مترادف چربی : پیه، دنبه، شهله، دهن، روغن، زیت، چربه، سرشیر، قیماق ، ملایمت، نرمی
متضاد چربی : گوشت
fatness, fat, grease
drippings, fat, greasiness, oil, oiliness, shortening, unctuousness
پیه، دنبه، شهله ≠ گوشت
دهن، روغن، زیت
چربه
سرشیر، قیماق
۱. پیه، دنبه، شهله
۲. دهن، روغن، زیت
۳. چربه،
۴. سرشیر، قیماق ≠ گوشت
۵. ملایمت، نرمی
چربی . [ چ َ ] (مغولی ، اِ) لغتی است مغولی که دسته ای از افراد را بدین صفت مینامیده اند. مؤلف تاریخ غازانی نویسد: «... و چربیان را صنعت آن بود که بهر وقت که ایلچی رسیدی پیش رو او را در پیش گرفته بدر خانه ها میرفتند که اینجا فرومی آیند و چیزی می ستدند و در آن روز کمابیش دویست خانه باز می فروختند ... و زیلو و جامه ٔ خواب و غزغان و دیگر آلات از خانه ٔ مردم جهت ایلچیان برگرفتندی و اکثر ایلچیان و کسان ایشان ببردندی یا چربیان ببهانه ٔ آنکه ببردند، بازندادندی ». (تاریخ غازانی ص 356 و 357). و جای دیگر نویسد: «... و خلق آسایش یافتند و آن عذابها فراموش کردند و هیچ چربی زهره ندارد که تائی نان یا منی کاه از کسی بخواهد و نام چربیان اصلاً نمانده و مردم از سر فراغت و رفاهیت خاطر سرایهای خوب میسازند...». (تاریخ غازانی ص 360).
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی (اقبالنامه ).
امیرخسرو.
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
دسم.