کلمه جو
صفحه اصلی

انتخاب


مترادف انتخاب : تعیین، گزینش، گلچین، برگزیدن، گزیدن

متضاد انتخاب : انتصاب

برابر پارسی : گزینش، برگزیدن، گزینه

فارسی به انگلیسی

selection, choice, election


choice, option, pick, selection


choice, option, pick, selection, appointment

فارسی به عربی

اختیار , انتخاب , مسودة

عربی به فارسی

راي دادن , انتخاب , انتخاب نماينده , گزينش


مترادف و متضاد

برگزیدن، گزیدن


تعیین، گزینش، گلچین ≠ انتصاب


۱. تعیین، گزینش، گلچین
۲. برگزیدن، گزیدن ≠ انتصاب


choice (اسم)
پسند، انتخاب، چیز نخبه

selection (اسم)
پسند، انتخاب، گزینش، گزین

option (اسم)
اختیار، انتخاب، خیار، ازادی، خیار فسخ، خصیصه اختیاری، اظهار میل

pickup (اسم)
ترقی، انتخاب، رشد، پیکاپ، هر چیز انتخاب شده، تجدید فعالیت، اشنایی تصادفی، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون

draft (اسم)
حواله، برات، طرح، انتخاب، مسوده، پیش نویس، چرک نویس، برگزینی، برات کشی

election (اسم)
انتخاب، گزینش، انتخاب نماینده

delegacy (اسم)
نمایندگی، نماینده، انتخاب، هیئت نمایندگان

فرهنگ فارسی

← گزینش


برگزیدن، بیرون کشیدن وبرگزیدن چیزی ازمیان چیزهای دیگر، برگزیدن کسی ازمیان جمعی برای کاری
۱ - ( مصدر ) برگزیدن چیزی . ۲ - برگزیدن کسی برای کاری . ۳ - برگزیدن نمایندهای برای مجلس (شوری سنا ) انجمن شهر حزب و انجمنهای دیگر . جمع : انتخابات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) برگزیدن .

لغت نامه دهخدا

انتخاب. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) برگزیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( مصادر زوزنی ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ). انتجاب. ( مصادر زوزنی ). برگزیدن چیزی. برگزیدن کسی برای کاری. ( فرهنگ فارسی معین ). نخبه کردن. ( یادداشت مؤلف ): الحمدﷲ الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ). || بیرون کشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).انتزاع. ( از اقرب الموارد ). یقال انتخبه ؛ ای نزعه. ( از ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) برگزیدگی و پسند و پسندیدگی و اختیار و مقبول شدگی. ( ناظم الاطباء ). بِه ْگزینی. دست چینی. ( یادداشت مؤلف ) :
مرا ز سنت و حرمت سه انتخاب افتاد
امام ساده رخ و عشق پاک و باده صاف.
نظیری نیشابوری ( از آنندراج ).
|| ( ص ) انتخاب به معنی برگزیده و منتخب نیز مستعمل است. ( از آنندراج ). || ( اصطلاح سیاست و حقوق ) برگزیدن نماینده ای برای مجلس شورای ملی ، مجلس سنا، انجمن شهر، حزب و انجمنهای دیگر. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- انتخاب ، انتخاب طبیعی ؛ ( اصطلاح علوم طبیعی ) عبارت است از انتخابی که طبیعت از بهترین انواع جانوران و گیاهان می کند. بر طبق نظریه داروین بسبب عوامل گوناگونی که در زندگی و رشد و نمو جانوران و گیاهان مؤثر است بین افراد و انواع پیوسته نزاعی در جریان است و آنهایی که با محیط سازگارترند باقی می مانند و رشد نمو و توالد و تناسل می کنند و بقیه که با محیط سازگاری ندارندبتدریج از بین می روند. ( از لاروس ).
- انتخاب انسب ؛ انتخاب آنچه مناسب تر است. رجوع به انتخاب طبیعی شود.

فرهنگ عمید

برگزیدن، بیرون کشیدن و برگزیدن چیزی یا کسی از میان یک مجموعه.

دانشنامه عمومی

انتخاب فرایندی روانی شامل قضاوت درباره نقاط ضعف و قوت گزینه های مختلف و برگزیدن یکی یا چند مورد از آنهاست.

دانشنامه آزاد فارسی

انتخاب (choice)
(یا: گزینش) معضل فلسفی در باب انتخاب این است که آیا روندی است که در آن امیال، فشارها و رویکردهای گوناگون با هم کشمکش می کنند تا سرانجام از آن میان تصمیم و عمل معینی پدید آید، و یا این که علاوه بر این ها خودی۱ وجود دارد که با توسل به امیال عالی تر، عقل یا اخلاق، نزاع را هدایت می کند. کوشش در افزودن چنین عاملی بر آن تصویر انفعالی (که اغلب به هیوم۲ نسبت می دهند) وجه مشخصۀ اخلاق کانتی۳ است. اما این نگرش کانتی نه فقط آماج حملۀ طرفداران هیوم بوده است بلکه بسیاری از نوشته های فمینیستی۴ و پسامدرن۵ نیز به آن تاخته اند.
selfHumekantian ethicsfeministpostmodernist

فرهنگ فارسی ساره

گزینش، گزینه


فرهنگستان زبان و ادب

[زیست شناسی-ژن شناسی و زیست فنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← گزینش

واژه نامه بختیاریکا

گِر

پیشنهاد کاربران

این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن چنینند : گُزینش Gozinesh ( پهلوى: ویزینیشْنْ : انتخاب ) ، گُزیدار Gozidar ( پهلوى: ویزیتار : انتخاب، گزینش گرى ) ، چیتار Chitar ( پهلوى: انتخاب ، چیدن ) ، بهچین Behchin ( پهلوى: بهترین را چیدن ، انتخاب بهترین ) ، هوچین
Huchin ( پهلوى: خوبترین را چیدن ، انتخاب خوبترین ) ، پدویزینش Padvizinesh ( پهلوى: پدویزینیشْنْ : انتخاب ، گزینش گرى ) پِراوْ Perav ( سانسکریت : پْراوْرْ : انتخاب - مى پیشنهادیم که کُنِش پِراویدن Peravidan ( انتخاب کردن ) نوساخته شود و پِراوُش Peravosh ( انتخاب گرى
، منتخب سازى ) ، آهیوپ Ahyup ( سانسکریت : آبِهْیوپَگَم : انتخاب - مى پیشنهادیم کُنشِ آهیوپیدن Ahyupidan : انتخاب - گزینش - گلچین کردن ) سموهار Samuhar ( سانسکریت: سَمودْهارَ : انتخاب - مى پیشنهادیم کُنشِ سموهاردن Samuhardan نوساخته شود : انتخاب - گزینش کردن، برگزیدن )

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پراو prãv ( سنسکریت: پْراوْر prãvr )
آهیوپ ( سنسکریت: آبْهیوپَگَم )
تانس، تانْسرو ( اوستایی: تانسروچینَ )
سَموهار ( سنسکریت: سَمودهارَ )

ریشه ایرانی دارد و از نخبه برخاسته است

در زبان کُردی ( کلهری ) به انتخاب/انتخاب کردن وژانن یا هلوژانن می گویند. wežānen/hałwežānen

در زبانهای ایرانی

کردی ( کرمانجی ) . . . هلبیژا
پارسی. . . گزینش یا گزیدار

انتخابیدن
برگزیدن
گزیدن

دست نشان

منتخب


کلمات دیگر: