کفش های میرزا نوروز نام یک فیلم کمدی ایرانی است به کارگردانی محمد متوسلانی و نویسندگی داریوش فرهنگ که در ۱۳۶۴ ساخته شده و بازیگرانی همچون علی نصیریان، محمدعلی کشاورز، سعید امیرسلیمانی و جمشید لایق در آن به ایفای نقش پرداخته اند. فیلمنامهٔ کفش های میرزا نوروز بر اساس کفش های مبارک بهرام بیضایی نوشته شده است. اصطلاح عامیانه کفشهای میرزا نوروز که به حالت طنز در اشاره به کهنگی یک کفش بکار میرود بعد از پخش این فیلم وارد فرهنگ عامیانه شد.
علی نصیریان در نقش میرزا نوروز
محمدعلی کشاورز در نقش حاکم
سعید امیرسلیمانی معتمدالتجار
زهرا برومند در نقش زن میرزا نوروز
جمشید لایق در نقش تلکه بگیر قانون و کاتب
کاظم افرندنیا در نقش گزمه
عزت الله رمضانی فر در نقش گزمه
رضا عبدی
محمدعلی ورشوچی در نقش کفاش
محمدعلی ساربان
گوهر گلکار
محسن اصلانی
محمد عمرانی
بشیری
سامی تحصنی
ایرج صفدری
عباس اکمالی
علی وفادار
علی اسدی
رحیم ارمغان
مهرداد ارمغان
عبدالله صفدری
منصور ساعی
سعید محقق
نریمان عرب زاده
اصغر خندان
رضا شاد
شیرین سخن
منصور نصیری
حسین عباسی
میرزا نوروز عطاری است که حاضر نیست کفش های کهنه و پر از وصلهٔ خود را دور بیندازد و کفش هایی نو بخرد و همین امر سبب می شود تا مردم شهر او را دست بیندازند و مسخره کنند. همسر و فرزندان میرزا نیز که دیگر طاقت این وضع را ندارند، او را ترک می کنند و شرط بازگشتشان را خرید کفش هایی نو از سوی میرزا قرار می دهند. سرانجام میرزا با اکراه رضایت به خرید کفش هایی تازه می دهد و می خواهد که کفش های وصله خوردهٔ خود را دور بیندازد، ولی به هرکجا که پرتابشان می کند، کفش ها برایش دردسرساز می شوند و با خلقِ حادثه ای، میرزا را به نزد قاضی شهر می برند. این ماجرا تا آنجا پیش می رود که میرزا نوروز در شُرُف قصاص و از دست دادن سر خویش قرار می گیرد. اما در آخرین لحظه از مرگ رهایی می یابد و با سوزاندن کفش های کهنه اش در آتش، خود را برای همیشه از دستشان رها می سازد و زندگی آرامی را با همسر و فرزندانش، که به پیش او بازگشته اند، در پیش می گیرد.
علی نصیریان در نقش میرزا نوروز
محمدعلی کشاورز در نقش حاکم
سعید امیرسلیمانی معتمدالتجار
زهرا برومند در نقش زن میرزا نوروز
جمشید لایق در نقش تلکه بگیر قانون و کاتب
کاظم افرندنیا در نقش گزمه
عزت الله رمضانی فر در نقش گزمه
رضا عبدی
محمدعلی ورشوچی در نقش کفاش
محمدعلی ساربان
گوهر گلکار
محسن اصلانی
محمد عمرانی
بشیری
سامی تحصنی
ایرج صفدری
عباس اکمالی
علی وفادار
علی اسدی
رحیم ارمغان
مهرداد ارمغان
عبدالله صفدری
منصور ساعی
سعید محقق
نریمان عرب زاده
اصغر خندان
رضا شاد
شیرین سخن
منصور نصیری
حسین عباسی
میرزا نوروز عطاری است که حاضر نیست کفش های کهنه و پر از وصلهٔ خود را دور بیندازد و کفش هایی نو بخرد و همین امر سبب می شود تا مردم شهر او را دست بیندازند و مسخره کنند. همسر و فرزندان میرزا نیز که دیگر طاقت این وضع را ندارند، او را ترک می کنند و شرط بازگشتشان را خرید کفش هایی نو از سوی میرزا قرار می دهند. سرانجام میرزا با اکراه رضایت به خرید کفش هایی تازه می دهد و می خواهد که کفش های وصله خوردهٔ خود را دور بیندازد، ولی به هرکجا که پرتابشان می کند، کفش ها برایش دردسرساز می شوند و با خلقِ حادثه ای، میرزا را به نزد قاضی شهر می برند. این ماجرا تا آنجا پیش می رود که میرزا نوروز در شُرُف قصاص و از دست دادن سر خویش قرار می گیرد. اما در آخرین لحظه از مرگ رهایی می یابد و با سوزاندن کفش های کهنه اش در آتش، خود را برای همیشه از دستشان رها می سازد و زندگی آرامی را با همسر و فرزندانش، که به پیش او بازگشته اند، در پیش می گیرد.
wiki: کفش های میرزا نوروز