کلمه جو
صفحه اصلی

گفتار


مترادف گفتار : بیان، تکلم، سخن، عرض، کلام، گفتمان، گفت، مثل، نطق، واج

متضاد گفتار : شنیدار

فارسی به انگلیسی

speech, word, discourse, oration, talk, topic, chapter

speech, word, topic, discourse, chapter


discourse, oration, speech, talk


فارسی به عربی

خطبة , کتاب , کلمة , مقالة

مترادف و متضاد

article (اسم)
ماده، عمل، شرط، اسباب، مقاله، بند، گفتار، فقره، فصل، حرف تعریف، متاع، کالا، چیز

word (اسم)
خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه

speech (اسم)
نطق، خطابت، حرف، گفتار، صحبت، سخن، سخنرانی، خطبه، گویایی، قوه ناطقه

sermon (اسم)
خطابه، موعظه، اندرز، گفتار، خطبه، وعظ

بیان، تکلم، سخن، عرض، کلام، گفتمان، گفت، مثل، نطق، واج ≠ شنیدار


فرهنگ فارسی

کلامی که به‌صورت صدای بیرون از صحنه یا پرده شنیده می‌شود


سخن گفتن، به معنی سخن هم میگویند
۱ - ( اسم ) گفتن گفت . ۲ - ( اسم ) سخن قول : خواج. بزرگ داند که خداوند در این گفتار بر حق است . ۳ - ( اسم ) گفته . یا گفتار در هم . سخن نا مربوط .

فرهنگ معین

(گُ ) (حامص . ) سخن ، حدیث .

لغت نامه دهخدا

گفتار. [ گ ُ ] ( اِمص ) قول. سخن. حدیث. مقاله. مقال. کلام. گفت :
رک که بااند شار بنمایی
دل تو خوش کند بخوش گفتار.
رودکی ( احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 998 ).
چیست از گفتار خوش بهتر که او
مرغ را آرد برون از آشیان.
حفاف.
زدن مرد را تیغ بر تار خویش
به از بازگشتن ز گفتار خویش.
ابوشکور.
سپهبد ز گفتار او شاد شد
سخن گفتن هر کسی باد شد.
فردوسی.
همی گفت هر کس که ما بنده ایم
به گفتار خسرو سرافکنده ایم.
فردوسی.
یکی ترجمان راز لشکر بجست
که گفتار ترکان بداند درست.
فردوسی.
پیش گفتار بکردار شوی وین عجبست
پیشتر چیزی گفتار بود پس کردار.
فرخی.
در فضل گوهرش بتوان یافتن کنون
مدح هزارساله به گفتار پهلوی.
فرخی.
چیزی که همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی بینی کردار.
فرخی.
بر دل مکن مسلط گفتار هر لتنبر
هرگز کجا پسندد افلاک جز ترا سر.
شاکر بخاری.
از مار کینه ورتر ناسازتر چه باشد
گفتار چربش آرد بیرون از آشیانه.
لبیبی.
خواجه بزرگ داندکه خداوند در این گفتار بر حق است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 397 ). کس را نرسد که اندیشه کند که این چراست تا به گفتار رسد. ( تاریخ بیهقی ).
که صد گنج شاید به گفتار داد
که نتوان یکی زآن به کردار داد.
اسدی.
بپذرفتن چیز و گفتار خوش
مباش ایمن از دشمن کینه کش.
اسدی.
بر گوینده بیش از گفتار نباشد. ( قابوسنامه ). اما هرکه را آزمایی به کردار آزمای نه به گفتار که گنجشک به نقد به که طاوس به نسیه. ( قابوسنامه ).
نگردد به گفتار مستانه غره
کسی کودل و جان هشیار دارد.
ناصرخسرو.
بجز بر نکو فعل و گفتار خوب
نه بگذار دست و نه بگشای فم.
ناصرخسرو.
آنچت گوید بپذیر و مباش
عاشق بر بیهده گفتار خویش.
ناصرخسرو.
گفتار بی کردار ضایع ماند. ( کیمیای سعادت ). این کتاب چهارده گفتار است و در بخش باب اول از گفتار نخستین. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
چو عاجز است ز آثار معجزت خاطر
چو قاصر است زکردار نادرت گفتار.

گفتار. [ گ ُ ] (اِمص ) قول . سخن . حدیث . مقاله . مقال . کلام . گفت :
رک که بااند شار بنمایی
دل تو خوش کند بخوش گفتار.

رودکی (احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ج 3 ص 998).


چیست از گفتار خوش بهتر که او
مرغ را آرد برون از آشیان .

حفاف .


زدن مرد را تیغ بر تار خویش
به از بازگشتن ز گفتار خویش .

ابوشکور.


سپهبد ز گفتار او شاد شد
سخن گفتن هر کسی باد شد.

فردوسی .


همی گفت هر کس که ما بنده ایم
به گفتار خسرو سرافکنده ایم .

فردوسی .


یکی ترجمان راز لشکر بجست
که گفتار ترکان بداند درست .

فردوسی .


پیش گفتار بکردار شوی وین عجبست
پیشتر چیزی گفتار بود پس کردار.

فرخی .


در فضل گوهرش بتوان یافتن کنون
مدح هزارساله به گفتار پهلوی .

فرخی .


چیزی که همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی بینی کردار.

فرخی .


بر دل مکن مسلط گفتار هر لتنبر
هرگز کجا پسندد افلاک جز ترا سر.

شاکر بخاری .


از مار کینه ورتر ناسازتر چه باشد
گفتار چربش آرد بیرون از آشیانه .

لبیبی .


خواجه ٔ بزرگ داندکه خداوند در این گفتار بر حق است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 397). کس را نرسد که اندیشه کند که این چراست تا به گفتار رسد. (تاریخ بیهقی ).
که صد گنج شاید به گفتار داد
که نتوان یکی زآن به کردار داد.

اسدی .


بپذرفتن چیز و گفتار خوش
مباش ایمن از دشمن کینه کش .

اسدی .


بر گوینده بیش از گفتار نباشد. (قابوسنامه ). اما هرکه را آزمایی به کردار آزمای نه به گفتار که گنجشک به نقد به که طاوس به نسیه . (قابوسنامه ).
نگردد به گفتار مستانه غره
کسی کودل و جان هشیار دارد.

ناصرخسرو.


بجز بر نکو فعل و گفتار خوب
نه بگذار دست و نه بگشای فم .

ناصرخسرو.


آنچت گوید بپذیر و مباش
عاشق بر بیهده گفتار خویش .

ناصرخسرو.


گفتار بی کردار ضایع ماند. (کیمیای سعادت ). این کتاب چهارده گفتار است و در بخش باب اول از گفتار نخستین . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
چو عاجز است ز آثار معجزت خاطر
چو قاصر است زکردار نادرت گفتار.

مسعودسعد.


...تا آخر هیچ بدی و ناهمواری از او در وجود نیاید به گفتار و کردار. (نوروزنامه ). مردم اگرچه با شرف گفتار است چون بشرف نوشتن دست ندارد ناقص بود چون یک نیمه از مردم . (نوروزنامه ).
کار کن کار بگذر از گفتار
کاندرین راه کار دارد کار.

سنایی .


جایی است مدیح تو که آنجا
گفتار چو حلقه بر در آمد.

عمادی شهریاری .


عیسی از گفتار نااهلی برآمد بر فلک
آدم از وسواس ناجنسی برون رفت ازجنان .

خاقانی .


خوش جوابی است که خاقانی داد
از پی رد شدن گفتارش .

خاقانی .


چو نام من بشیرینی برآید
اگر گفتار من تلخ است شاید.

نظامی .


به خود میگفت کای شوخ ستمکار
چرا گفتی تو آن بیهوده گفتار.

نظامی .


چه در کار است با گفتار کردار
پی کردار گرد و ترک گفت آر.

پوریای ولی .


در این گفتار فایده نیست . (کلیله و دمنه ).
چون کار ز دست رفت گفتار چه سود
چون دیده سپید گشت دیدار چه سود.

عطار.


بعلت اینکه نمی بینم ایشان را کردار موافق گفتار. (گلستان ).
اول اندیشه وآنگهی گفتار
پای بست آمده ست پس دیوار.

سعدی (گلستان ).


نه همه گفتار ز انسان خوش است
هرچه پسندیده بود آن خوش است .

امیرخسرو.


نای زن را بین که صوتی دارد و گفتار نی
لاجرم در قول محتاج کس دیگر بود.

امیرخسرو.


هست فرقی میان دیدن و وصل
نیست ذوقی مرا درین گفتار.

اوحدی .


نه تنها عشق از دیدار خیزد
بسا کاین دولت از گفتار خیزد.

جامی .


طالب آمل گذشت و طبعها افسرده شد
از چه روی آن آتشین گفتار در عالم نماند.

صائب .


نیست با گفتار لب کیفیت گفتار چشم
خوشتر است از لعل گویا چشم گویایی مرا.

صائب (از آنندراج ).


سخندان چون نئی مخلص حدیث زلف کوته کن
که میگردد ز گفتار مسلسل لال رسواتر.

مخلص کاشی (از آنندراج ).


|| فکر. خیال :
به پیش پدر شد پر از خون جگر
پراندیشه دل پر ز گفتار سر.

فردوسی .


ترکیب ها:
- باطل گفتار ؛ بیهوده گفتار. تلخ گفتار. چرب گفتار. خوب گفتار. خوش گفتار. راست گفتار. شکرگفتار. نغزگفتار.نکوگفتار. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خودشود :
آنان که پریروی و شکرگفتارند
حیف است که روی خوب پنهان دارند.

سعدی .


تو در دل من از آن خوشتری و شیرین تر
که من ترش بنشینم به تلخ گفتاری .

سعدی (طیبات ).



فرهنگ عمید

۱. سخن گفتن.
۲. (اسم ) سخن.

دانشنامه عمومی

گفتار یا تکلم یکی از فرایندهای ارتباطیِ انسان هاست.گفتار با به وجود آوردن صدا توسط دهان و تا حدودی بینی انسان به وجود می آید. در این فرایند، دندان ها، زبان کوچک و بزرگ، حنجره و بینی نقش دارند. گفتار مهم ترین روش ارتباط انسانی است.
ویکی پدیای انگلیسی
گفتار عبارت است از شکل تلفظ شدهٔ ارتباطات انسانی که مبتنی بر ترکیب نحوی لغات یا نام هایی است که از فرهنگ لغات بسیار بزرگ (معمولاً بیش از ۱۰٬۰۰۰ لغت مختلف) بدست می آیند. هر کلمه گفتاری از ترکیب آوایی مجموعه محدودی از واحدهای صوتی گفتاری ثابت و صدادار ایجاد می شود. این فرهنگ لغات، نحوی که آن ها را می سازد، و مجموعه واحدهای صوتی گفتاری آنها، متفاوت با ایجاد موجودیت هزاران نوع مختلف زبان های بشری است که متقابلاً غیرقابل فهم اند.افراد (متکلّمین به چند زبان) اغلب قادر به برقراری ارتباط با دو یا بیشتر زبان اند. توانایی های صوتی که انسان ها را قادر به تولید گفتار می کند نیز به انسان توانایی آواز خواندن می دهد. فرم اشاره ای ارتباط انسانی برای ناشنوایان به شکل زبان علائمی وجود دارد. گفتار در برخی فرهنگ های زبان مکتوب بوده است، اغلب زبانی که به لحاظ فرهنگ لغت، نحویات و آوائی متفاوت از زبان تکلمی همراه بوده است، به دوزبانه (diglossia)، گفتار علاوه بر استفاده اش در ارتباطات، توسط برخی روانشناسان همچون ویگوتسکی اشاره شده که بطور داخلی توسط پروسه های ذهنی استفاده می شود جهت بالابردن و سازمان دادن ادراک به شکل یک گفتار یک نفری با لحن گفتار گفتن برحسب تولید گفتار و ادراک اصوات استفاده شده در زبان تکلمی پژوهش می شود. عناوین پژوهش دیگر، مربوط به تکرار گفتار، توانایی برای تبدیل کلام تکلمی شنیده شده به اصوات مورد نیاز برای تولید مجدد که نقش اساسی در توسعه فرهنگ لغت در کودکان و خطاهای تکلمی دارد. چندین درس دانشگاهی که این ها را مطالعه می کنند شامل، اصوات شناسی، روانشناسی، آسیب شناسی گفتاری، زبان شناسی، علوم ادراکی، مطالعات ارتباطات، رشته بیماری های گوش، گلو و بینی و علوم کامپیوتر است. ناحیه پژوهشی دیگر این است که چقدر مغز انسان در سطوح مختلف خود نظیر سطح بروکا و سطح و رینک پایه گفتار هستند. مباحثه ای است که چقدر گفتار انسان منحصر است به لحاظ این که سایر حیوانات دیگر نیز با اصوات ارتباط برقرار می کنند. با وجودی که هیچ کدام در وحوش فرهنگ لغوی بزرگی ندارند، پژوهش روی توانایی های غیرزبانی میمون های زبان آموخته نظیر واشو و کانزی این امکان را افزایش می دهد که آن ها ممکن است این توانایی ها را داشته بوده اند. اصول گفتار ناشناخته اند و موضوع بحش و تفکرهای بسیاری هستند.
در زبانشناسی (اصوات و آواهای شمرده شمرده)، روش شمرده سازی مشخص می کند چگونه زبان، لب ها، آرواره ها و ارگان های تکلمی دیگر درگیر در صوت سازی تماس برقرار می کنند. اغلب این مفهوم فقط برای تولید ثابت ها استفاده می شود. برای هر مکان شمرده شمرده سازی، می تواند چندین روش وجود داشته باشد؛ و بنابراین چندین حرف بی صدای هماهنگ. گفتار عادی انسان با فشار ریوی تولید می شود که از طریق ریه ها ایجاد می شود که خالق اصوات در دهانه حنجره است که سپس توسط دستگاه صوتی به حروف صدادار و بی صدای مختلف اصلاح می شود. بهر حال انسان ها می توانند کلمات را تلفظ نمایند بدون استفاده ریه ها و دهانه حنجره در گفتاری alaryngeal که از آن سه نوع وجود دارد. گفتار وابسته به نای، گفتار حلقی و گفتار دهانی (معروف به گفتار دونالد داک).
به پروسه هایی که به وسیلهٔ آن ها انسان ها قادر به تفسیر و فهم اصوات استفاده شده در زبان هستند درک گفتار گفته می شود. مطالعه درک گفتار تقریباً مرتبط با رشته های صوت شناسی و آواشناسی در زبان شناسی و روان شناسی ادراکی و ادراک در ستایلولوژی است. پژوهش در ادراک گفتار در جستجوی فهم این است که چگونه مخاطبین و شنوندگان انسانی اصوات گفتار را تشخیص داده و این اطلاعات را برای فهمیدن زبان تکلم شده استفاده می کنند. پژوهش گفتار دارای کاربردهایی در ساختن سیستم های کامپیوتری است که می تواند گفتار را تشخیص دهد و نیز بهبود تشخیص گفتار برای گوش دهندگان کر و لال Rosetta نمونه ای از نرم افزار گوش دادن است.

فرهنگستان زبان و ادب

{narration , commentary} [سینما و تلویزیون] کلامی که به صورت صدای بیرون از صحنه یا پرده شنیده می شود

نقل قول ها

گفتار (سخن،کلام) و گفتگو (تکلّم،صحبت کردن) موضوع این نوشتار است.
• «سخن در بندِ توست تا بر زبانش نرانی و چون گفتی اش تو در بندِ آنی، پس زبانت را چنان نگهدار که دِرَم و دینارت را، چه بسا سخنی که نعمتی را رُبود و نقمتی را جلب نمود.» نهج البلاغه، خطبه، ۳۸۱ -> علی بن ابی طالب
• «از زبانت همین اندازه برایت بس است که راهِ هدایت را از گمراهی آشکار سازد.» بحار الانوار، ج ۷۸، ص ۱۱۴ -> حسن بن علی
• «سخن نیک را از هر کسی ، هر چند به آن عمل نکند ، فرا گیرید .» بحارالانوار ، دار احیاء التراث العربی، ج ۷۵، ص (۱۷۰) -> محمد باقر
• «بهترین سخن آن است که جدّی اش به کارَت آید و شوخی اش سرگرمت سازد.» از «لطائف الظرفاء من طبقات الفضلاء» نوشته ابومنصور عبدالملک ثعالبی، به اهتمام قاسم السامرائی، چاپ لیدن، ۱۹۷۸، بارگذاری شده در ویکی نبشتهٔ عربی -> ابن عمید
• «سخن گفتن یک نوع احتیاج است ولی گوش دادن هنر.»

واژه نامه بختیاریکا

بُنتلاق؛ گُدار

جدول کلمات

بیان

پیشنهاد کاربران

گویش

اقوال

مقال

گفتار: عبارت است از صدای روی فیلم که گوینده ومنبع آن دیده نمی شود. این تمهید بیشترین استفاده را درفیلمهای مستند دارد. ( اصطلاح سینمایی )

گفتار:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " گفتار" می نویسد : ( ( گفتاردر پهلوی به همین ریخت بکار می رفته است . ) )
( ( سرش راست بر شد ، چو سرو بلند؛
به گفتار ، خوب و خرد کارْبند. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 196 )


"گفتار" با تلفظ/goftAr/، واژه ی پهلوی هست . این واژه با
تلفظ ذکر شده ، ازدوقسمت تشکیل شده است : 1️⃣قسمت
"گفت " که بن ماضی هست . 2️⃣وقسمت *ار*:پسوند *ار*در
این کلمه به "گفت"چسبید . و"گفت "را تبدیل به "گفتار "کرد .
درحقیقت باچسبیدن پسوند*ار*، بن ماضی تبدیل به
اسم مصدر شد .
🤔واژه ی گفتار "اسم مصدر "هست . یعنی چه؟
💊Doping💊
واژه ی گفتار ، اسم مصدر می باشد یعنی در ظاهر ، به شکل
مصدر نیست . درواقع ظاهرش مثل کلمات :خوردن، شنیدن،
خواندن ، چریدن و. . . نیست .
❗BUT❗
درنهایت، معنی مفهومش ، معنی ومفهوم مصدر می باشد .
معنی ومفهوم "گفتار "میشه "گفتن" !
به اینگونه کلمات که در ظاهر به شکل مصدر نیستند ولی معنی
ومفهومشان ، معنی ومفهوم مصدر هست . را "اسم مصدر"یا
"حاصل مصدر "می گویند . که با مصدر متفاوت هست . [جون
هرکی دوست داری یکی ندون این دوتارو . به خداباهم فرق
دارن !🙅‍♀️🙅‍♀️🙅‍♀️🚫●•●. ]


مقال، بیان، تکلم، سخن، عرض، کلام، گفتمان، گفت، مثل، نطق، واج

الان کلمات افکار، رفتار، گفتار هم وزنن و مترادف دو کلمه اول پندار و کردار هست که این دو کلمه و در عین حال با هم هم وزن هستن من میخوام بگم کلمه ای پیدا نمیشه ک با گفتار مترادف و با پندار و کردار هم وزن باشه
فهمیدین چی گفتم :/

قول


کلمات دیگر: