کلمه جو
صفحه اصلی

پیسی

فارسی به انگلیسی

blotch, Mark


فرهنگ فارسی

رفتار سخت بدمعامله سوئ آزار اذیت . یا به پیسی افتادن.بیچاره و مفلوک شدن . یا پیسی در آرودن یا پیس سر( بسر ) کسی در آوردن . نهایت او را رنج و عذاب دادن ( غالبا بگفتارهای زشت )با او رفتاری سخت خشن کردن .

فرهنگ معین

[ تُر. ] (اِ. ) (حامص . ) ۱ - رفتار بد و ناهنجار. ۲ - خنسی ، بیچارگی . ، به ~ افتادن دچار عسرت یا تنگی معیشت شدن و به مخمصه افتادن .

لغت نامه دهخدا

پیسی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب به پیس. || ( حامص ) پیس بودن. || ( اِ ) بیماریی که بر اثر آن لکه های سپید در بدن پدید آید و آن را خلنگ و ابلق و خالدار کند. برص. بهق. وضح. ( منتهی الارب ) :
ریشش رداء ثعلب ریزیده جای جای
چون یوز گشته از ره پیسی ، نه از شکار.
سوزنی.
بر جای موی ریخته پیسی شده پدید
وز آب غازه کرده چو گلبرگ کامکار.
سوزنی.
سوء؛ پیسی اندام از فساد مزاج. ( منتهی الارب ). || در بیت ذیل از ناصرخسرو، کلمه پیسی مرادف خیانت آمده است :
یکی سخنت بپرسم به رمز بی تلبیس
که آن برون برد از دل خیانت و پیسی.
( مرحوم دهخدا در حواشی دیوان ناصرخسرو ص 686 نوشته اند ظ: خباثت و لبسی ).

پیسی. ( حامص ) منسوب به پیس ترکی به معنی بد. معامله سوء. رفتار سخت بد :
ای آنکه صفات تو بودتابع ذات
بر پیسی تو گواه... است صفات.
باقر کاشی.
- پیسی بسر کسی آوردن ؛ یا پیسی بسر کسی درآوردن ؛ نهایت او را رنج و عذاب دادن و بیشتر بگفتارهای زشت. با او رفتاری سخت خشن کردن. آزار رساندن وی را: پیسیی سر او آورده که مگو و مپرس ؛ رفتاری سخت زشت و ناهنجار با او کرده چنانکه بگفتن نیاید. پیسیی بر سرش آوردم که اگر بالای ماست بگذاری سگ نمیخورد؛ یعنی بلایی عظیم بر سرش آوردم و سخت خفیف کردمش. ( از آنندراج ).

پیسی . (حامص ) منسوب به پیس ترکی به معنی بد. معامله ٔ سوء. رفتار سخت بد :
ای آنکه صفات تو بودتابع ذات
بر پیسی تو گواه ... است صفات .

باقر کاشی .


- پیسی بسر کسی آوردن ؛ یا پیسی بسر کسی درآوردن ؛ نهایت او را رنج و عذاب دادن و بیشتر بگفتارهای زشت . با او رفتاری سخت خشن کردن . آزار رساندن وی را: پیسیی سر او آورده که مگو و مپرس ؛ رفتاری سخت زشت و ناهنجار با او کرده چنانکه بگفتن نیاید. پیسیی بر سرش آوردم که اگر بالای ماست بگذاری سگ نمیخورد؛ یعنی بلایی عظیم بر سرش آوردم و سخت خفیف کردمش . (از آنندراج ).

پیسی . [ ] (ص نسبی ) منسوب به پیس . || (حامص ) پیس بودن . || (اِ) بیماریی که بر اثر آن لکه های سپید در بدن پدید آید و آن را خلنگ و ابلق و خالدار کند. برص . بهق . وضح . (منتهی الارب ) :
ریشش رداء ثعلب ریزیده جای جای
چون یوز گشته از ره پیسی ، نه از شکار.

سوزنی .


بر جای موی ریخته پیسی شده پدید
وز آب غازه کرده چو گلبرگ کامکار.

سوزنی .


سوء؛ پیسی اندام از فساد مزاج . (منتهی الارب ). || در بیت ذیل از ناصرخسرو، کلمه ٔ پیسی مرادف خیانت آمده است :
یکی سخنت بپرسم به رمز بی تلبیس
که آن برون برد از دل خیانت و پیسی .
(مرحوم دهخدا در حواشی دیوان ناصرخسرو ص 686 نوشته اند ظ: خباثت و لبسی ).

فرهنگ عمید

بیماری پوستی با لکه‌های سفید یا بی‌رنگ که قسمت‌های اطراف لکه‌ها پررنگ می‌شود؛ بَرَص.


بیچارگی و بینوایی.
⟨ پیسی به سر کسی آوردن: [مجاز] او را رنج و عذاب دادن و رسوا و بی‌آبرو ساختن.
⟨ به پیسی افتادن: [مجاز] بیچاره، بینوا، و بی‌آبرو شدن.


بیماری پوستی با لکه های سفید یا بی رنگ که قسمت های اطراف لکه ها پررنگ می شود، بَرَص.
بیچارگی و بینوایی.
* پیسی به سر کسی آوردن: [مجاز] او را رنج و عذاب دادن و رسوا و بی آبرو ساختن.
* به پیسی افتادن: [مجاز] بیچاره، بینوا، و بی آبرو شدن.

دانشنامه عمومی

پیسی، بَرَص، لک و پیس یا ویتیلیگو (Vitiligo) یک اختلال تولید رنگدانه است که در آن ملانوسیت ها (سلولهایی که رنگدانه تولید می کنند) در قسمت هایی از پوست، غشاهای مخاطی و شبکیه تخریب شده اند. در نتیجه لکه های سفیدپوست درنواحی مختلف بدن ظاهر می شوند. مویی که در نواحی مبتلا به پیسی رشد می کند معمولاً سفید می شود.
در یک الگو (الگوی کانونی) ناحیه بدون رنگدانه به یک یا تعداد معدودی ناحیه محدود می شود. بعضی افراد نواحی بدون رنگدانه را در یک سمت بدن خود دارند (الگوی سگمنتال). اما در بیشتر افراد مبتلا به پیسی نواحی فاقد رنگدانه در قسمت های مختلف بدن به وجود می آید (الگوی ژنرالیزه). علاوه بر لکه های سفید روی پوست، ممکن است افراد مبتلا به برص سفید شدن زودرس موهای سر، ابروها و ریش را داشته باشند. افراد با پوست تیره ممکن است متوجه فقدان رنگ در ناحیه ای در داخل دهانشان بشوند.
در برخی افراد لکه های فاقد رنگ گسترش نمی یابد ولی این اختلال معمولاً پیشرونده است و به مرور زمان این لکه های سفید به دیگر نواحی بدن گسترش می یابند.
در بعضی افراد پیسی به آهستگی طی چند سال گسترش می یابد و در برخی دیگر انتشار سریعاً رخ می دهد. برخی افراد گزارش کرده اند که به دنبال دوره هایی از استرس فیزیکی یا روحی، به تعداد لکه های فاقد رنگدانه اضافه شده است.
علّت بیماری پیسی شناخته نشده است، اما پزشکان چندین نظریه متفاوت مطرح کرده اند. یک تئوری این است که افراد پادتنهایی (آنتی بادی هایی) تولید می کنند که ملانوسیت های بدن خودشان را تخریب می کند. تئوری دیگر این است که ملانوسیتها خود به خود تخریب می شوند. در نهایت بعضی افراد گزارش کرده اند که یک رخداد منفرد از قبیل آفتاب سوختگی یا فشار روحی باعث بروز پیسی شده است ولی مورد اخیر از نظر علمی ثابت نشده است.
حدود یک تا دو درصد جمعیت دنیا یا (۵۰–۴۰ میلیون نفر)، به بیماری پیسی مبتلا هستند. ۹۵٪ افراد قبل از ۴۰ سالگی علائم را نشان داده اند. بیماری تمام نژادها و هر دو جنس را یکسان تحت تأثیر قرار می دهد. به نظر می رسد پیسی در افراد مبتلا به بیماری های اتوایمیون شایعتر است. این بیماری های اتوایمیون عبارت اند از: پرکاری غده تیروئید، نارسایی قشر غده فوق کلیه، آلوپسی آره آتا و آنمی پرنسیوز.
پیسی می تواند بیماری ارثی باشد یعنی در بین افراد فامیل بروز کند کودکانی که والدینشان مبتلا به این بیماری هستند بیشتر احتمال ابتلا به پیسی دارند. با این حال بیشتر کودکانی که یکی از والدینشان مبتلا به پیسی باشند به بیماری مبتلا نمی شوند و بیشتر افراد مبتلا به پیسی سابقه ای از این بیماری را در فامیل ندارند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیسی واژه ای پهلوی و معادل بَرَص در عربی گونه ای بیماری پوستی و ناواگیر است که به صورت لکه های سفید و نرم بر بدن ظاهر می شود و بر اثر اختلال در عملکرد رنگدانه های پوستی پدید می آید.
پیسی در برخی ابواب فقه مثل صلات و تجارت و نکاح از آن بحث شده است.

تعربف لغوی پیسی
به بیماری‏ای که بر اثر آن لکّه‏های معمولا بزرگ سپید یا سیاه در بدن پدید می‏آید، پیسی یا برص گفته می‏شودولکه‏های برص به گوشت اندام مبتلا و حتّی گاهی به استخوان زیر آن می‏رسد.

وضعیت پیسی و جذام در گذشته
به سبب همانندی برخی نشانه ها، این بیماری در گذشته مترادف جُذام (خوره) یا یکی از مقدمات آن دانسته می شد و مبتلایان به آن همچون جذامیان، منفور و مطرود از اجتماع بودند. ایرانیان باستان سکونت در شهر را برای آنان ممنوع می ساختند و سلاطین عرب از همسخنی با آنان خودداری می کردند. در برخی آثار اسلامی نیز گاه برای هر دو بیماری خوره و پیسی علت و درمانی یکسان شمرده شده یا اینکه هر دو واگیردار پنداشته می شد ، حال اینکه جذام بر خلاف پیسی که منشأ ژنتیکی دارد، از نوعی باکتری پدید می آید.

پیسی در زبان عبری
...

[ویکی فقه] پیسی (قرآن). پیسی، ناخوشی جلدی که پوست نقاط مختلف بدن مریض، دارای لکهای کم و بیش وسیع سفید می شود.
پیسی، ناخوشی جلدی که پوست نقاط مختلف بدن مریض، دارای لکهای کم و بیش وسیع سفید می شود. در این مدخل از واژه «ابرص» استفاده شده است. ابرص به معنای کسی است که دچار برص شده و پیسی (که یک بیماری پوستی است ) گرفته . در آیه مبارکه « و ادخل یدک فی جیبک تخرج بیضاء من غیر سوء...» (و دستت را در گریبانت داخل کن؛ هنگامی که خارج می شود، سفید و درخشنده است بی آنکه عیبی در آن باشد) کلمه سوء به برص که یک نوع بیماری خطرناک پوستی است تفسیر شده است. اشاره به اینکه این سفیدی، سفیدی ناشی از بیماری برص نیست، بلکه نورانیت و درخشندگی و سفیدی جالبی است که خود بیانگر وجود یک معجزه و امر خارق عادت است.
شفای پیسی
===شفا به دست عیسی با اذن خدا==قرآن کریم در مورد شفای بیماری پیسی به دست عیسی علیه السلام، با اجازه خدا می فرماید: «ورسولا الی بنی اسرءیل انی قد جئتکم بـایة من ربکم... وابرئ الاکمه والابرص واحی الموتی باذن الله...» و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار داده، که به آنها می گوید: ) من نشانهای از طرف پروردگار شما، برایتان آورده ام، ... و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلایان به برص (پیسی) را بهبودی می بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده می کنم... . در این آیه نسبت خلقت را به عیسی علیه السلام داده، و این تعبیری است سؤ ال انگیز که مگر عیسی خالق است؟ در پاسخ باید دانست که کلمه خلقت به معنای بوجود آوردن از عدم نیست بلکه به معنای جمع آوردن اجزای چیزی است که قرار است خلق شود و لذا در جای دیگر فرموده : «فتبارک الله احسن الخالقین» (بزرگ است خدائی که بهترین خلق کنندگان است).
← معنای اکمه
قرآن کریم در مورد جادو پنداشته شدن شفای مبتلا به پیسی به دست عیسی علیه السلام، از سوی کفار می فرماید: «اذ قال الله یـعیسی ابن مریم... وتبرئ الاکمه والابرص باذنی... فقال الذین کفروا منهم ان هـذا الا سحر مبین» بیاد آور هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت... و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا میدادی...ولی جمعی از کافران گفتند این جز سحر آشکار نیست. از حیث اینکه لفظ «اذ» را تکرار ننموده، ظهور دارد در اینکه خلقت طیر و شفا دادن کور مادر زاد و جذامی همه دنبال هم و بدون فاصله زمانی بوده است، و اگر هم کلمه «باذنی» را در دنبال مسأله خلقت طیر ذکر نموده و «باذنی» که بعدا در آخر جمله ذکر می کند اکتفا ننموده، برای خاطر عظمت مسأله خلقت و افاضه حیات بوده، نه اینکه فاصله زمان را برساند، برای این عنایت بوده که در دلهای شنوندگان خطور نکند که غیر خدا هم می تواند مستقلا افاضه حیات کند، و اگر خطور هم کند جای گیر نشود (گر چه برای مدت کوتاهی باشد) و خدا داناتر است.
شیوع پیسی در زمان حضرت عیسی
...

گویش مازنی

/pisi/ گونه ای سوتک که از ساقه ی گندم و جو ساخته شود

گونه ای سوتک که از ساقه ی گندم و جو ساخته شود


جدول کلمات

برص

پیشنهاد کاربران

در گویش یزدی به نداری و تنگدستی ، فقیر ،


کلمات دیگر: