blessing, abundance, prosperous effect
برکات
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
جمع برکت
( اسم ) جمع برکت
جمع برکه گوسپندان دوشیدنی .
( اسم ) جمع برکت
جمع برکه گوسپندان دوشیدنی .
لغت نامه دهخدا
برکات. [ ب َ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ بَرَکة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی )( ناظم الاطباء ). افزایش و زیادت و نیکبختی ها. ( از آنندراج ). برکت ها و افزایش ها. ( ناظم الاطباء ) : چون کارها بدین نیکوئی رفت برکات این اعقاب را خواهد بود. ( تاریخ بیهقی ). طریقی که پدران ما بر آن رفته اند نگاه داشته آید که برکات آن اعقاب را باقی ماند. ( تاریخ بیهقی ). رسولان فرستادند و گفتند که این صلح از برکات و شفقت او بود و با وی عهد کردند. ( تاریخ بیهقی ). برکات و مثوبات آن شاهنشاه غازی محمود و دیگر ملوک این خاندان را مدخر میشود. ( کلیله و دمنه ).
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک
بزکاتست مال را برکات.
- برکات الارض ؛ گیاه زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
- برکات السماء ؛ باران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
برکات. [ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ بِرکة. گوسپندان دوشیدنی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به برکة شود.
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک
بزکاتست مال را برکات.
خاقانی.
دیگران هم ببرکات شما مستفید گردند. ( گلستان سعدی ). و رجوع به برکت شود.- برکات الارض ؛ گیاه زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
- برکات السماء ؛ باران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
برکات. [ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ بِرکة. گوسپندان دوشیدنی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به برکة شود.
برکات . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بِرکة. گوسپندان دوشیدنی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به برکة شود.
برکات . [ ب َ رَ ] (ع اِ) ج ِ بَرَکة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی )(ناظم الاطباء). افزایش و زیادت و نیکبختی ها. (از آنندراج ). برکت ها و افزایش ها. (ناظم الاطباء) : چون کارها بدین نیکوئی رفت برکات این اعقاب را خواهد بود. (تاریخ بیهقی ). طریقی که پدران ما بر آن رفته اند نگاه داشته آید که برکات آن اعقاب را باقی ماند. (تاریخ بیهقی ). رسولان فرستادند و گفتند که این صلح از برکات و شفقت او بود و با وی عهد کردند. (تاریخ بیهقی ). برکات و مثوبات آن شاهنشاه غازی محمود و دیگر ملوک این خاندان را مدخر میشود. (کلیله و دمنه ).
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک
بزکاتست مال را برکات .
دیگران هم ببرکات شما مستفید گردند. (گلستان سعدی ). و رجوع به برکت شود.
- برکات الارض ؛ گیاه زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- برکات السماء ؛ باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
پس ز طاعت بده زکاتش از آنک
بزکاتست مال را برکات .
خاقانی .
دیگران هم ببرکات شما مستفید گردند. (گلستان سعدی ). و رجوع به برکت شود.
- برکات الارض ؛ گیاه زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- برکات السماء ؛ باران . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
فرهنگ عمید
= برکت
برکت#NAME?
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی بَرَکَاتٍ: برکتها-خیرهای فراوان
معنی مُّبَارَکاً: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی مُّبَارَکَةٍ: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی مُبَوَّأَ: جایگاه - مسکن (عبارت " مُبَوَّأَ صِدْقٍ "یعنی خدای سبحان بنی اسرائیل را در مسکنی سکنی داد که در آن ، آنچه انسان از مسکن انتظار دارد موجود بوده است . یعنی هم آب و هوای خوبی داشت وهم سرزمینش پر از برکات و دارای وفور نعمت بودو آن مسکن عبارت بود از نوا...
ریشه کلمه:
برک (۳۲ بار)
«برکات» جمع «برکت» است و در اصل به معنای «ثبات» و استقرار چیزی است و به هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند اطلاق می گردد، در برابر موجودات بی برکت که زود فانی، نابود و بی اثر می شوند.
فایده ثابت. قاموس برکت را نموّ، زیادت، سعادت و و بروک را ثبوت معنی کرده و گوید: بارک علی محمّد و آل محمّد یعنی شرف و کرامت آنها را همیشگی کن. مجمع البیان ذیل آیه 97 از سوره بقره گفته: اصل برکت به معنی ثبوت است گویند:«بَرَکَ بروکاً» یعنی ثابت شد، پس برکت به معنی ثبوت فایده است در اثر نمّو و رشد، مَجْمَع آب را برکه گویند که آب در آن ثابت است. در مفردات گوید: برکت یعنی ثبوت خیر خدائی در یک چیز، و مجمع آب را از آن برکه نامیدهاند. مبارک چیزی است که در آن فایده ثابت باشد. تبارک اللّه از آن جهت گفته میشود که فایدههای ثابت در خدا و از خداست با بلندی مقام. از مجموع آنچه که نقل شد به دست میآید که برکت به معنی فایده ثابت است (و ممکن است گاهی از ان مطلق ثبوت اراده شود) و آن با نموّ و زیادت و سعادت قابل جمع و بلکه از این معانی کنار نیست. یعنی ثابت در خیر است، همیشه مفید است خدائی که پرورش دهنده مخلوقات است. مجمع البیان آنرا ثبوت دائمی معنی کرده و گوید: بلند مقام است در یکتائی ابدی. ولی ترجمه ما بهتر از آنست مخصوصاً که تبارک اللّه در 9 محلّ از قرآن آمده و در قبل یا بعد آنها نعمت و قدرت خدا ذکر شده است و آن با فایده و مفید بودن بسیار میسازد،گرچه این ترجمه (همیشگی است خدائی که ربّ العالمین است) نیز کاملاً درست و صحیح است. در روی زمین کوههای ثابت و فایده دائمی قرار داد هر آینه میگشادیم بر آنها فایدههای ثابت از آسمان. قرآن مجید و کعبه و باران و عیسی از آن جهت در آیات شریفه، مبارک خوانده شدهاند که در آنها برکت و فایده ثابت هست و محلّ برکتاند.
معنی مُّبَارَکاً: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی مُّبَارَکَةٍ: دارای خیر بسیار شده - صاحب برکت شده(کلمه مبارک از مصدر مبارکه باب مفاعله از ثلاثی مجرد برکت است و برکت به معنای خیر بسیار ، و مبارک به معنای محلی است که خیر کثیر به آنجا افاضه میشود . و این کلمه در مورد هم برکات دنیوی استفاده می شود و هم اخروی )
معنی مُبَوَّأَ: جایگاه - مسکن (عبارت " مُبَوَّأَ صِدْقٍ "یعنی خدای سبحان بنی اسرائیل را در مسکنی سکنی داد که در آن ، آنچه انسان از مسکن انتظار دارد موجود بوده است . یعنی هم آب و هوای خوبی داشت وهم سرزمینش پر از برکات و دارای وفور نعمت بودو آن مسکن عبارت بود از نوا...
ریشه کلمه:
برک (۳۲ بار)
«برکات» جمع «برکت» است و در اصل به معنای «ثبات» و استقرار چیزی است و به هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند اطلاق می گردد، در برابر موجودات بی برکت که زود فانی، نابود و بی اثر می شوند.
فایده ثابت. قاموس برکت را نموّ، زیادت، سعادت و و بروک را ثبوت معنی کرده و گوید: بارک علی محمّد و آل محمّد یعنی شرف و کرامت آنها را همیشگی کن. مجمع البیان ذیل آیه 97 از سوره بقره گفته: اصل برکت به معنی ثبوت است گویند:«بَرَکَ بروکاً» یعنی ثابت شد، پس برکت به معنی ثبوت فایده است در اثر نمّو و رشد، مَجْمَع آب را برکه گویند که آب در آن ثابت است. در مفردات گوید: برکت یعنی ثبوت خیر خدائی در یک چیز، و مجمع آب را از آن برکه نامیدهاند. مبارک چیزی است که در آن فایده ثابت باشد. تبارک اللّه از آن جهت گفته میشود که فایدههای ثابت در خدا و از خداست با بلندی مقام. از مجموع آنچه که نقل شد به دست میآید که برکت به معنی فایده ثابت است (و ممکن است گاهی از ان مطلق ثبوت اراده شود) و آن با نموّ و زیادت و سعادت قابل جمع و بلکه از این معانی کنار نیست. یعنی ثابت در خیر است، همیشه مفید است خدائی که پرورش دهنده مخلوقات است. مجمع البیان آنرا ثبوت دائمی معنی کرده و گوید: بلند مقام است در یکتائی ابدی. ولی ترجمه ما بهتر از آنست مخصوصاً که تبارک اللّه در 9 محلّ از قرآن آمده و در قبل یا بعد آنها نعمت و قدرت خدا ذکر شده است و آن با فایده و مفید بودن بسیار میسازد،گرچه این ترجمه (همیشگی است خدائی که ربّ العالمین است) نیز کاملاً درست و صحیح است. در روی زمین کوههای ثابت و فایده دائمی قرار داد هر آینه میگشادیم بر آنها فایدههای ثابت از آسمان. قرآن مجید و کعبه و باران و عیسی از آن جهت در آیات شریفه، مبارک خوانده شدهاند که در آنها برکت و فایده ثابت هست و محلّ برکتاند.
wikialkb: شریفان مکه اعلام و اشخاص• برکات بن حسن بن عجلان، از هفتمین نسلِ قَتادة بن ادریس، پایه گذار آخرین سلسله شریفان• برکات بن محمد بن برکات، برکات بن محمد، نواده برکات بن حسن، از حاکمان شریفان مکه• برکات بن محمد بن ابراهیم، برکات بن محمدبن ابراهیم، نبیره برکات بن نمی، نخستین حاکم از حاکمان شریفان مکه• برکات بن یحیی، برکات بن یحیی، نواده برکات بن محمد بن ابراهیم، از حاکمان شریفان مکه• برکات حمیری، برکات حِمیَری (یا حاضری) بن محمد بن اسماعیل، از ائمه اِباضی عمان
...
...
wikifeqh: برکات بن حسن بن عَجْلان ، از هفتمین نسلِ قَتاده بن ادریس ، پایه گذار آخرین سلسله شریفان . هنوز کودک بود که پدرش (حک :۸۰۹ـ۸۲۱) او را در حکمرانی، که چند تن از عموزادگان بر سر آن منازعه داشتند، شریک خود کرد. در ۸۲۱، پدر به سبب کهولت از کار کناره گرفت، هر چند تا ۸۲۹ حیات داشت. بَرْسْبای، یکی از ممالیک مصر که زمام امور مکه را به دست گرفته بود، برکات را در این سمت ابقا کرد و او، با وجود مخالفت برادران، تا ۸۴۵ حکمرانی کرد؛ سپس دیگر اعضای خاندان او را از حکومت برکنار کردند. اما در سال های آخر عمر خود دوباره قدرت را به دست گرفت (۸۵۱ـ۸۵۹). در دوران حکمرانی برکات، چَقْمَق سلطان مصر، «ناظر» ی بر حرمین شریفین گماشت و پادگانی مرکب از پنجاه سوار در مکّه مستقر کرد. در این روزگار، همزمان با افزایش تسلط مصریان بر دریای سرخ ، تجارتِ هندیان رونق گرفت و بر عده حاجیانِ هندی نیز افزوده شد. برکات در ۸۵۱ به قاهره سفر کرد. جانشین او فرزندش، محمد، بود (حک :۸۵۹ـ۹۰۳).
برکات بن محمد
برکات دوم، برکات بن محمد ، نواده برکات اول، از ۸۷۸ تا ۹۰۳ در حکمرانی با پدر شریک بود. از ۹۰۳ به بعد، گرفتار منازعه با برادران خود هَزّاع و احمد جازان بود. در ۹۰۸ وی را پای در بند به قاهره بردند و بدین سان راه منصب شریفی مکّه برای برادر دیگرش حُمَیضَه باز شد؛ اما در ۹۱۰، برکات دوباره به مقام نخست منصوب شد و تا پایان عمر، یعنی ۹۳۱، در این مقام ماند. از ۹۱۰ تا ۹۱۸ برادرش، قایْتْبای و سپس فرزند خردسالش، اَبُونُمَیّْ محمد دوم، را در حکمرانی با خود شریک کرد. خطر تازه ای که از جانب پرتغالی ها احساس می شد، قانْصُوه الغوری، یکی از ممالیک مصر ، را بر آن داشت تا حسین الکُردی را در رأس نیرویی نظامی مأمور دفاع از جِدّه کند. او نیز برج و بارویی بر گرد شهر استوار کرد. هنگامی که سلطان عثمانی سلیم یاوز در ۹۲۳ به قاهره وارد شد، برکات، ابونُمَیّ را (که در آن هنگام حدود دوازده سال داشت)، به خدمت او فرستاد. فاتح عثمانی نیز سازمان شریفان مکّه را، به همان صورت که بود، تنفیذ کرد. سلطان سلیم به دلایلی که بر ما پوشیده است، از این فرصت برای ادای فریضه حج استفاده نکرد، ولی نخستین «مَحْمَلِ» عثمانی ها در ۹۲۳ به سوی مکّه روانه شد و نخستین محموله گندم برای ساکنان مکّه نیز از طریق دریای سوئز به جده فرستاده شد. پس از برکات، ابونمی شریف مکّه شد (حک: ۹۳۱ـ۹۷۴) و شریفان بعدی مکه همه از نسل اویند.
رقابت بر سر مقام شریفی مکه
از نیمه اول قرن یازدهم تا قرن چهاردهم، سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم بر سر مقام شریفی مکّه با یکدیگر رقابت داشتند: ذَوُو زید، ذَوُو عبدالله، ذَوُو برکات. نام ذوو برکات از برکات فرزند ابونمی گرفته شده بود، (اما) خود او هرگز به مقام شریفی مکّه نرسید.
برکات بن محمدبن ابراهیم
...
برکات بن محمد
برکات دوم، برکات بن محمد ، نواده برکات اول، از ۸۷۸ تا ۹۰۳ در حکمرانی با پدر شریک بود. از ۹۰۳ به بعد، گرفتار منازعه با برادران خود هَزّاع و احمد جازان بود. در ۹۰۸ وی را پای در بند به قاهره بردند و بدین سان راه منصب شریفی مکّه برای برادر دیگرش حُمَیضَه باز شد؛ اما در ۹۱۰، برکات دوباره به مقام نخست منصوب شد و تا پایان عمر، یعنی ۹۳۱، در این مقام ماند. از ۹۱۰ تا ۹۱۸ برادرش، قایْتْبای و سپس فرزند خردسالش، اَبُونُمَیّْ محمد دوم، را در حکمرانی با خود شریک کرد. خطر تازه ای که از جانب پرتغالی ها احساس می شد، قانْصُوه الغوری، یکی از ممالیک مصر ، را بر آن داشت تا حسین الکُردی را در رأس نیرویی نظامی مأمور دفاع از جِدّه کند. او نیز برج و بارویی بر گرد شهر استوار کرد. هنگامی که سلطان عثمانی سلیم یاوز در ۹۲۳ به قاهره وارد شد، برکات، ابونُمَیّ را (که در آن هنگام حدود دوازده سال داشت)، به خدمت او فرستاد. فاتح عثمانی نیز سازمان شریفان مکّه را، به همان صورت که بود، تنفیذ کرد. سلطان سلیم به دلایلی که بر ما پوشیده است، از این فرصت برای ادای فریضه حج استفاده نکرد، ولی نخستین «مَحْمَلِ» عثمانی ها در ۹۲۳ به سوی مکّه روانه شد و نخستین محموله گندم برای ساکنان مکّه نیز از طریق دریای سوئز به جده فرستاده شد. پس از برکات، ابونمی شریف مکّه شد (حک: ۹۳۱ـ۹۷۴) و شریفان بعدی مکه همه از نسل اویند.
رقابت بر سر مقام شریفی مکه
از نیمه اول قرن یازدهم تا قرن چهاردهم، سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم بر سر مقام شریفی مکّه با یکدیگر رقابت داشتند: ذَوُو زید، ذَوُو عبدالله، ذَوُو برکات. نام ذوو برکات از برکات فرزند ابونمی گرفته شده بود، (اما) خود او هرگز به مقام شریفی مکّه نرسید.
برکات بن محمدبن ابراهیم
...
wikifeqh: شریفان_برکات
پیشنهاد کاربران
برکات به معنای فزونی و برکت و وجه اشتراکش با برکه ( جایی بر که مانند که در بیابان آب جمع بشه ) و چون در بیان سبب بهره بردن انسان ها و حیوانات و جانوران و گیاهان از اون میشه و برکت ایجاد میکنه به همین دلیل به اون برکات میگن.
برکت ها، افزایش ها، نعمت ها، فراوانی ها
کلمات دیگر: