کلمه جو
صفحه اصلی

گردونه


مترادف گردونه : چرخ، ارابه، گاری

فارسی به انگلیسی

cylinder, dolly, drum, wheel, vehicle, roulette

vehicle, roulette


dolly, drum, wheel


فارسی به عربی

ترخیص

مترادف و متضاد

pass (اسم)
رد، راه، پروانه، گذرگاه، بلیط، گردونه، عبور، معبر، جواز، گذر، گدوک، گذرنامه

carrousel (اسم)
چرخ فلک، گردونه

چرخ


ارابه، گاری


۱. چرخ
۲. ارابه، گاری


فرهنگ فارسی

چرخ، ارابه، گاری، هرچیزشبیه چرخ که دورخودبچرخد
( اسم ) ۱ - ارابه گاری گردون : بگردونه ها بر چه مشک و عبیر چه دیبا و دینار و مشک و حریر . ۲ - ارابه ای که توپ را حمل کند : توپهای بزرگ سنگ انداز را که در گنجه بود بنیروی اقبال شاهی از آب کر گذرانیده باعرابه و گردونه باردوی معلی آورد . یا گردون. داود . ۱ - بنات النعش کبری . ۲ - نعش ( از بنات النعش ) .

فرهنگ معین

(گَ نِ ) (اِ. ) ارابه ، گاری ، چرخ .

لغت نامه دهخدا

گردونه. [ گ َ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) بمعنی گردون است. ( برهان ). ارابه. عراده. چرخ. گاری :
به گردونه ها بر چه مشک و عبیر
چه دیبا ودینار و مشک و حریر.
فردوسی.

فرهنگ عمید

۱. چرخ، ارابه، گاری.
۲. هرچیز شبیه چرخ که دور خود بچرخد.

دانشنامه عمومی

گَردونه در ایران باستان ارابه ای سبک بوده با دو چرخ و تندرو و کاربردهای جنگاورانه و مسابقه ای داشته است.
Iranica
به نظر می رسد توسعهٔ فناوری گردونه ها مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد در میانرودان باشد. هندوایرانیان در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به طور گسترده و با مهارت بسیار از این گردونه ها استفاده می برده اند. نخستین سند یافت شده ای که در آن از گردونه یادشده است، به صورت وامواژه ای هندوآریایی در زبان هیتی مربوط به سدهٔ چهاردهم پیش از میلاد در کیکولی می باشد. کهنترین صورت یادکردن از گردونه در میان ایران به سخن زرتشت و عبارت raiθī- به معنای گردونه ران بازمی گردد.
جز مقاصد نظامی از گردونه برای مسابقه دادن هم بهره می بردند، از جمله پادشاهان آشور و هخامنشیان.
در زبان اوستایی گردونه raθa و در هندی ودایی باستان rátha- خوانده می شد که برابر با rah در پارسی میانه است. واژهٔ دیگر برای گردونه در اوستایی -vāša بوده که این واژه هم در زبان پارسی میانه به صورت wardyūn درآمده که ریشهٔ خود واژهٔ گردونه می باشد.

پیشنهاد کاربران

ارابه . . . . .


کلمات دیگر: