bailee investor, sleeping partner
مضارب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
جمع مضرب
( اسم ) ۱ - با شمشیر زننده زد و خورد کننده . ۲ - شرکت کننده در مال و تن .
( اسم ) ۱ - با شمشیر زننده زد و خورد کننده . ۲ - شرکت کننده در مال و تن .
لغت نامه دهخدا
مضارب . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مِضْرَب . خیمه هاو چادرهای بزرگ . (از اقرب الموارد) : سپاه ، دست از قتل بازداشتند و با مضارب و منازل خویش آمدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 104). || حیله ها و تدابیر جنگی . (از ذیل اقرب الموارد).
مضارب . [ م ُ رِ ] (ع ص ) جنگجو. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مضاربة شود.
مضارب. [ م َ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ مِضْرَب. خیمه هاو چادرهای بزرگ. ( از اقرب الموارد ) : سپاه ، دست از قتل بازداشتند و با مضارب و منازل خویش آمدند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 104 ). || حیله ها و تدابیر جنگی. ( از ذیل اقرب الموارد ).
مضارب. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) جنگجو. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مضاربة شود.
مضارب. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) جنگجو. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مضاربة شود.
فرهنگ عمید
۱. (ریاضی ) = مَضرَب
۲. [قدیمی] خیمه ها.
۲. [قدیمی] خیمه ها.
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
صاحب سرمایه ، مالک ، عامل
کلمات دیگر: