قومی از بربر بدیار مغرب (در قرون وسطی ) و منسوب بدان صنهاجی است .
صنهاجه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صنهاجة. [ ص ِ ج َ ] (ع ص ) غریق در عبودیت . (منتهی الارب ). رجوع به صنهاج شود.
( صنهاجة ) صنهاجة. [ ص ِ ج َ ] ( ع ص ) غریق در عبودیت. ( منتهی الارب ). رجوع به صنهاج شود.
صنهاجة. [ ص ُ ج َ ] ( اِخ ) قومی است به دیار مغرب از اولاد صنهاجه حمیری. ( منتهی الارب ). قبیله ای از بربر.
صنهاجة. [ ص ُ ج َ ] ( اِخ ) قومی است به دیار مغرب از اولاد صنهاجه حمیری. ( منتهی الارب ). قبیله ای از بربر.
صنهاجة. [ ص ُ ج َ ] (اِخ ) قومی است به دیار مغرب از اولاد صنهاجه ٔ حمیری . (منتهی الارب ). قبیله ای از بربر.
دانشنامه عمومی
قبایل صَنهاجه یکی از بزرگ ترین مجموعه قبیله های بِربر (آمازیغ) در شمال آفریقا است. آنان از طرفداران فاطمیان بودند.مجموعه های بزرگ دیگر از قبایل منطقه عبارت اند از زناته و مصموده.
wiki: صنهاجه
کلمات دیگر: