تاریخ عمومی فارسی تالیف خواند میر که وقایع را از ابتدای تاریخ بشر تا وفات شاه اسماعیل صفوی ( ۹۳٠ ه. ق . ) در آن آورده تاریخ شروع تالیف این کتاب ۹۲۷ و سال اختتام آن ۹۳٠ ه. ق . است حبیب السیر شامل سه جلد است و بمناسبت احتوای تفضیل اوایل کار و شرح سلطنت شاه اسماعیل که مولف معاصر او بوده است دارای اهمیت است .
حبیب السیر
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
حبیب السیر فی اخبار افراد البشر با نام کوتاه حبیب السیر کتابی است به زبان فارسی، در تاریخ عمومی جهان، نوشتهٔ غیاث الدین خواندمیر (۸۸۰–۹۴۱ق). کتاب از پیشدادیان می آغازد و به حوادث پایان عمر شاه اسماعیل خاتمه می یابد. در پایان کتاب شمه ای در کرامات سادات و عجایب عالم ذکر می شود. کتاب به نام خواجه حبیب الله وزیر هرات نوشته شده است، پس خواندمیر آن را حبیب السیر خوانده است. نثر حبیب السیر جز در مقدمه ها و خطبه ها ساده یا بینابین است.
شمیسا، سیروس (۱۳۸۴)، سبک شناسی نثر، تهران: میترا
«صلاح الدین، فرنگیان را از قتل و اسر ایمن گردانیده، فتح بیت المقدس دست داد و مسلمانان، صلیبی را که نصاری بر قبهٔ حجره مسجد اقصی نصب کرده بودند درهم شکسته و همان روز در مسجد، نماز جمعه قائم شد»
شمیسا، سیروس (۱۳۸۴)، سبک شناسی نثر، تهران: میترا
«صلاح الدین، فرنگیان را از قتل و اسر ایمن گردانیده، فتح بیت المقدس دست داد و مسلمانان، صلیبی را که نصاری بر قبهٔ حجره مسجد اقصی نصب کرده بودند درهم شکسته و همان روز در مسجد، نماز جمعه قائم شد»
wiki: حبیب السیر
پیشنهاد کاربران
هو
کتابی در تاریخ عمومی ، از خواند میر به زبان فارسی.
کتابی در تاریخ عمومی ، از خواند میر به زبان فارسی.
جور حوادث لامع طبع پاکش دراک حقایق معانى و ذهن دراکش
تاریخ حبیب السیر، ج4 ، ص: 97
جامع دقایق نکتهدانى کف باذلش کافل مصالح افاضل و غمام انعامش شامل شرایف امائل نظم
گشت ملک از عدالتش معمور ظلم شد از سیاستش مستورذات او بود زیب تخت و سریر نور رایش چو مهر عالمگیر
کف جودش چو ابر گوهربار جوهرطبع او نکو آثار
و آن شاهزاده عالىگهر در روز گرفتارى پدر در ضمان حمایت حضرت داور بجانب خراسان
نهضت فرمود و قرین صحت و سلامت روز پنجشنبه دوم ماه مبارک رمضان سنه ثلاث و سبعین و
ثمانمائه بدار السلطنه هراه رسیده بدارائى سپاهى و رعیت اشتغال نمود و در روز جمعه سیم ماه
مذکور در مسجد جامع آن بلده فاخره خطبه بنام حضرت صاحبقران امیر تیمور گورکان و میرزا
سلطان ابو سعید و میرزا سلطان احمد و میرزا سلطان محمود خواندند و بدان واسطه خبر واقعه
جانسوز سلطان سعید بتحقیق پیوسته طوایف انام از خواص و عوام صداى نوحه و زارى باوج فلک
زنگارى رسانیدند بیت
بگردید عالم ز آئین خویش که آمد عجب مشگل صعب پیش
و صباح شنبه چهارم کوتوال قلعه اختیار الدین باغى گشت و مردم جوقجوق شعار هوادارى
سلطان حسین میرزا ظاهر کرده کار از حیز تدبیر درگذشت بنابرآن در وقت استوار سلطان محمود
میرزا باتفاق امیر یار مغول و امیر قنبر على و جمعى دیگر از سالکان طریق یکدلى از دروازه
خویش بیرون رفته روى توجه بصوب سمرقند نهاد و بعد از وصول بدان بلده فردوس میرزا سلطان
احمد ابواب لطف و مرحمت بر روى برادر بگشاد و چندگاهى میان برادران طریق موافقت
مسلوک بوده آخر الامر میرزا سلطانمحمود روزى ببهانه شکار از شهر بیرون رفت و باغواء احمد
مشتاق و سید بدر و خسرو شاه و بعضى دیگر از مقربان درگاه راه حصار شادمان پیش گرفت و
بعد از وصول بمقصد امیر قنبر على که در آنوقت حاکم آنولایت بود میرزا سلطانمحمود را
بسلطنت برداشت و آنحضرت در ولایات ترمذ و چغانیان و حصار و ختلان و قندز و بقلان و
بدخشان تا کوتل هندوکش علم سلطنت برافراشت و میرزا سلطانمحمود در ایام فرمان فرمائى
چند؟؟؟ بت سپاه بطرف کتور و جبال سیاهپوشان برد و با کفار آندیار لوازم غزا و جهاد بجاى
آورد لا جرم ملقب بغازى گشت و طغراى فرامین خود را سلطان محمود غازى نوشت و
آنحضرت را در اوقات سلطنت با سلطانحسین میرزا مکررا جنک و صلح اتفاق افتاد چنانچه در
اثناء بیان وقایع آتیه خامه دو زبان بتقریر آن حالات زبان خواهد گشود و چون در شوال سال
هشتصد و نود و نه میرزا سلطان احمد در سمرقند وفات یافت سلطانمحمود میرزا بنابر استدعاءاعاظم امرا از حصار بسمرقند شتافت و کوکب اقبالش بدرجه کمال رسیده در دار الملک حضرت
صاحبقرانى قدم بر مسند کامرانى نهاد و باستمالت امرا و ارکان دولت پرداخته ابواب عیش و
عشرت برگشاد و میرزا ملک محمد را که داماد آنحضرت و پسر برادر بزرگتر سلطانسعید میرزا
منوچهر بود و خیال استقلال داشت با دیگرى از شاهزادگان تیمورى گرفته بقتل رسانید و نسبت
بمتعلقان حضرت ولایتپناه خواجه ناصر الدین عبید اللّه که پیوسته در ظلال حمایت ایشان فرق
انسان از حاکمان در ضمان امان
تاریخ حبیب السیر، ج4 ، ص:
تاریخ حبیب السیر، ج4 ، ص: 97
جامع دقایق نکتهدانى کف باذلش کافل مصالح افاضل و غمام انعامش شامل شرایف امائل نظم
گشت ملک از عدالتش معمور ظلم شد از سیاستش مستورذات او بود زیب تخت و سریر نور رایش چو مهر عالمگیر
کف جودش چو ابر گوهربار جوهرطبع او نکو آثار
و آن شاهزاده عالىگهر در روز گرفتارى پدر در ضمان حمایت حضرت داور بجانب خراسان
نهضت فرمود و قرین صحت و سلامت روز پنجشنبه دوم ماه مبارک رمضان سنه ثلاث و سبعین و
ثمانمائه بدار السلطنه هراه رسیده بدارائى سپاهى و رعیت اشتغال نمود و در روز جمعه سیم ماه
مذکور در مسجد جامع آن بلده فاخره خطبه بنام حضرت صاحبقران امیر تیمور گورکان و میرزا
سلطان ابو سعید و میرزا سلطان احمد و میرزا سلطان محمود خواندند و بدان واسطه خبر واقعه
جانسوز سلطان سعید بتحقیق پیوسته طوایف انام از خواص و عوام صداى نوحه و زارى باوج فلک
زنگارى رسانیدند بیت
بگردید عالم ز آئین خویش که آمد عجب مشگل صعب پیش
و صباح شنبه چهارم کوتوال قلعه اختیار الدین باغى گشت و مردم جوقجوق شعار هوادارى
سلطان حسین میرزا ظاهر کرده کار از حیز تدبیر درگذشت بنابرآن در وقت استوار سلطان محمود
میرزا باتفاق امیر یار مغول و امیر قنبر على و جمعى دیگر از سالکان طریق یکدلى از دروازه
خویش بیرون رفته روى توجه بصوب سمرقند نهاد و بعد از وصول بدان بلده فردوس میرزا سلطان
احمد ابواب لطف و مرحمت بر روى برادر بگشاد و چندگاهى میان برادران طریق موافقت
مسلوک بوده آخر الامر میرزا سلطانمحمود روزى ببهانه شکار از شهر بیرون رفت و باغواء احمد
مشتاق و سید بدر و خسرو شاه و بعضى دیگر از مقربان درگاه راه حصار شادمان پیش گرفت و
بعد از وصول بمقصد امیر قنبر على که در آنوقت حاکم آنولایت بود میرزا سلطانمحمود را
بسلطنت برداشت و آنحضرت در ولایات ترمذ و چغانیان و حصار و ختلان و قندز و بقلان و
بدخشان تا کوتل هندوکش علم سلطنت برافراشت و میرزا سلطانمحمود در ایام فرمان فرمائى
چند؟؟؟ بت سپاه بطرف کتور و جبال سیاهپوشان برد و با کفار آندیار لوازم غزا و جهاد بجاى
آورد لا جرم ملقب بغازى گشت و طغراى فرامین خود را سلطان محمود غازى نوشت و
آنحضرت را در اوقات سلطنت با سلطانحسین میرزا مکررا جنک و صلح اتفاق افتاد چنانچه در
اثناء بیان وقایع آتیه خامه دو زبان بتقریر آن حالات زبان خواهد گشود و چون در شوال سال
هشتصد و نود و نه میرزا سلطان احمد در سمرقند وفات یافت سلطانمحمود میرزا بنابر استدعاءاعاظم امرا از حصار بسمرقند شتافت و کوکب اقبالش بدرجه کمال رسیده در دار الملک حضرت
صاحبقرانى قدم بر مسند کامرانى نهاد و باستمالت امرا و ارکان دولت پرداخته ابواب عیش و
عشرت برگشاد و میرزا ملک محمد را که داماد آنحضرت و پسر برادر بزرگتر سلطانسعید میرزا
منوچهر بود و خیال استقلال داشت با دیگرى از شاهزادگان تیمورى گرفته بقتل رسانید و نسبت
بمتعلقان حضرت ولایتپناه خواجه ناصر الدین عبید اللّه که پیوسته در ظلال حمایت ایشان فرق
انسان از حاکمان در ضمان امان
تاریخ حبیب السیر، ج4 ، ص:
کلمات دیگر: