کلمه جو
صفحه اصلی

تالاب


مترادف تالاب : آبدان، آبگیر، استخر، برکه، برم، غدیر، نورنجه

متضاد تالاب : جوی، نهر، رود

فارسی به انگلیسی

everglade, lagoon, wetland


pond, pool, everglade, lagoon, wetland

pond, pool


فارسی به عربی

بحیرة , برکة

مترادف و متضاد

lagoon (اسم)
مرداب، چشمه اب گرم، تالاب

pond (اسم)
تالاب، دریاچه

آبدان، آبگیر، استخر، برکه، برم، غدیر، نورنجه ≠ جوی، نهر، رود


فرهنگ فارسی

محدوده‌ای بینابین بوم‌سازگان‌های آبی و خاکی که مدتی از سال غرقاب می‌شود و مناسب رشد گیاهان آب‌رُست است


آبگیر، حوض، استخر، برکه بزرگ، جایی که آب جمع شود
( اسم ) محلی که آبهای رود خانه ها و چشمه ها و احیانا آب باران در آنجا جمع شود و راکد بماند آبگیر استخر برکه.

فرهنگ معین

(اِ. ) آبگیر، استخر، برکه .

لغت نامه دهخدا

تالاب. ( اِ ) تال. ( برهان ). آبگیر و استخر را در هند تالاب گویند. ( فرهنگ نظام ). آبگیر و استخر وبرکه. ( ناظم الاطباء ). استخر. ( برهان ). غدیر. کول.

فرهنگ عمید

جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود، آبگیر، حوض، استخر، برکه.

دانشنامه عمومی

آبگیر، برکه، کول.


تالاب ها محیط هایی هستند که مشخصاتشان چیزی میان خشکی و آب است.تالاب ها ممکن است همواره دارای آب باشند یا اینکه گاه خشک و گاه آب دار باشند. برخی تالاب های نزدیک دریا با جزر و مد تغییر وضعیت می دهند.
باتلاق زمینهای آبدار یا خیس پر از گیاه و درخت.
مانداب یا هور با آبی راکد و باز و گیاهان کوتاه بیشتر از جنس علف و نی.
خلاش آبگیری است که رستنی های آن پوسیده باشد.
خلنگزار تالاب هایی به شکل خارستان.
لشاب تالابی نیزاری است که آب آن از گیاه آکنده شده و هوای کمی می گیرد.
تالاب های مصنوعی که برای سیلگیری رودخانه ها و دریاها درست می شود، مانند پروژه های چاه نیمه در سیستان.
آب بندان گونه ای از تالاب های مصنوعی ساخته دست بشر برای پرورش ماهی و ذخیره آب.
مشخصه اصلی تالاب ها ماندگاری نسبی آب در آنها است. آب تالاب ها ممکن است شور باشد یا شیرین.
کنوانسیون رامسر معاهده ای بین المللی است که در ۱۹۷۱ امضا شده است به منظور حفظ و نگهداری تالاب ها می باشد. در این کنوانسیون فهرستی از تالاب های مهم جهان نیز تهیه شده که به «فهرست رامسر» شهرت دارد. در این فهرست بریتانیا با ۱۶۴ تالاب از لحاظ تعداد و کانادا با ۱۳۰ هزار کیلومتر مربع تالاب، از لحاظ وسعت رکورددار است. مقر دائمی کنوانسیون در گلند، سوئیس اس‍ت.
وضعیت آلودگی تالاب ها در ایران همواره مورد نقد بسیاری از دوستداران محیط زیست در این کشور است. عدم مدیریت پسماندها و فاضلاب ها در محیط تالابی، قطعه قطعه کردن تالاب، آتش زدن حوضچه های نفتی در تالاب از ابتدای حضور تا کنون و تخلیه پسماندهای نفتی در محدوده تالابی که از تخلفات میدان نفتی آزادگان در هورالعظیم است، عدم ارائه برنامه های احیایی و… از بحث های این فعالان محیط زیست است. فعالان زیادی در این حوزه، بارها به این مسائل پرداخته اند.

دانشنامه آزاد فارسی

تالاب (wetland)
(یا: زمین خیس) زیستگاه یا منطقه ای دایماً خیس در خشکی. زمین های خیس شامل مناطقی از مرداب، مانداب، باتلاق، دشت های سیلابی، و نواحی کم عمق ساحلیاند. زمین های خیس بسیار حاصل خیزند. در این نوع نواحی، آب های گرم پناهگاهی برای ماهیان و پوشش گیاهی انبوهی برای خوراک احشام فراهم می آورند و حیات وحش در آن ها فراوان است. خورها و لایه های جلبک دریایی، شانزده برابر بیش از اقیانوس های آزاد مولدند. این اصطلاح بیشتر منحصر به مناطق سیلابی طبیعی است که برای کشاورزی یا حیات وحش استفاده می شوند. مرتع آبی، نمونۀ معمولِ زمین خیس است که در آن، رودخانه حداقل سالی یک بار چمنزار را با سیلاب می پوشاند و موجب حاصل خیزی مجدد خاک می شود. در انگلستان، مجمع سلطنتی محافظت از پرندگان از زمین های خیسی به وسعت ۲,۸۰۰ هکتار، با استفاده از روش های کنترل سیلاب و دریچه های آب بند، محافظت می کند تا به صورت پناهگاه پرندگان مهاجر و گیاهان وحشی باقی بماند. تقریباً ۶۰ درصد از زمین های خیس دنیا تورب زارند و بنا به تصویب کنوانسیون رامسر در زمینۀ حفاظت از زمین های خیس (۱۹۹۹)، طرح های استفاده از تورب زارها باید مبتنی بر محافظت از باتلاق های تورب باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{wetland} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] محدوده ای بینابین بوم سازگان های آبی و خاکی که مدتی از سال غرقاب می شود و مناسب رشد گیاهان آب رُست است

واژه نامه بختیاریکا

اَو گِر؛ اَو نشین؛ بَرم

پیشنهاد کاربران

جایی که در آن آب جمع میشود و میماند

مرداب

برکه ، آبگیر ، نورنجه

جلگه

ژی

آبگیر و تله اب است

جایی که آب در آن جمع شود و بماند

خوش رفتاری

برکه


کلمات دیگر: