کلمه جو
صفحه اصلی

پی رنگ

دانشنامه عمومی

پِی رنگ طرح، چهارچوب، و نظم و ترتیب منطقی حوادث در اثر ادبی یا هنری مانند داستان، نمایشنامه، و شعر است.ممکن است علاوه بر پیرنگ اصلی، یک یا چند پیرنگ فرعی نیز وجود داشته باشد.
زمان طرح همیشه زمان حال است
طرح همیشه به صورت سوم شخص نقل می شود.
وقایع با رعایت توالیِ زمان مرتب می شود.
عدم توجه به جزئیات
واژهٔ «پیرنگ» را جمال میرصادقی برای این معنی از هنر نقّاشی به وام گرفته است؛ به معنای طرحی که نقّاشان بر روی کاغذ می کشند و بعد آن را کامل می کنند؛ طرح ساختمانی که معمولاً معماران می ریزند و از روی آن ساختمان بنا می کنند. واژهٔ «پیرنگ» در داستان به معنای روایت حوادث داستان با تأکید بر رابطهٔ علیّت می باشد.
توجه به این نکته که طرح و خلاصه داستان با هم فرق دارند، ضروری است. در خلاصه داستان هدف نقل موجز و اجمالیِ داستان است در حالی که طرح، روایت نقشه (اسکلت) داستان با تأکید بر سببیت (Causality) داستان شکل گسترده طرحی است که نویسنده پیش از آفرینش داستان آن را ذهنی یا مکتوب طراحی کرده است. نسبت طرح و داستان در ادبیات (داستانی) با مفهوم طرح اولیه و نقاشی کامل شده در هنر نقاشی کم شباهت نیست.
منتقدین اغلب طرح را نقل وقایع داستان بر اساس سببیت تعریف می کنند. طرح را نقشه داستان نیز تعریف کرده اند. ادوارد مورگان فورستر مثال می زند که «سلطان درگذشت و سپس ملکه مرد» داستان است زیرا فقط ترتیب منطقی حوادث بر حَسَبِ توالی زمانی رعایت شده است. اما «سلطان درگذشت و پس از چندی ملکه از اندوه بسیار درگذشت» پیرنگ است زیرا در این بیان، بر علیّت و چرایی مرگ ملکه نیز تأکید شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

پِیرنگ (plot)
خط داستانی در رُمان، نمایش نامه، فیلم، یا اثر داستانی دیگر. معمولاً، ترتیب رویدادهای به هم پیوسته است. رمان نویسان، به ویژه، بارها سعی کرده اند شیوۀ داستان نویسی را که معمولاً واجد پیوستگی منطقی حوادث است (آغاز، میانه، و پایانی روشن و بی ابهام) نادیده بگیرند و انتظار خواننده را در این خصوص دگرگون سازند. جیمز جویس و ویرجینیا وُلف رمان هایی نوشتند، که به جای گفتن قصه ای، جزئیات تجربۀ شخصیتی را بررسی می کنند. با این حال، این سنت که رمان باید ـ افزون بر هر کار دیگری که می تواند انجام دهد ـ داستانی را تعریف کند، غالباً دست نخورده باقی مانده است. ای ام فورستر، رمان نویس انگلیسی، پِیرنگ را چنین تعریف کرده است: پادشاه مُرد و سپس ملکه مُرد. پادشاه مُرد و بعد ملکه از غُصّۀ مرگِ شاه مرد. جمله اوّلی سرآغاز مجموعه ای از رویدادهاست، و دومی سرآغاز پِیرنگ است.

فرهنگستان زبان و ادب

{plot} [سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] ساختار و هستۀ اصلی نمایش یا فیلم نامه که ترتیب و توالی رویدادها را نشان می دهد

پیشنهاد کاربران

پی رنگ از دو واژه ی «پی» ( پایه، بنیاد ) و «رنگ» ( طرح، نقش ) ساخته شده است. این واژه برگردان plot است.

طرح

نوشته ای که برای چم ( معنای ) واژه پیرنگ نگاشته شده ، براستی که برگردان واژه پلات انگلیسی است . ولی واژه پیرنگ که گاه برای گفتن مسیر داستان هم بکار برده شده ، در بنیان، برگردان پارسی واژه طراحی تازیست . پیرنگ کشیدنِ هر گونه ریختی ، پیش از رنگ آمیزیست .

پِی رنگ یعنی به صورت ساده میشود علت داستان


کلمات دیگر: