کلمه جو
صفحه اصلی

میثاق


مترادف میثاق : پیمان، عهد، قول، وعده، قرار، قرارداد

برابر پارسی : پیمان، پای بندی

فارسی به انگلیسی

bonds, contract, convention, covenant

promise, covenant, treaty, testament, time, era, epoch


فارسی به عربی

اتفاقیة

عربی به فارسی

فشرده , فشرده کردن


فرهنگ اسم ها

اسم: میثاق (پسر) (عربی) (تلفظ: misāq) (فارسی: ميثاق) (انگلیسی: misagh)
معنی: عهد و پیمان، پیمان و عهد

(تلفظ: misāq) (عربی) پیمان و عهد .


مترادف و متضاد

promise (اسم)
پیمان، عهد، وعده، قول، عهده، میثاق، نوید

oath (اسم)
پیمان، سوگندنامه، عهد، سوگند، یمین، میثاق

vow (اسم)
پیمان، عهد، شرط، قول، نذر، سوگند، میثاق، سوگند ملایم، میعاد

پیمان، عهد


قول، وعده


قرار، قرارداد


۱. پیمان، عهد
۲. قول، وعده
۳. قرار، قرارداد


فرهنگ فارسی

عهد، پیمان، میاثق و میاثیق جمع
( اسم ) عهد پیمان : [ پس چون آن عهد میثاق میان کعب اشرف و ابوسفیان برفت ...] یا روز میثاق . روز ازل که ارواح به ربوبیت حق اقرار آوردند بمدلول آیه ۱۷ سوره ۷ ( اعراف ) : [الست بربکم. قالوابلی ...] ( آیاپروردگار شمانیستم . گفتند : آری ) .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) عهد، پیمان .

لغت نامه دهخدا

میثاق. ( ع اِ ) ( از «وث ق » ) عهد و پیمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). مَوثِق. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( ناظم الاطباء ). عهد استوار. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 97 ). وثاق. بند. عهد. پیمان. قرارداد. عقد. معاهده. ج ، مواثیق. ( یادداشت مؤلف ). عهد و شرط و پیمان و قول و قرار. ( ناظم الاطباء ). پیمان. ج ، مواثیق. ( مهذب الاسماء ). پیمان. ( دهار ). آنچه عهد را بر آن استوار کنند چون سوگند و مانند آن. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 97 ) :
عهد و میثاق باز تازه کنیم
از سحرگاه تا بوقت نماز.
آغاجی.
بر نفس خود پیمان گرفته ام از عهد و میثاق الهی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318 ).
از سرحد وجود بگذر خاقانیا
با عدم از عاشقی دست به میثاق نه.
خاقانی.
بر آن رفت میثاق آن انجمن
که ازبهر بتخانه خویشتن.
نظامی.
- روز میثاق ؛ عبارت است از روز ازل که ارواح به ربوبیت حق اقرار آوردند که آیت «الست بربکم قالوا بلی » ( قرآن 172/7 ) بیان آن است. ( غیاث ) ( آنندراج ) : در ازل مقام ارواح ایشان و به روز میثاق هم بر این مراتب بود که ذکر کرده شد. ( انیس الطالبین ص 11 ). || زنهار. ج ، مواثیق. ( دهار ). || استواری. ج ، مواثق ، مواثیق ، میاثق ، میاثیق. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مَوثِق. ( منتهی الارب ). استواری. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( دهار ). قوله تعالی : الذین ینقضون عهداﷲ من بعد میثاقه... ( قرآن 25/2 ). ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

عهد، پیمان.

دانشنامه آزاد فارسی


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مِّیثَاقُ: عهد وپیمان
معنی لَا تَعْبُدُونَ: نمی پرستید (در عبارت "وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا ﭐللَّهَ " با اینکه"لَا تَعْبُدُونَ" خبری است مراد از آن نهی مؤکد است مثلاً در فارسی هم می گوییم :"به این کلید دست نمی زنی "و منظورمان این است که این توصیه و نه...
ریشه کلمه:
وثق (۳۴ بار)

«میثاق» از مادّه «ثِقَة» چنان که «راغب» در «مفردات» می گوید: به معنای پیمان مؤکدی است که توأم با سوگند و عهد بوده باشد، بنابراین ذکر «غلیظاً» در آیه تأکیدی است افزون بر این معنا.
این تعبیر می تواند اشاره به فطرت توحیدی باشد، و یا دلائل عقلی که با مشاهده نظام آفرینش بر انسان ظاهر می گردد.

پیشنهاد کاربران

یعنی قول دادن و عهد و پیمان بستن و یعنی چیزی را روی کاغذ نوشتن وباید به آن عمل کرد

به معنای قول و قرارداد بستن با خود

میثاق ؛ عهد وپیمانی که مبنای اعتقادی داشته واز سر ایمان بسته می شود.

ارغوان


ماه زیبا


میثاق یعنی بستن عهدوپیمان، سوگند

عهدی مشترک بین انسان ها و رسمی برای زندگی
میثاق = Agreement


کلمات دیگر: