کلمه جو
صفحه اصلی

مقوله


مترادف مقوله : باب، زمره، فصل، گفتار، مبحث، باره، راجع

برابر پارسی : زمینه، جستار، گویه

فارسی به انگلیسی

category, topic


category, topic, compartment, entry

compartment, entry, topic


فارسی به عربی

صنف

مترادف و متضاد

باب، زمره، فصل، گفتار، مبحث


باره، راجع


category (اسم)
دسته، طبقه، رده، مقوله، رسته، زمره، مقوله منطقی

۱. باب، زمره، فصل، گفتار، مبحث
۲. باره، راجع


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سخن گفته شده گفتار . ۲ - هر یک از مقولات عشر ۳ - باب باره : [ و دیگر از مقوله مذهب حرفی مذکور مجلس او نشد ] جمع : مقولات ( عالم آرا . چا . امیر کبیر . ۱۱۷:۱ )
کلمه مقوله سخن بار بار گفته شده

طبقه یا دستگاهی از واحدهای دستوری یا واژگانی که بتوان آن را در یکی از سطوح ساختمان زبان بازشناخت


فرهنگ معین

(مَ لِ ) [ ع . مقولة ] (اِمف . ) گفتار. ج . مقولات .

لغت نامه دهخدا

مقوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) سخن گفته شده . (ناظم الاطباء). گفته . گفتار. ج ، مقولات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || درباب ؛ از هر مقوله ای ؛ از هر دری . از هر بابی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- از مقوله ٔ چیزی ؛ در باب آن . درباره ٔآن : دیگر از مقوله ٔ مذهب حرفی مذکور مجلس او نشد. (عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 117).
|| (اصطلاح فلسفی ) هر یک از معظم ماهیاتی را که عقول و اذهان را به آن احاطتی تواند بود مقوله گویند وبه مذهب ارسطو ماهیات مذکوره محصور در ده مقوله باشند. (از اساس الاقتباس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مقوله ، نزد حکما بر جوهر و اعراض نهگانه که من حیث المجموع آنها را مقولات عشره نامند اطلاق شود. تاء در کلمه ٔ مقوله یا تاء مبالغه است یا تائی است که بواسطه ٔنقل از وصفیت به اسمیت در آخر لفظ مقول افزوده اند. (ازکشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مقولات و مقول شود.


مقولة. [ م ُ ق َوْ وَ ل َ ](ع ص ) کلمة مقولة؛ سخن باربار گفته شده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


( مقولة ) مقولة. [ م ُ ق َوْ وَ ل َ ]( ع ص ) کلمة مقولة؛ سخن باربار گفته شده. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مقوله. [ م َ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، اِ ) سخن گفته شده. ( ناظم الاطباء ). گفته. گفتار. ج ، مقولات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || درباب ؛ از هر مقوله ای ؛ از هر دری. از هر بابی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- از مقوله چیزی ؛ در باب آن. درباره ٔآن : دیگر از مقوله مذهب حرفی مذکور مجلس او نشد. ( عالم آرا چ امیرکبیر ج 1 ص 117 ).
|| ( اصطلاح فلسفی ) هر یک از معظم ماهیاتی را که عقول و اذهان را به آن احاطتی تواند بود مقوله گویند وبه مذهب ارسطو ماهیات مذکوره محصور در ده مقوله باشند. ( از اساس الاقتباس ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مقوله ، نزد حکما بر جوهر و اعراض نهگانه که من حیث المجموع آنها را مقولات عشره نامند اطلاق شود. تاء در کلمه مقوله یا تاء مبالغه است یا تائی است که بواسطه ٔنقل از وصفیت به اسمیت در آخر لفظ مقول افزوده اند. ( ازکشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مقولات و مقول شود.

فرهنگ عمید

۱. گفتار، سخن گفته شده.
۲. [قدیمی] گفته شده.

دانشنامه عمومی

مقوله می تواند به موارد زیر اشاره کند:
مقوله وجود
مقولات عشر ارسطو
مقوله (کانت)

فرهنگ فارسی ساره

زمینه، گویه


فرهنگستان زبان و ادب

{category} [زبان شناسی] طبقه یا دستگاهی از واحدهای دستوری یا واژگانی که بتوان آن را در یکی از سطوح ساختمان زبان بازشناخت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «مقول و مقوله» در لغت اسم مفعول از (قال یقول) بوده و به معنای «گفته شده» می باشد. در واقع "محکی" و مفاد کلام را مقول می گویند و در اصطلاح منطقی، مقولات ترجمۀ عربی واژۀ «قاطیفوریاس» است. این اصطلاح در اصل از منطق ارسطویی گرفته شده و یک لغت یونانی است. در واقع منطق دانان بعد از آن که کلیات را به پنج قسم ( جنس ، فصل، نوع ، عرض عام و عرض خاص ) تقسیم کرده اند، بحث دیگری دربارۀ عالیترین و بالاترین جنس ها منعقد کرده و نام آن را مقولات گذاشته اند.
منظور از «مقول» یا «مقوله»، مفهومی است که در جواب ماهو؟ (آن چیست؟) که سؤال از حقیقت شیء است می آید و بر اشیاء به طور ذاتی حمل می شود، ولی بر خود آن ها چیزی بصورت ذاتی حمل نمی شود. چون جنسی بالاتر از آن ها وجود ندارد. مراد از حمل ذاتی آن است که محمول قضیه ، چیزی باشد که موضوع را قوام دهد؛ یعنی ماهیت موضوع بدون آن تحقق نیابد. ذاتی شامل نوع، جنس و فصل می شود.
انواع حمل ذاتی
محمولی که ذات موضوع را قوام می دهد به سه نحو قابل تصور است: الف. خود ماهیت و به عبارت منطقی "نوع" که بر موضوع خود حمل می شود. مانند قضیه ای که در آن انسان بر حسن و حسین حمل می شود و گفته می شود: "حسن انسان است". ب. جزء ماهیت که بر موضوع خود حمل می شود که خود دو قسم است: ۱. "جنس" که جزء اعم ماهیت است. مانند حیوان که بر حسن و حسین یا انسان و فرس، حمل شده و گفته می شود: "حسن حیوان است " یا "انسان" حیوان است. ۲. فصل که جزء اخص ماهیت است. مانند ناطق که بر حسن و حسین حمل شده و گفته می شود: "حسن ناطق است". در هر قضیه ای که محمول یکی از این سه باشد آن حمل، ذاتی خواهد بود. در میان این سه محمول ذاتی، «جنس» به سه قسم تقسیم می شود: ۱. جنس سافل (پایین)؛ ۲. جنس متوسط ؛ ۳. جنس عالی مراد از مقولات همان جنس های عالی است. جنس عالی، جنسی است که پائین تر از آن جنس باشد ولی بالاتر از آن هیچ جنسی وجود نداشته باشد. در منطق به این جنس، جنس الاجناس گفته می شود. مانند جوهر برای انسان که عالیترین جنس است. از آنجا که موضوع فلسفه «وجود» است و مقولات بر اشیاء خارجی (یعنی موجودات) حمل می شوند، بحث از آن ها یک بحث فلسفی است؛ هر چند به طور استطرادی در منطق هم از آنها بحث شده است.
اقسام مقولات
مقسم مقولات ماهیات هستند؛ ماهیاتی که مرکب از جنس و فصل اند. خواه ترکیب خارجی از ماده و صورت داشته باشند یا در خارج بسیط باشند ولی عقل برای آنها جنس و فصل تصور کند. مانند انواع اعراض. ارسطو که مبتکر بحث مقولات است در کتب منطقی خود تعداد مقولات را ده عدد شمرده است که عبارتند از: ۱. جوهر ۲. کم ۳. کیف ۴. متی ۵. أین ۶. ان یفعل۷. ان ینفعل۸. وضع ۹. اضافه ۱۰. جده چنانکه دیده می شود از ده قسم فوق فقط قسم اول جوهر بوده و نه قسم دیگر انواع مختلف عرض هستند. توجه به این نکته ضروری است که خود عرض، مقوله نیست چون مفهوم عرض که بر نه قسم حمل می شود محمول ذاتی این نه قسم نبوده و به عبارت دیگر جنس آن ها نیست بلکه به نحو عرضی بر آن ها حمل می شود؛ در صورتی که حمل مقولات بر اشیاء باید به نحو ذاتی باشد اما اقسام نه گانۀ عرض هر کدام یک مقوله می باشند. همانطور که خود جوهر، مقوله شمرده شده است. (چون حملش بر انواع جواهر ذاتی است)
مقولات نسبی
...

پیشنهاد کاربران

بخش

عبارت است از دسته بندی که افراد یا جامعه برای نظم دادن به دانش خود از جهان ایجاد می کنند.


کلمات دیگر: