کلمه جو
صفحه اصلی

کیمیاگر

فارسی به انگلیسی

alchemist

فارسی به عربی

کیمیاوی القرون الوسطی

مترادف و متضاد

alchemist (اسم)
کیمیاگر، کیمیا شناس

فرهنگ فارسی

کسی که به علم کیمیااشتغال داشته باشدکیمیاگری:شغل وعمل کیمیاگر
( صفت ) ۱ - آنکه فلزات ناقص را بفلزات کاملتر تبدیل کند : کیمیاگر ز غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج . ( سعدی ) ۲ - مکار حیله گر . ۳ - عاشق .

فرهنگ معین

(گَ ) [ یو - فا. ] (ص فا. ) کسی که به علم کیمیا اشتغال داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

کیمیاگر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) کسی که اکسیر می سازد. ( ناظم الاطباء ). آنکه فلزات ناقص را به فلزات کاملتر تبدیل کند. ( فرهنگ فارسی معین ). مَشّاق. اکسیری. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
اقبال شاه گوید من کیمیاگرم
کز خاک و گل به دولت او کیمیا کنم.
مسعودسعد.
آفتاب است کیمیاگر و پس
واصلی صانعی قوی تأثیر.
خاقانی.
کسی را بود کیمیا درنورد
که او عشوه کیمیاگر نخورد.
نظامی.
اکسیری صبح کیمیاگر
کرد از دم خویش خاک را زر.
نظامی.
کیمیاگر ز غصه مرده و رنج
ابله اندر خرابه یافته گنج.
سعدی.
طلبکار باید صبور و حمول
که نشنیده ام کیمیاگر عجول.
سعدی.
معنی حل طلق حلول قناعت است
این نکته یادگیر که من کیمیاگرم.
شیخ آذری.
|| مکار. حیله گر. ( فرهنگ فارسی معین ). مکار. || عاشق. ( ناظم الاطباء ). کنایه از عاشق. ( فرهنگ فارسی معین ). || شیمیست . اَخلاطی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

کسی که به علم کیمیا اشتغال داشته باشد: کیمیاگر به غصه مرده و رنج / ابله اندر خرابه یافته گنج (سعدی: ۸۴ ).

دانشنامه عمومی

کیمیاگر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کسی که به کار کیمیاگری می پردازد
کیمیاگر (رمان) نام کتابی از پائولو کوئلیو
کیمیاگر (مجموعه تلویزیونی)، نام یک مجموعه تلویزیونی ایرانی به کارگردانی «علی اصغر سنجری» و محصول ۱۳۵۳-۱۳۵۲

پیشنهاد کاربران

اکسیری


جادو گر


جادویی اکسیری


کلمات دیگر: