسان شناسان، ازجمله یوهان باخوفن (۱۸۱۵ـ۱۸۸۷)، جان اف مک لنان (۱۸۲۷ـ۱۸۸۱)، لوئیس هنری مورگان (۱۸۱۸ـ۱۸۸۱)، و فردریک انگلس، عقیده داشتند که در نخستین مرحله از نظر جوامع، نظام مادرسالاری حاکم بوده است. انسان شناسان دیگری هم، ازجمله هنری مین (۱۸۲۲ـ۱۸۸۸) و ادوارد وسترمارک (۱۸۵۳ـ۱۹۳۶)، بر آن بودند که پدرسالاری نخستین مرحله بوده است. نظریۀ مادرسالاری را در اوایل قرن ۲۰ ملغی دانستند چرا که تحقیقات میدانیدر آن زمان نتوانست هیچ نشانه ای از وجود جوامع مادرسالار را کشف کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{matriarchy} [مطالعات زنان] نظامی اجتماعی که در آن رهبری با مادران است و سلسله ای از زنان ادارۀ امور را به دست دارد


کلمات دیگر: