کلمه جو
صفحه اصلی

فندقی

فارسی به انگلیسی

hazel-shaped, of hazel colour, hazelly

فرهنگ فارسی

منسوب به فندق به رنگ فندق .

میوۀ خشک ناشکوفای یک‌دانه، حاصل از نمو تخمدان چندبرچه‌ای


لغت نامه دهخدا

فندقی. [ ف َ دُ ] ( ص نسبی )منسوب به فندق. به رنگ فندق. ( یادداشت مؤلف ). || نامی است که به سگان دهند. ( یادداشت مؤلف ). || فندقه. سرانگشت خضاب کرده. فندق بند.
- فندقی کردن ؛ مرادف فندق بستن. ( آنندراج ). خضاب کردن سرانگشت ها را :
تا که سرانگشت تاک کرد خزان فندقی
کرد چمن پرنگار پنجه دست چنار.
خاقانی.
رجوع به فندق بستن شود.

دانشنامه عمومی

فندقی رنگ قهوه ای روشن مایل به قرمز، همرنگ پوستهٔ چوبی میوهٔ فندق تازه است.

فرهنگستان زبان و ادب

{nut} [زیست شناسی- علوم گیاهی] میوۀ خشک ناشکوفای یک دانه، حاصل از نمو تخمدان چندبرچه ای


کلمات دیگر: