کلمه جو
صفحه اصلی

بوتیمار


مترادف بوتیمار : غم، خورک

فارسی به انگلیسی

bittern

مترادف و متضاد

bittern (اسم)
بوتیمار، تلخابه

غم، خورک


فرهنگ فارسی

( اسم ) غم خوراک

فرهنگ معین

( اِ. ) مرغی است ماهیخوار با منقار کشیده و گردن دراز و دم کوتاه و پرهایی به رنگ سبز و سفید و آبی ، در کنار رودخانه ها می نشیند و ماهی شکار می کند. می گویند با وجود تشنگی شدید، آب نمی خورد زیرا می ترسد که آب جهان تمام شود، از این رو غمخورک و غمخوارک هم نا

( اِ.) مرغی است ماهیخوار با منقار کشیده و گردن دراز و دم کوتاه و پرهایی به رنگ سبز و سفید و آبی ، در کنار رودخانه ها می نشیند و ماهی شکار می کند. می گویند با وجود تشنگی شدید، آب نمی خورد زیرا می ترسد که آب جهان تمام شود، از این رو غمخورک و غمخوارک هم نامیده می شود.


لغت نامه دهخدا

بوتیمار.(اِ) نام مرغی است که او را غم خورک نیز گویند و او پیوسته در کنار آب نشیند و از غم آنکه مبادا آب کم شود با وجود تشنگی آب نخورد و او را بعربی یمام و بیونانی شفنین خوانند. گوشتش بیخوابی آورد و مقوی حافظه باشد و ذهن را تند و تیز کند. (برهان ). مرغی است سفید که بهندی بکلا نامند و گویند مرغ مذکور بر لب آبهانشیند و از غم آنکه مبادا آب کم شود با وجود تشنگی آب نخورد. بهمین سبب بوتیمار گویند یعنی صاحب غم خواری . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (جهانگیری ). مرغی که پیوسته در کنار آب نشیند و آن را غم خورک و ماهیخوار و هوقار نیز گویند. (ناظم الاطباء). غم خورک . (فرهنگ فارسی معین ). مالک الحزن . مالک الحزین . بلشون . مالک البحرین . طریقون . ماهی خورک . (یادداشت بخطمؤلف ). پرنده ای است از خانواده ٔ پرندگان بلندپا که در آب و خشکی زندگی کنند، با نوکی بلند و گردنی دراز و باریک که در کنار آب زندگی می کند و حیوانات مختلف آبی را صید کند. درازی نوع خاکستری آن به یک مترو نیم می رسد و هنگام پرواز گردنش را بر روی شانه هایش پیچ و خم داده ، جمع می کند. (از لاروس ) :
مانده بوتیمار از حسرت با درد و دریغ
درد او آنگه شود روزی او آب غدیر.

لامعی .


در هوای زمانه مرغی نیست
چمن عشق را چو بوتیمار.

سنایی .


بازتمکین تو هر جا که بپرواز آید
سر فرودزدد بدخواه تو چون بوتیمار.

انوری .


گفت ای انوری آخر چه فتاده ست ترا
که فرورفته ای و غمزده چون بوتیمار.

انوری .


کنون ز دوری ایشان دو جوی میرانم
ز آب دیده و من بر کنار بوتیمار.

جمال الدین عبدالرزاق .


بازرگان با هزار تیمار چون بوتیمار، پژمان و اندوهگن بخانه آمد. (سندبادنامه ص 305).
مثل جام و پادشاهان هست
لب دریا و مرغ بوتیمار.

خاقانی .


پس درآمد زود بوتیمار پیش
گفت ای مرغان من و تیمار خویش .

عطار.


چون نمیداردشان کس تیمار
هر یکی هست چو بوتیماری .

کمال الدین اسماعیل .


از این درخت چو بلبل بر آن درخت نشین
بدام دل چه فرومانده ای چو بوتیمار.

سعدی .


تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم .

سعدی .


مرغکی عاشق آب است که بوتیمارش
نام از آن است که همواره بود باتیمار
بر لب نهر نشیند نخوردآبی از آن
که اگر آب خورم کم شود آب از انهار.

قاآنی .



بوتیمار.( اِ ) نام مرغی است که او را غم خورک نیز گویند و او پیوسته در کنار آب نشیند و از غم آنکه مبادا آب کم شود با وجود تشنگی آب نخورد و او را بعربی یمام و بیونانی شفنین خوانند. گوشتش بیخوابی آورد و مقوی حافظه باشد و ذهن را تند و تیز کند. ( برهان ). مرغی است سفید که بهندی بکلا نامند و گویند مرغ مذکور بر لب آبهانشیند و از غم آنکه مبادا آب کم شود با وجود تشنگی آب نخورد. بهمین سبب بوتیمار گویند یعنی صاحب غم خواری. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( جهانگیری ). مرغی که پیوسته در کنار آب نشیند و آن را غم خورک و ماهیخوار و هوقار نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). غم خورک. ( فرهنگ فارسی معین ). مالک الحزن. مالک الحزین. بلشون. مالک البحرین. طریقون. ماهی خورک. ( یادداشت بخطمؤلف ). پرنده ای است از خانواده پرندگان بلندپا که در آب و خشکی زندگی کنند، با نوکی بلند و گردنی دراز و باریک که در کنار آب زندگی می کند و حیوانات مختلف آبی را صید کند. درازی نوع خاکستری آن به یک مترو نیم می رسد و هنگام پرواز گردنش را بر روی شانه هایش پیچ و خم داده ، جمع می کند. ( از لاروس ) :
مانده بوتیمار از حسرت با درد و دریغ
درد او آنگه شود روزی او آب غدیر.
لامعی.
در هوای زمانه مرغی نیست
چمن عشق را چو بوتیمار.
سنایی.
بازتمکین تو هر جا که بپرواز آید
سر فرودزدد بدخواه تو چون بوتیمار.
انوری.
گفت ای انوری آخر چه فتاده ست ترا
که فرورفته ای و غمزده چون بوتیمار.
انوری.
کنون ز دوری ایشان دو جوی میرانم
ز آب دیده و من بر کنار بوتیمار.
جمال الدین عبدالرزاق.
بازرگان با هزار تیمار چون بوتیمار، پژمان و اندوهگن بخانه آمد. ( سندبادنامه ص 305 ).
مثل جام و پادشاهان هست
لب دریا و مرغ بوتیمار.
خاقانی.
پس درآمد زود بوتیمار پیش
گفت ای مرغان من و تیمار خویش.
عطار.
چون نمیداردشان کس تیمار
هر یکی هست چو بوتیماری.
کمال الدین اسماعیل.
از این درخت چو بلبل بر آن درخت نشین
بدام دل چه فرومانده ای چو بوتیمار.
سعدی.
تو همچون گل ز خندیدن لبت با هم نمیآید
روا داری که من بلبل چو بوتیمار بنشینم.
سعدی.

فرهنگ عمید

پرنده ای ماهی خوار با منقار کشیده، گردن دراز، دُم کوتاه، و پرهای سفید، سبز، و آبی که بیشتر در کنار رودخانه ها زیست کرده و ماهی صید می کند، ماهی خوارک، غم خورک، غم خوارک. &delta، می گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی خورد تا مبادا آب کم شود. از این رو آدم بخیل و ممسک را به او تشبیه می کنند.

پرنده‌ای ماهی‌خوار با منقار کشیده، گردن دراز، دُم کوتاه، و پرهای سفید، سبز، و آبی که بیشتر در کنار رودخانه‌ها زیست کرده و ماهی صید می‌کند؛ ماهی‌خوارک؛ غم‌خورک؛ غم‌خوارک. Δ می‌گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی‌خورد تا مبادا آب کم شود. از این‌رو آدم بخیل و ممسک را به او تشبیه می‌کنند.


دانشنامه عمومی

مرغی است سفید که در کنار آب می نشیند ‍‍، ماهی خوار و غم خورک هم نامیده شده ، می گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی خورد مبادا آّب کم شود ، از این رو آدم بخیل را با وی تشبیه می کنند


Ixobrychusبیلبرگ، ۱۸۲۸Botaurusاستیفنس، ۱۸۱۹
زیرخانوادهٔ Botaurinae
سرده غمخورک ها
بوتیمار کوچک، Ixobrychus minutus
بوتیمار کوچک استرالیایی، Ixobrychus dubius
بوتیمار کوچک نیوزیلندی، Ixobrychus novaezelandiae (منقرض)
بوتیمار دارچینی، Ixobrychus cinnamomeus
بوتیمار پشت راه راه، Ixobrychus involucris
بوتیمار کمینه، Ixobrychus exilis
بوتیمار زرد، Ixobrychus sinensis
بوتیمار شرنک، Ixobrychus eurhythmus
بوتیمار کوتوله، Ixobrychus sturmii
بوتیمار سیاه، Ixobrychus flavicollis
بوتیمار یا غم خورک گونه ای پرندهٔ آبچر است از راسته سقامرغ سانان، خانوادهٔ حواصیلان. ویژگی اصل این پرنده که آن را از دیگر اعضای تیره حواصیلان متمایز می کند، گردن کوتاه تر آن است.
دو زیرگونه از بوتیمار در ایران به همین نام شهره اند که در سیستان و سواحل خزر به میان نیزارها و باتلاق ها به فصول پرباران می زیند. این دو عبارت اند از بوتیمار و بوتیمار کوچک. بوتیمار آهسته و به دشواری و در ارتفاعی کم پرواز می کند و گردن خود را هنگام پرواز جمع می کند و به هنگام خطر بی حرکت می ایستد و منقار خویش را به شکلی ویژه عمودی نگاه می دارد و به شکلی گوژپشتانه حرکت می کند یک نوع از بوتیمار در منطقه چمچمال استان کرمانشاه زندگی می کند که در زبان محلی به آن 《 واق 》میگویند . وی رابطه نامأنوسی با انسان دارد و بیشتر از انسان دوری می جوید و صبح زود یا به هنگام غروب از نهانگاه خود بیرون می آید.
بوتیمار از جمله مرغان افسانه ای ادبیات پارسی است که به تنگ چشمی و بخیلی آوازه دارد. مشهور است که بوتیمار همیشه در تشنگی به سر می برده اما آن هنگام که به رودخانه و دریا می رسیده، چه غم بسیار می خورده که مبادا آب دریا تمام شود و او از تشنگی بمیرد، از این جهت آب نمی خورده. بوتیمار به معنای صاحب غم خواری است.

بوتیمار (ابهام زدایی). بوتیمار ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بوتیمار
اچ ام اس بوتیمار

دانشنامه آزاد فارسی

هر کدام از چندین گونۀ حواصیل های کوچک، به خصوص حواصیل معمولی Botaurus stellaris در اروپا و آسیا. این جانور محتاط، تنومند، زردرنگ، دارای خال های سیاه و قهوه ای تیره، منقار بلند و صدای غریومانند و بلندی است. عادت این جانور در عمود نگه داشتن گردن و منقارش نسبت به بدن، موجب می شود درطی روز در میان نیزارها پنهان بماند. نزدیک غروب قورباغه ها، خزندگان، و ماهی ها را شکار می کند و ساکن مناطق باتلاقی است. در ایران بوتیمار Botaurus stellaris و بوتیمار کوچک Ixobrychus minutus یافت می شود. این دو پرنده با هفت گونه حواصیل، سه گونه اگرت و یک گونه گاو چرانک خانوادۀ حواصیل در ایران هستند. در فرهنگ و ادب ایرانی این پرنده به غمخورک، مالک الحَزین، پرندۀ آبچَر معروف بوده و نیمه افسانه ای است. بنا به افسانه ها، نزدیک چشمه ها و نهرها و مانند این ها می نشیند و چون آب فروکش کند یا خشک شود غمگین می شود و افسرده می ماند، لذا در ادب فارسی و عربی نماد کسانی است که پیوسته نگران و اندوهگین اند. به رغم اختلاف نظرها، پذیرفتنی ترین مصداق را برای این پرنده «بَلَشون»، گونه ای از مرغان آبچَر ماهی خوار به نام Cinerea Ardea دانسته اند.

پیشنهاد کاربران

بوتیمار ( بو تی مار ) هر کلمه ایی مار داشته باشد. تورکی است. مثل هامار ( هموار. متضادش به مار ( به مار قالاسان ( نفرین مادرها به بچه هایشان ) . یعنی کارهایت راست و درست نشود. درمانده بمانی که فارسی شده اش بیمار است. کسی که حالش خوب نیست ) . تیمار. سوسمار. مارمولک. میان مار. دامار. یامار. جومار. خومار. قومار. مارچوبه. ماردین. مارشال. سومار. یومار. کومار. شومار ( شوماریخ. فارسی شده اش شمردن. شمارش. شمار است ) . . . . . . . .

بوتیمار از جمله مرغان افسانه ای ادبیات فارسی است که به خسیسی و خست شهره است. مشهور است که بوتیمار یا غم خورک همیشه در تشنگی به سر می برده، اما آن هنگام که به رودخانه و دریا می رسیده، چه غم بسیار می خورده که مبادا آب دریا تمام شود و او از تشنگی بمیرد، زین جهت آب نمی خورده.

مرا آید ز بوتیمار خنده
لب دریا نشسته سر فکنده

فرو افکنده سر در محنت خویش
نشسته تشنه و دریاش در پیش

همیشه با دل تشنه در آن غم
که گر آبی خورم دریا شود کم

عطار

بوتیمار همان کنایه از آدم خسیس وفرومایه است که با وجود توانایی و بر خوردار بودن از نعمات در فرومایگی روزگار گذراند.

بوتیمار به معنی. پرنده. عاشق

بوتیمار به معنی عاشق بودن


کلمات دیگر: