مترادف سیل : سیلاب، لور، جریان شدید آب
برابر پارسی : تندآبه، تنداب، تندآب
flood, torrent, inundation
flood, inundation
سيل , سيل رود , جريان شديد , سيل وار
سیلاب، لور
جریانشدید آب
۱. سیلاب، لور
۲. جریانشدید آب
سیل . (پسوند) سیر: سردسیل . گرم سیل . (از فرهنگ فارسی معین ).
فردوسی .
منوچهری .
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
خاقانی .
خاقانی .
مولوی .
اوحدی .
سلمان ساوجی .
مکتبی .
سعدی .
(ترکی) مرکب از سو (آب) و ائل (علامت جمع)؛ به معنی هجمۀ آب.
تنداب، لور (بخوانید چون بور)، لف (بخوانید چون کف). "لور" و "لف" در زبانهای بومی ایرانی روان اند. آنها با واژۀ لاتینی lavere که می شود "شستن" هم ریشه اند.
(محلی؛ بهبهان) [sil، بر وزن فیل] سنگ لاشه.
تنداب
تکیه ای: seyl
طاری: seyl
طامه ای: ovseyl
طرقی: seyl
کشه ای: seyl
نطنزی: seyl
۱نامی برای گاو نر ۲گاوی که رنگ پشت یا زیر شکم آن سفید باشد ...
۱سل بیماری سل ۲قالب بندی کشک خشک نشده ۳نجس – کثیف
ناودان.