کلمه جو
صفحه اصلی

واکسیناسیون


مترادف واکسیناسیون : آبله کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه کوبی

برابر پارسی : مایه کوبی

مترادف و متضاد

آبلهکوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایهکوبی


فرهنگ فارسی

تلقیح، مایه زنی، عمل واکسن زدن
( اسم ) واکسن زنی مایه زنی . توضیح احتراز از استعمال این کلم. بیگانه اولی است .

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) محل تلقیح واکسن ، مایه زنی .

لغت نامه دهخدا

واکسیناسیون. [ یُن ْ ] ( فرانسوی ، اِ ) مایه زنی. ( لغات فرهنگستان ). واکسن کوبی. واکسن زدن. مایه کوبی. رجوع به واکسن شود.

فرهنگ عمید

عمل وارد کردن واکسن به بدن کسی، میاه کوبی.

دانشنامه عمومی

واکسیناسیون در پارسی پیش پاسی به انجام کارهایی گفته می شود که با هدف جلوگیری از ایجاد عفونت یا کاهش حالت طبیعی بیماری در شخصی با تجویز آنتی بادی یا آنتی ژن به عمل آید. واکسیناسیون با تزریق عضلانی یا وریدی (رگی) آنتی بادی ایمنی غیرفعال یا انتقالی ایجاد می گردد. دوام این نوع ایمنی کوتاه مدت است و بسته به نیمه عمر آنتی بادی در بدن فرد دریافت کننده دارد و این مدت در حدود سه تا چهار هفته می باشد. در صورت تجویز آنتی ژن که شامل میکرو ارگانیسم ضعیف شده، کشته شده یا اجزاء آن می شود دستگاه ایمنی فرد دریافت کننده تحریک و به طور فعال آنتی بادی تولید می کند. ایمنی بدست آمده در این حالت را ایمنی فعال گویند. دوام این نوع ایمنی، طولانی تر از نوع غیرفعال است.واکسیناسیون اقدام مهمی است که به وسیلهٔ آن با هزینه کم می توان از ابتلاء به بیماری های عفونی جلوگیری کرد.
https://www.historyofvaccines.org/timeline/all جدول زمانی و تاریخچهٔ واکسیناسیون در جهان

دانشنامه آزاد فارسی


فرهنگ فارسی ساره

مایه کوب


جدول کلمات

لقیح, مایه کوبی

پیشنهاد کاربران

واکسیناسیون
دَرزَنی ، آزَنی ، وازَنی ، درچکانی ، دافَنی، پادمایه زَنی

واکسَنِش. واکسنیده سازی.

واکسن← "پادوا" ( padva مخفف پاد دوا )
واکسیناسیون←پادوازنی ، پادواگری


کلمات دیگر: