obvious (صفت)
ظاهر، اشکار، بدیهی، مشهود، واضح، مفهوم، هویدا، فاش، علنی، مریی
evident (صفت)
ظاهر، اشکار، پیدا، بدیهی، مشهود، سلیس، ساطع، مفهوم
natural (صفت)
ساده، ذاتی، بدیهی، دیوانه، طبیعی، نهادی، عادی، خلقی، جبلی، قهری، فطری، غریزی، سرشتی، استعداد ذاتی
axiomatic (صفت)
بدیهی، حاوی پند یا گفته های اخلاقی
trivial (صفت)
بی مزه، بدیهی، مبتذل، بیهوده، ناچیز، نا قابل، چیزهای بی اهمیت، جزیی
inevitable (صفت)
بدیهی، نا چار، نا گزیر، چاره نا پذیر، اجتناب ناپذیر، حتمی الوقوع، غیر قابل امتناع
immediate (صفت)
بی درنگ، بدیهی، ضروری، فوری، بلا واسطه، پهلویی، انی
matter-of-course (صفت)
بدیهی، چیز عادی یا طبیعی
self-evident (صفت)
بدیهی، خود اشکار
self-explaining (صفت)
اشکار، بدیهی، واضح، واضح فی نفسه، بی نیاز از توصیف
self-explanatory (صفت)
اشکار، بدیهی، واضح، واضح فی نفسه، بی نیاز از توصیف
truistic (صفت)
بی مزه، بدیهی، مبتذل
prima facie (قید)
بدیهی، در نظر اول، با یک نظر