کلمه جو
صفحه اصلی

بشقاب


مترادف بشقاب : ظرف، غذاخوری، دیس کوچک

برابر پارسی : دوری، پیشدستی

فارسی به انگلیسی

coaster, dish, plate

plate, dish


فارسی به عربی

سفینة , صحن

مترادف و متضاد

dish (اسم)
ظرف، غذا، بخشی از غذا، خوراک، بشقاب، ظروف، دوری، طعام

vessel (اسم)
ظرف، کشتی، رگ، بشقاب، اوند، هر نوع مجرا یا لوله

plate (اسم)
روکش، لوحه، لوح، قاب، صفحه، بشقاب، نعل اسب، پلاک، صفحه فلزی، بقدر یک بشقاب، ورقه یا صفحه

saucer (اسم)
بشقاب، نعلبکی، زیر گلدانی، بشقاب کوچک

ظرف، غذاخوری، دیس‌کوچک


فرهنگ فارسی

ظرف لعابی یافلزی پهن ومدورکه در آن غذامیخورند
( اسم ) ظرف غذا خوری پهن و گرد و کم عمق سکر سکرچه . یا بشقاب گود . بشقابی که برای خوردن غذاهایی مانند سوپ بکار رود.

فرهنگ معین

(بُ ) ( اِ. ) ظرف غذاخوری معمولاً گرد، کمابیش مسطح و لبه دار یا دارای شیبی اندک به طرف داخل .

لغت نامه دهخدا

بشقاب. [ ب ُ ] ( ترکی ، اِ ) پشقاب. ( از غیاث ) ( آنندراج ). ظرف غذاخوری پهن و گرد و کم عمق مانند دوری و رکابی که سکر و سکرچه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). ظرف پخ که در آن چلو یا پنیر و سبزی و امثال آن گذارند. لب تخت.

فرهنگ عمید

ظرف چینی، لعابی، یا فلزی پهن و مدور که در آن غذا می خورند، دوری، پیش دستی.

دانشنامه عمومی

بُشقاب، پیشقاب(در فارسی افغانستان)، تابک، لب تخت یا دوری ظرفی معمولاً دایره شکل، کم عمق، دارای کف صاف و پهن است. بشقاب به منظور صرف غذا (و گاهی با هدف تشریفاتی و تزئینی) به کار می رود.
واژه قاب ریشه ایرانی سغدی دارد و به معنی ظرف است. در مورد واژه بُش، هنوز هیچ منبع آکادمیکی دربارهٔ ریشه این واژه اظهار نظر نکرده است. نظر عامه براین است که این واژه ترکی است و به معنی خالی است، البته چنین ساختی در هیچ واژهٔ ترکی دیگری دیده نمی شود (بدین معنی که هیچ واژه مشابه دیگری با بُش در ترکی ساخته نشده است) و خود این واژه یعنی بشقاب نیز در هیچ یک از زبان های ترکی رایج نیست و اساساً دلیل ذکر صفت «بش» در این واژه مشخص نیست و بی معنی است. نظر دیگر است که با توجه به ریخت های رایج دیگر این واژه مانند پشقاب(در فارسی افغانستان)، پیشقاب(در گویش شوشتری)، پشخاو/pešxâv(در گویش ابیانه، انارک) و … و همچنین نظرداشت واژگان مشابهش مانند پیش-دستی و …، این واژه فارسی است. پیش قاب، ظرفی بوده که در پیش و جلوی هر فرد گذاشته می شده و با ظرفی که در وسط سفره گذاشته می شده فرق داشته است. در گذشته در پارسی به بشقاب، دوری (dowri) می گفتند. امروزه نیز همچنان در برخی زبان های محلی، برای نمونه مازندرانی، بشقاب بزرگ را دوری می گویند. از دیگر واژه های پارسی معادل بشقاب، شیلان یا شیلانه، بَزمِه و لب تخت می باشد.
در قدیم به ویژه بشقاب های بزرگ لبه دار را دوری، پردل، و رکابی می گفتند. در پارسی، بشقاب سفالی و سوپ خوری، سُکُر (یا سُکوره، سُکُرجه، اُسکُر، اُسکُرچه)، بشقاب بزرگ زکنج، بشقاب کوچک بَزمَک، بشقاب کشیده دیس، بشقاب ژرف گِردَنَه، بشقاب چوبی چپین، و بشقاب پهن تبرک یا گرباک نامیده می شده است.
جالبتر اینکه در ترکی استانبولی به بشقاب تابک گفته می شود که دیس پهلوی تابه فارسی می باشد.

دانشنامه آزاد فارسی


12266700-1.jpg
12266700-2.jpg
بُشقاب
ظرف مخصوص غذاخوردن، معمولاً گِرد و پهن، پخ، و با گودی کم. دیوارۀ بشقاب بسیار کوتاه، لبه اش به خارج برگشته و کف آن اغلب مدور است. در این ظرف غالباً غذاهایی از قبیل چلو، پنیر، سبزی و جز آن گذارده و صرف می شود. بشقاب ها از گذشته تاکنون معمولاً از سفال، شیشه، چینی، فلزات یا جنس های دیگر ساخته می شوند و نقوش، طرح ها، اندازه ها و رنگ های مختلف دارند. استفاده از این گونه ظروف هنوز رواج دارد و تنوع آن ها بسیار زیاد است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: dowri/ bošqâp
طاری: dawri/bošqâb
طامه ای: dowri/bošqâb
طرقی: dawri/ qâp
کشه ای: bošqâb
نطنزی: pošqap


واژه نامه بختیاریکا

دَوری

پیشنهاد کاربران

هو
این کلمه ترکی تلفیقی از بش به معنی خالی و قاب به معنی ظرف هست . در کل ظرف خالی.

بشقاب یکی از ظروف آشپزخانه است که در غذاخوری بدرد می خورد. حالا من نمیخوام مانند دوستان به معنی واژه کاری داشته باشم ولی من می خواهم که انواع بشقاب هارا معرفی کنم:پیش دستی - بشقاب پلو خوری - بشقاب خورشت خوری - بشقاب سوپ خوری - بشقاب میوه خوری - بشقاب پرنده و. . . .

در پاسخ به آقای نامور
سغدی و فارسی هر دو متعلق به دو هزار و پانصد سال قبل هستند در حالیکه ما از ترکی فقط نوشته هایی مربوط به هزار و سیصد سال قبل داریم خوب به راحتی میشه فهمید چه زبانی از چه زبانی تاثیر گرفته است تعداد کلمات ترکی در فارسی حتی به صد هم نمیرسد بش در ترکی تاکید می کنم فقط و فقط به معنی تهی و پوچ است بشانماق و بشلاماق هر دو به معنی رها کردن هستند و رساندن تعهد به صفر و تهی کردن تعهد ولی با پسوندهای مختلف که در محل های مختلف استفاده می شود ترکی به دلیل داشتن واژگان بسیار پائین نسبت به فارسی و دیگر زبانها ناچار است با یک ریشه صدها کلمه بسازد این الکنی ترکی بسیاری مواقع باعث دردسر برای این زبان شده و تقریبا ترکی اسلامبولی با سابقه صد ساله سعی در حذف این عیب کرده است اگر توجه کرده باشید حتی یک کتاب به زبان ترکی که دارای ادبیات غنی باشد وجود خارجی ندارد به همین دلیل ترکها ناچار به دست اندازی به عرصه فرهنگی ایران شده اند خود سایت فرهنگستان ترکیه تاکید کرده است قاب را از کلمه سغدی کاپ گرفته اند در ضمن دوستی که به دلیل بی سوادی سغدی را فارسی نمی دانست باید عرض کنم زبانهای پارسیگ عبارتند از دری سغدی
و پهلوی و زبانهای مادی کردی و لری تالشی پارسیگ پارتی ختنی سکایی مازرونی سغدی اگر در توهمات خودشان سکایی را ترکی می دانند به راحتی بایک سرچ در اینترنت و یوتیوب لازم است از خواب بیدار شوند همه یک ریشه دارند و ما امروزه به زبان رسمی ایران فارسی می گوئیم در حالیکه خود ترکان قرقیزی قزاقی آذری ترکمنی اویغوری و بقیه را ترکی می دانند و در جعلیات خود هیچ ابایی به استفاده از کلمات آنها در معنای واژه های ایرانی ندارند اماکتاب شش هزار ساله و سومری دده قوردقورد در این کتاب نام استانبول آمده است خوب دیگه تاریخش به راحتی قابل حدس زدن می شود در خصوص اشعار ترکی منتسب به نظامی گنجوی که هیچ جا او را گنجه لی نه نامیده اند در این اشعار سخن از سعدی و حافظ دیده می شود خوب به این نتیجه میرسیم که نظامی علاوه بر شاعر بودن پیشگو هم بوده نظامی قرن ششم چگونه حرف از حافظ قرن هفتم زده است کمدی وقتی بیشتر می شود که آن ترک و گرگ را هم می بینیم که در هیچ مصحف قدیمی اشعار نظامی این بیت وجود ندارد البته دقیقا یادشان نمی آید که کجا این بیت را دیده اند

plate

این کلمه ریشه ترکی دارد و بش به معنی خالی و قاب به معنی ظرف است

در پاسخ به آقای سعید:
بش در ترکی قدیم به معنی آزاد بوده و ریشه کلماتی مثل بُشانماق ( طلاق گرفتن ) ، بُشلاماق ( رها کردن ) نیز است اگر فرض شما درست باشد می توان احتمال داد که ریشه کلمه پوچ از کلمه بُش است.
واژه قاب در ترکی قدیم به معنی ظرف اندازه گیری، مشک است. در سغدی نیزی کلمه کاپ وجود دارد ولی زبانشناسان ارتباطی میان این دو نیافته اند. ضمن اینکه زبان سغدی پارسی نیست.

در پهلوی " پدیشخوار" برابر نسک فرهنگ کوچک پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.

این واژه به ظاهر ترکی برخاسته از واژگان پارسی می باشد بشقاب از دو کلمه بش و قاب به دست امده است بش از کلمه پوش که همان واژه پوچ پارسی است و قاب از واژه سغدی کاپ به دست امده است هر دو واژه پارسی و ایرانی می باشند

پاسخ به دوستانی که میگن واژه بشقاب چه ارتباطی به سغدی ها دارد.

دوستان , ترکان در آسیای میانه بسیار بودند و همچنین سغدی ها هم در آسیای مینه بودند البته به بخش پر جمعیت تر ترکان هم نزدیک بودن. وقتی دو ملت در نزدیک هم باشن در چندین سال هم به صورت ناخاسته از هم پیمند میگزیرند.
البته من در مورد واژه بشقاب نظری ندارم .

واژه قاب ریشه ایرانی سغدی دارد و به معنی ظرف است. در مورد واژه بُش، هنوز هیچ منبع آکادمیکی دربارهٔ ریشه این واژه اظهار نظر نکرده است. نظر عامه براین است که این واژه ترکی است. نظر دیگر است که با توجه به ریخت های رایج دیگر این واژه مانند پشقاب ( در فارسی افغانستان ) ، پیشقاب ( در گویش شوشتری ) ، پشخاو/pešx�v ( در گویش ابیانه، انارک ) و … و همچنین نظرداشت واژگان مشابهش مانند پیش - دستی و …، این واژه فارسی است. پیش قاب، ظرفی بوده که در پیش و جلوی هر فرد گذاشته می شده و با ظرفی که در وسط سفره گذاشته می شده فرق داشته است. در گذشته در پارسی به بشقاب، دوری ( dowri ) می گفتند. امروزه نیز همچنان در برخی زبان های محلی، برای نمونه مازندرانی، بشقاب بزرگ را دوری می گویند. از دیگر واژه های پارسی معادل بشقاب، شیلان یا شیلانه، بَزمِه و لب تخت می باشد.

در قدیم به ویژه بشقاب های بزرگ لبه دار را دوری، پردل، و رکابی می گفتند. در پارسی، بشقاب سفالی و سوپ خوری، سُکُر ( یا سُکوره، سُکُرجه، اُسکُر، اُسکُرچه ) ، بشقاب بزرگ زکنج، بشقاب کوچک بَزمَک، بشقاب کشیده دیس، بشقاب ژرف گِردَنَه، بشقاب چوبی چپین، و بشقاب پهن تبرک یا گرباک نامیده می شده است.

در ترکی استانبولی نیز به بشقاب تابک گفته می شود که همان تابه در فارسی میانه است.

با احترام به همگی اساتید و همه زبانها مرسوم در ایران عزیز
هرچند ترکی ، فارسی و یا عربی بودن این کلمات دردی از ما دوا نمیکند و زبانهای فارسی ، ترکی و عربی در گذر زمان به شدت به همدیگر وابسته شده اند و به نظرم باعث زیبایی زبانهای فوق گردیده است .
در حال حاضر بدلیل اینکه زبان اول و زبان رسمی کشورمون فارسی هست که نباید منبع و ماخذهمه کلمات را به فارسی ارتباط داد ولی قابل عرض هست که کلمه بشقاب به احتمال غریب به یقین ترکی هست .



بشقاب یک واژه سگدی اریایی است
۹۰۰ سال پیش که شاه سامانی نزدیک هزار غز را درون خوارزم و سگد ( ازبکستان ووتاجیکستان که اون زمان هنوز ترک نشده بودند ) درون کرد این واژه سگدی و واژگان بسیاری از سگدی درون زبان غزها اندرون شد مانند بیگ بشقاب قاشق و دگر. . . که البته این واژه ها وات ک به ق در زبان غزها تغییر کرد مثلا بُشکاب در سگدی گویش شد دردزبان غز ها بشقاب شد، پس از اینکه سلطان محمودنیرو را درددست و شاه شد غزها را به سراسردایران کوچ داد و این واژگان از زبان غزها به زبان پارسی راه یافت، که البته زیادم نیستند ولی سگدی اریایی هستند ودبه جای دوری یا چیزی شبیه بشکاب این واژه بشقاب که ریشه سگدی داشت جایگزین واژه های پارسی شد

واژه بشقاب از بُشکاب سگدی ریشه گرفته، و واژه ای آریایی است

این واژه اریایی است ، نزدیک ۹۰۰ سال پیش که غزنویان با خیانت اقلیت مسلمان فرمانروایی ایران را در دست گرفتند و آغاز به کوچ دادن قبیله های غز به ایران بزرگ کردند ( اون زمان خوارزم که امروزه شده ازبکستان و بخشی از قرقیزستان هنوز ترک نشده بودند، ) غزها واژگان زیادی از سگدیهای آریایی گرفتند مانند بشکاپ و کاشک یا قاشق ، بیگ و. . . دقت کنید غزنها اصلا تو شهر و روستا زندگی نمیکردند که بخواهند با چیزی خوراک بخورند و حتی خام خوار بودند، این واژه هارو زمانی که درون ایران کنونی شدند که زیر صد واژه هستند جایگزین پیشدستی دیس و چمچک کردند

پاسخ به جناب نامور
عزیز من پوچ چه پیوندی به بُش داره
پوچ و هیچ برابر صفر است و پارسیست و از پارسی به زبان ترکی رفته، ترکی رسمی که از ۵۰۰ سال پیش از عثمانی رسمی شد، هشتاد درصدش واژگان پارسی بود و بش اگر از پوچ گرفته شده باشه این واژه از پارسی درون ترکی شده، واژگان ترکی آشکارند از دیدگاه زبانی و رخساره واژگان پوچ هیچزمان نمیتونه ترکی باشه قاب آزاد به نگاه شما معنی بشقاب چیزی که خوراک میریزند توش میده؟؟؟
دودمانهای غز که درون ایران شدند ۱۰۰۰ سال پیش هرگز در شهرها و روستاها زندگی نمیکردند که بخواهند با چیزی خوراک بخورند هتی خام خوار بودند و خوراک پخته را ایرانیان آموختند، پوشش آنها پوست چهارپایان بوده ریسندگی ووبافندگی را از ایرانیان اموختند، امیدوارم ناراحت نشید ولی ادمخوارم بودند چگینی های صفوی نامشون بد در رفته وگرنه همه دودمانهای غز آدمخوار داشتند،
اخه عزیز من بش به چم آزاد در ترکی چه پیوندی میتواند در واژه بشقاب بکار رود؟؟؟یعنی معنی که در ترکی میدهد

پاسخ به کسانی که میگن سغدی ها پارسی حرف نمیزدند:

شلید شما درست بگویید ولی شواهدی که امروز هست اگر حرف شما تا به امروز درست بود که نباید تاجیکستان _ محل زندگی سغدی ها_ فارسی باشد . ولی هست آنها به گویش تاجیکی صحبت میکنند که از فارسی است.
ممکن است شما بگویید که تا امروز خیلی تغییر میکند ولی من به شما میگویم که آنها فقط در دوره هخامنشیان _ ٢۵۰۰ سال پیش_ به صورت پایدار و کل محدوده آنها در این حکومت بودند که با دولت سمرقند هدایت میشدند و میبایست از آن زمان زبان هندو اروپایی را فرا گرفته اند. ( لطفا به منابع معتبر مراجعه کنید )

البته نمیتوان باز در مورد بشقاب نظر داد اگر چه با معربات بسیار جور در میاد و میتوان آن را نسبت داد.
البته که زبان پارسی به دلیل اینکه محدوده ترکیه امروزی را هم یه مدت زمانی زیر خود داشت مانند حکومت عثمانی که مردمان آذری را در زیر خود داشت و باعث تاثیر بر آنها شد ,

به نظرمن بشقاب دُری میشه

درفارسی غین وقاف وجود ندارد. قاب. قاپیدن. بشقاب. دولی قاب. قاشیق. قاتیق . قارشیمیش. قوقوش تورکی است. در مقابل سومین زبان زنده دنیا زانوبزنید. احترام بگذارید.

سومین زبان دنیا لطفا توهم نزنید حرف غ تو فارسی هستش بعدش هم ترکا ق و غ ندارن هر واژه ایی که دارن فارسی، مغولی، عربی، ارمنی، فرانسوی و زبانهای دیگه واژه دزدیدن

اوزرا، سومین زبان زنده جهان اسپانیاای است. چرا شما ترکها نمی خواهید بپذیرید که هیچ فرهنگی از خود ندارید و هرچه دارید ایرانی است؟

بشقاب ریخت تورکی ( تُرکی ) واژه ی پارسی پوچکاپ است. ( آمیزه ای از دو واژه ی پوچ کاپ )
واژگان دیگری مانند دوری، پاتیل و . . . که ابزار آشپزخانه هستند هم اکنون و امروزه در زبان لُری به کار می روند.
تا پیش از اسلام لُر ها و پارس ها در سراسر ایران زبانی یکپارچه به نام زبان پارسی پهلوی یا پهلوانی داشتند.

واژه قاب ریشه ایرانی سغدی دارد و به معنی ظرف است. در مورد واژه بُش، هنوز هیچ منبع دانشگاهی دربارهٔ ریشه این واژه اظهار نظر نکرده است. دوست داران زبان ترکی کوشیده اند آنرا واژه ای ترکی بشناسانند. نظر دیگر است که با توجه به ریخت های رایج دیگر این واژه مانند پشقاب ( در فارسی افغانستان ) ، پیشقاب ( در گویش شوشتری ) ، پشخاو و … و همچنین نظرداشت واژگان همانندش مانند پیش - دستی و … این واژه فارسی است. پیش قاب، ظرفی بوده که در پیش و جلوی هر فرد گذاشته می شده و با ظرفی که در وسط سفره گذاشته می شده فرق داشته است. در گذشته در پارسی به بشقاب، دوری می گفتند. امروزه نیز همچنان در برخی زبان های بومی، برای نمونه مازندرانی، بشقاب بزرگ را دوری می گویند. از دیگر واژه های پارسی برابر بشقاب، شیلان یا شیلانه، بَزمِه و لب تخت می باشد. در فرهنگ فارسی عمید بُش به معنای بند، بست؛ بند فلزی که به صندوق یا ظرف شکسته زنند، آمده است. همچنین کاب در واژه نامه دهخدا به مانای پیاله دراز هشت پهلو آمده است. پس بشقاب شاید به مانای کاب بند زده شده باشد و ریشه بشقابشاید از اینجا و پارسی است .

در گزشته به ویژه بشقاب های بزرگ لبه دار را دوری، پردل، و رکابی می گفتند. در پارسی، بشقاب سفالی و سوپ خوری، سُکُر ( یا سُکوره، سُکُرجه، اُسکُر، اُسکُرچه ) ، بشقاب بزرگ زکنج، بشقاب کوچک بَزمَک، بشقاب کشیده دیس، بشقاب ژرف گِردَنَه، بشقاب چوبی چپین، و بشقاب پهن تبرک یا گرباک نامیده می شده است.

در ترکی استانبولی نیز به بشقاب تابک گفته می شود که همان تابه در فارسی میانه است.


کلمات دیگر: