کلمه جو
صفحه اصلی

قالب گیری


مترادف قالب گیری : قالب تراشی، قالب ریزی

فرهنگ فارسی

ساختن قالب از مواد ماسه‌ای همراه با چسب و افزودنی که عموماًً ازطریق کوبیدن یا با حرارت یا واکنش‌های شیمیایی استحکام می‌یابد


عمل و شغل قالب گیر ۱ - ریختن ماده ای در قالب تا بشکل منظور در آید ۲ - اندازه و شکل جسمی را به وسیله قالب معلوم کردن .

فرهنگ عمید

۱. شغل و عمل قالب گیر.
۲. ریختن ماده ای در قالب.
۳. اندازه و شکل چیزی را با قالب معلوم کردن.

دانشنامه آزاد فارسی

قالب گیری (moulding)
کاربرد الگو، فرم مجوّف، یا قالب مادر برای شکلی خاص بخشیدن به مادۀ شکل پذیر یا مایع. از این روش بیشتر برای شکل دادن به پلاستیک، گِل، و شیشه استفاده می شود. قالب گیری فلزات، ریخته گری نام دارد. در قالب گیری تزریقی، برای مثال پلاستیک مایع را درون قالبی در آب خنک تزریق می کنند، وقتی که پلاستیک سفت شد شکل قالب را به خود می گیرد. در قالب گیری بادی، هوا به درون حباب پلاستیک مایعِ درون قالب دمیده می شود. در قالب گیری فشاری، پودر رزین مصنوعی، هم زمان گرم و به درون قالب فشرده می گردد.

فرهنگستان زبان و ادب

{moulding} [مهندسی مواد و متالورژی] ساختن قالب از مواد ماسه ای همراه با چسب و افزودنی که عموماًً ازطریق کوبیدن یا با حرارت یا واکنش های شیمیایی استحکام می یابد

پیشنهاد کاربران

قالب :نادرست نویسی واژه " کارپ ، کرپ " پارسی ، در نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
کارپ گیری = قالب گیری
کارپ زدن = قالب زدن ، تاشیدن ( پهلوی )


کلمات دیگر: