هیولا موجودی افسانه ای است، آن معمولاً در افسانه های کهن یا داستان های ترسناک حضور دارد، و به همین خاطر است که اغلب زشت و ممکن است ترسناک یا آسیب رسان باشد. کلمه "هیولاً از "monstrum" لاتین برگرفته شده، معمولاً با ساختار بیولوژیکی عجیب است، که به عنوان نشانهٔ اشتباهی در نظم طبیعی به وجود آمده.
کلمه «هیولا» معمولاً بر چیزی اشتباه یا بد دلالت دارد؛ یک هیولا به طور کلی ایراد اخلاقی و ذاتی دارد و همچنین تفاوت های جسمی یا روانی شنیع با دیگر موجودات، یا از آن به عنوان مخلوقی عجیب از طبیعت می توان نام برد. همچنین می تواند ظاهراً به یک فرد با ویژگی های مشابه مانند یک شخص حریص یا کسی که کارهای وحشتناک انجام می دهد اعمال شود.
ریشه "monstrum" از کلمهٔ "monere" به وجود آمده-که نه تنها به معنای برای هشدار دادن، بلکه به معنای دستور است! بنابراین، هیولا نشانهٔ بد یا آموزش خیر است. این تفسیر خوش خیم شده توسط سنت آگوستین، که هیولا را ذاتاً شر نمی داند پیشنهاد شد اما به عنوان بخشی از طراحی های طبیعی جهان، یک نوع از خطای عمدی در جسم و روح غالب یک مخلوق دسته بندی شده است.
هیولاهای کلاسیک از افسانه ها و داستان های تخیلی منشاء می گیرند. هیولاهای شناخته شده کلاسیک عبارتند از: دراکولا، فرانکنشتاین، گرگینه، مومیایی، مرد نامرئی، زامبی و غیره.
wiki: مکاشفه یوحنا از عهد جدید نامبرده شده است و با مسائل آخرالزمان در ارتباط است. اولین هیولا از دریا خارج می شود و قدرت خود را از اژدها می گیرد. اولین هیولا در مکاشفه ۱۱:۷ مورد اشاره قرار گرفته است و از اعماق دریا بیرون میاید. هیولای دوم از زمین بیرون میاید و تمامی مردم دنیا را مجبور به پرستیدن هیولای اول می کند. هر دو هیولا با اژدها همکاری کرده و در برابر خدا هستند. آن ها مومنان را آزار می دهند و کسانی را که تصویر هیولا را نمی پرستند و کشورهای دنیا را مجبور به حضور در جنگ آخرالزمان می کنند. هر دو هیولا توسط عیسی شکست داده می شوند و به دریاچه آتش که در مکاشفه ۱۹ اشاره شده است انداخته می شوند.
توصیف هیولای اول بیشتر در فصل ۱۳ تا ۱۷ مکاشفه یوحنا آمده است. فصل ۱۳ بیشترین و دقیقترین توصیف را می دهد که در آن یوحنا می بیند که هیولا از دریا بیرون میاید و دارای هفت سر و ده شاخ است و بر روی آن ها ده تاج قرار دارد و بر روی سرها نام کفر نوشته شده است. هیولا شکلی شبیه یوزپلنگ، پاهایی نظیر خرس، و دهانی نظیر شیر دارد. بر روی یکی از سرهای هیولا جای زخمی کشنده قرار دارد که خوب شده است و باعث می شود که مردم از هیولا تبعیت کنند. این توصیف با توصیف های کتاب دانیال از چهار هیولای آخرالزمان شباهت زیادی دارد.
هیولای دوم در فصل ۱۳ مورد اشاره قرار گرفته است. این هیولا از زمین خارج شده است و ظاهر آن به صورت کامل توصیف نمی شود بلکه تنها اشاره می شود که دارای دوشاخ مانند یک گوسفند بود و مانند اژدها صحبت می کرد. وظیفه او مجبور کردن مردم به اطاعت از هیولای اول به واسطه نشانه های بسیار بزرگی است که توسط او داده می شود و می تواند کاری کند که از بهشت آتش ببارد. هیولای دوم پیامبر دروغین نیز نامیده می شود. هیولا مردم را وادار به پرستیدن تصویر هیولای اول خواهد کرد و هرآنکس که ادعا کند که تصویر را نخواهد پرستید کشته خواهد شد. این هیولا تمامی مردم را وادار به داشتن علامت هیولا خواهد کرد که بر روی دست راست آن ها یا بر روی پیشانیشان خواهد بود.
هیولای دوم به تصویر هیولا زندگی می دمد و تصویر زنده شده و قادر به صحبت کردن خواهد بود. این هیولا کسانی را که این تصویر را نپرستند خواهد کشت. کسانی که به این دلیل کشته شوند در بازگشت عیسی زندگی مجدد یافته و در پادشاهی هزار ساله عیسی او را همراهی خواهند کرد. مرگ بر این افراد قدرتی ندارد زیرا آنان توسط هیولا فریفته نشدند و با اینکه زندگی مادی خود را از دست دادند زندگی مجدد خواهند یافت.