کلمه جو
صفحه اصلی

لوطی


مترادف لوطی : فاسد، هرزه، بچه باز، دست ودل باز، سخی

فارسی به انگلیسی

pederast, rogue


generous, gentleman, tolerant, pederast, rogue

generous, gentleman, tolerant


عربی به فارسی

خوش , خوشحال , شوخ , سردماغ , سر کيف , عجيب و غريب , غير عادي , خل , خنده دار , مختل کردن , گرفتار شدن


مترادف و متضاد

فاسد، هرزه


بچه‌باز


دست‌ودل‌باز، سخی


reveler (اسم)
عیاش، لوطی

ruffian (اسم)
وحشی، گردن کلفت، ادم بی شرف، لوطی

reveller (اسم)
لوطی

sloven (صفت)
هرزه، ژولیده، شلخته، هردمبیل، لوطی

۱. فاسد، هرزه
۲. بچهباز
۳. دستودلباز، سخی


فرهنگ فارسی

۱- ( صفت ) غلام باره لواطه کار : در بلخ ایمن اند ز هر شری می خوار و دزد و لوطی و زن باره . ( ناصر خسرو .۲ ) ۳۸۶- هرزه کار فاسد . ۳- کسی که از نیروی بدنی و روحی برخوردار است ودرعین غداره بندی و چاقوکشی بحمایت مظلومان و بیوه زنان برخیزد و بقدر وسع خود سخاوت پیشه کند . یا لوطی اللهی . لوطی خدایی .
هرزه کار و قمار باز و شراب خواره . بی باک و نامقیدی که هندیان بانکا گویند . سخی . بخشنده . جواد . جوانمرد مقابل پینتی . مردی راست گو و درست و بذال و آزاده و جوانمرد صاحب مروت .

فرهنگ معین

(ص . ) ۱ - جوانمرد، بخشنده . ۲ - غلامباره .

لغت نامه دهخدا

لوطی . (ص ) منسوب به قوم لوط. لاطی . لواطه کار. غلامباره . کودک باز. (غیاث ). هرزه کار و قمارباز و شراب خواره . (غیاث از چراغ هدایت ). بی باک و نامقیدی که هندیان بانکا گویند. (غیاث از مصطلحات ). رند و حریف و شوخ و بی باک و شلتاق که در هندوستان آن را بانکا گویند و رسم است که هر لوطی ولایتی به یکی از سلاطین و امرا منسوب میباشد، مثلاً گویند فلان لوطی بهمان امیر است یا لوطی فلان پادشاه است . مردیکه بز، میمون و خرس رقصاند با نواختن تنبک و خواندن شعرهای زشت . اصل این کلمه ممکن است منسوب به لوط نبی و مراد صاحب عمل غیرطبیعی قوم او بوده و سپس از آن معنی به معانی دیگر نقل شده باشد و این بعید است و ممکن است با تاء منقوطه بوده است که معنی اولی آن شکم خواره و مانند آن است و سپس معانی دیگر گرفته . و رجوع به الواط و لوتی شود :
عمرو خلقان گر بشد شاید که منصور عمر
لوطیان را تازید هم تاز و هم مکیاز بس .

کسائی (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 186).


در بلخ ایمنند ز هر شری
می خوار و دزد و لوطی و زن باره .

ناصرخسرو.


... به گرو کردن با لوطیان
باید پرسید از اهل بصر
تا ز خرد باشد یا از سفه
تا بود از آهویا از هنر.

سوزنی .


کنده ای رالوطیی در خانه برد
سرنگون افکند و در وی می فشرد
... گفت لوطی حمد ﷲ را که من
بد نیندیشیده ام با تو به فن .

مولوی .


گفت شوهر را که ای مأبون رد
کیست آن لوطی که بر تو می فتد.

مولوی .


همچو لوطی کاسه گردانا.

(عبید زاکانی ).


- لوطی اللهی ؛ لوطی خدائی . رجوع به مدخل لوطی اللهی در ردیف خود شود.
|| سخی . بخشنده . جواد. جوانمرد . مقابل پینتی .
مردی راست گو و درست و بذال و آزاده و جوانمرد. صاحب مروت : نالوطی ؛ ناجوانمرد. ج ، لوطیون . (مهذب الاسماء). لوطیان :
خَرِ مرکوب لوطیان قدیم
بی جو و جفر و جوبه و شلماب .

سوزنی .


خرسواران لوطیش کردند
پای بی پنجه در دهان رکاب .

سوزنی .



لوطی. ( ص ) منسوب به قوم لوط. لاطی. لواطه کار. غلامباره. کودک باز. ( غیاث ). هرزه کار و قمارباز و شراب خواره. ( غیاث از چراغ هدایت ). بی باک و نامقیدی که هندیان بانکا گویند. ( غیاث از مصطلحات ). رند و حریف و شوخ و بی باک و شلتاق که در هندوستان آن را بانکا گویند و رسم است که هر لوطی ولایتی به یکی از سلاطین و امرا منسوب میباشد، مثلاً گویند فلان لوطی بهمان امیر است یا لوطی فلان پادشاه است. مردیکه بز، میمون و خرس رقصاند با نواختن تنبک و خواندن شعرهای زشت. اصل این کلمه ممکن است منسوب به لوط نبی و مراد صاحب عمل غیرطبیعی قوم او بوده و سپس از آن معنی به معانی دیگر نقل شده باشد و این بعید است و ممکن است با تاء منقوطه بوده است که معنی اولی آن شکم خواره و مانند آن است و سپس معانی دیگر گرفته. و رجوع به الواط و لوتی شود :
عمرو خلقان گر بشد شاید که منصور عمر
لوطیان را تازید هم تاز و هم مکیاز بس.
کسائی ( از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 186 ).
در بلخ ایمنند ز هر شری
می خوار و دزد و لوطی و زن باره.
ناصرخسرو.
... به گرو کردن با لوطیان
باید پرسید از اهل بصر
تا ز خرد باشد یا از سفه
تا بود از آهویا از هنر.
سوزنی.
کنده ای رالوطیی در خانه برد
سرنگون افکند و در وی می فشرد
... گفت لوطی حمد را که من
بد نیندیشیده ام با تو به فن.
مولوی.
گفت شوهر را که ای مأبون رد
کیست آن لوطی که بر تو می فتد.
مولوی.
همچو لوطی کاسه گردانا.- لوطی اللهی ؛ لوطی خدائی. رجوع به مدخل لوطی اللهی در ردیف خود شود.
|| سخی. بخشنده. جواد. جوانمرد . مقابل پینتی.
مردی راست گو و درست و بذال و آزاده و جوانمرد. صاحب مروت : نالوطی ؛ ناجوانمرد. ج ، لوطیون. ( مهذب الاسماء ). لوطیان :
خَرِ مرکوب لوطیان قدیم
بی جو و جفر و جوبه و شلماب.
سوزنی.
خرسواران لوطیش کردند
پای بی پنجه در دهان رکاب.
سوزنی.

فرهنگ عمید

لودی#NAME?


= لودی

دانشنامه عمومی

(ص) جوانمرد، بخشنده؛ غلامباره.


لوطی اصطلاحی است که در زمان قاجار به گروهی از کشتی گیران و بدنسازان آن زمان که به زورخانه رفت و آمد می کردند، اطلاق می شد. نشان ظاهری لوطی ها، دستمال یزدی و زنجیر کاشانی بود. بسیاری از این لوطی ها به عنوان کاسب خرده پا در بازار کار می کردند و بعضی به شغل هایی مانند نگهبانی شب، محافظت از حصارهای شهر و سازماندهی مراسم محرم مشغول بودند. آنها در هنگام پیوستن به گروه لوطیان، به زندگی بر اساس اخلاق جوانمردی، دفاع از ضعیفان در برابر زورگویان، حمایت از محله در برابر تهدیدهای بیرونی و اجتناب از اشتغال به مشاغل پَست سوگند یاد می کردند. آنها به هنگام تمرین در زورخانه (حتی در شهرهای ترک زبان مانند تبریز) اشعار شاهنامه را می خواندند و برخی از آنها به فرقه های تصوف مانند حیدری و نعمتی پیوسته بودند.
از دیدگاه برخی از مردم، آنها پهلوان و قهرمان مردمی بودند، اما در نظر برخی دیگر، افرادی شرور تلقی می شدند.
لفظ لوطی معانی متفاوتی دارد. اولین بار توسط کسایی شاعر قرن چهارم، که لوطی ها را با «بچه های بی ریش» یکی دانسته به کار رفته است. جلال الدین محمد بلخی و عبید زاکانی لوطی ها را شاهدباز می دانستند و واژه لواطی هنوز همان طور استفاده می شود. همهٔ متون دلالت هایشان بر مفاهیم منفیِ جنسی نیست. مثلاً ناصر خسرو، لوطیان را با شرابخواران، دزدان و روسپی فروشان یکی می دانست، و سوزنی هشدار می داد که در معاملات تجاری نمی شود به لوطی ها اعتماد کرد.
منشأ استفادهٔ امروزین از واژهٔ لوطی بازار یا لوطی بازی به معنای تقلب کردن، خصوصاً در امور مالی، و لوطی کردن به معنای اسراف و صرفه جویی نکردن از همین جاست. در قرن شانزدهم و احتمالاً خیلی قبلتر، این لفظ برای اشاره به گروهی از قلندران بی سر و پا و لوطیان قلندرنمای بنگیانه (درویشان بینوا و سرگرم کنندگان درویش نما که از مواد مخدر استفاده می کردند) به کار می رفت. لوطی به دلقکان دربار امیری و سرگرم کنندگان دوره گرد (بندبازان، رقاصان و دلقکان) که کمدی بداهه اجرا می کردند یا آنها که حیوان، معمولاً میمون، خرس یا بز، همراه داشتند و با موسیقی می رقصیدند هم گفته می شد. در قرن نوزدهم این لفظ به دزدانی مانند رابین هود که به سنت عیاری، حاکمان ستمگر را به چالش می کشیدند به کار می رفت. لوطی ها جدا از جنبهٔ ضد اجتماعی خود به خاطر لوطی گری یا جوانمردی شناخته می شدند به این دلیل از الفاظ لوطی خدایی و لوطی اللهی که هر دو به معنای ارتباط فعالیت های آنان با عدالت الهی بود، استفاده می شد.

دانشنامه آزاد فارسی

تا قرن ۱۳ش به معنای امردباز بوده است. از آن پس به معنای سخی، جوانمرد، و بخشنده و نیز کسی که با کارهای نمایشی و نواختن تمبک و آوازخوانی در کوچه و خیابان امرار معاش می کند، به کار می رود. معانی تازه، احتمالاً، ناشی از تمایل جامعه به تحقیر برخی از گروه های اجتماعی بوده است. اطلاق واژۀ لوطی به داش ها و باباشمل های قرن گذشته، در وهلۀ اول، به قصد توهین به آنان بوده است که همچون پیشینیان فتی و عیارشان، در عین جوانمردی و سخاوتمندی هرزه کار، شوخ، بی باک، آشوبگر بوده اند. بعدها، به علت همین نام گذاری، دوگانگی خصلت داش ها به معنای واژۀ لوطی نیز سرایت کرده است و این واژه، با حفظ معانی گذشته، معانی تازۀ جوانمرد، سخی، آزاده را به خود گرفته است. ظاهراً اطلاق واژۀ لوطی به موسیقی دانان یا مطرب های دوره گرد، حیوان بازها، شعبده بازها، شیشه بازها، مارگیرها، شش اندازها، خیمه بازها، بندبازها و پهلوانان و کشتی گیرهایی که در جشن ها کارهای نمایشی می کرده اند نیز با هدف تحقیر آنان بوده است؛ به ویژه آن که بسیاری از حیوان بازها، شعبده بازها و مارگیرها از تیرۀ افراد هرزه کار، امردباز، شوخ، و بی باک اجتماع بوده اند. این نام گذاری فقط محدود به حوزه های شهری نبوده است و، تقریباً در تمام نقاط ایران، سرنا دهل نوازان روستایی که غیر از موسیقی کارهای گوناگونی، از جمله بندبازی، رقاصی، حیوان بازی و آکروبات بازی می کرده اند، لوطی نامیده می شدند؛ نامی که هنوز هم برای آن ها به کار می رود. لوطی های شهری در دسته های کوچک دو یا سه نفری، که بعضی از آن ها عنتر و بز و خرس تربیت شده هم به همراه داشتند، در کوچه و خیابان به راه می افتادند و با پرس و جو از اهالی محل خانه ای را که به تازگی در آن جا عروسی، زایمان یا ختنه سوران بوده شناسایی می کرده اند؛ سپس با تمبک زدن بر در خانۀ مزبور و با گفتن «حق مبارک کنه انشاءالله» با اجازۀ صاحب خانه، وارد خانه می شدند و در حیاط به اجرای موسیقی و رقص و نمایش می پرداختند. رپرتوآر آن ها اغلب شامل خواندن اشعار معمولاً بی معنایی بود که امروز برخی مطرب ها به آن ها «چرندیات» می گویند. مثل: «خال ورقم سه/یه سور دارم چار/دولو رو بده من/سه لو رو تو وردار». موقعیت شعبده بازها و خیمه بازها، نسبتاً، بهتر از دیگر لوطی ها بود، اما لوطی ها بین موسیقی دانان نازل ترین جایگاه را داشته اند، به طوری که بازماندگان مطرب های روحوضی به شدت ابا دارند که با لوطی ها اشتباه گرفته شوند. واژۀ لوطی هیچ ارتباطی با واژۀ «لوری»، به معنای کولی، ندارد. لوطی های موسیقی دان و اهل نمایش، اعم از بندباز و شعبده باز و پهلوان و غیره، یک گروه شغلی اند و هویت قومی ندارند؛ هرچند، در پاره ای مناطق، کولی ها نیز در میان آن ها یافت می شوند.

جدول کلمات

باباشمل

پیشنهاد کاربران

لوطی با ط به معنی کسی که مفعول لواط قرار گرفته هم میشه

جوانمرد


کلمات دیگر: