کلمه جو
صفحه اصلی

مصنوعی


مترادف مصنوعی : تصنعی، غیرواقعی، جعلی، دروغین، ساختگی

متضاد مصنوعی : حقیقی، واقعی

برابر پارسی : ساختگی

فارسی به انگلیسی

artificial, forced, forged, factitious, fake, man-made, imitative, airy, contrived, dummy, ersatz, false, sham, synthetic, unnatural, unreal

artificial


airy, artificial, contrived, dummy, ersatz, factitious, fake, false, imitative, man-made, sham, synthetic, unnatural, unreal


فارسی به عربی

باطل , دمیة , ماکر

مترادف و متضاد

accrete (صفت)
مصنوعی، بهم پیوسته دوقلو، یک پارچه

artificial (صفت)
مصنوعی، ساختگی، عملی، ساخته، بدلی، عاریه

false (صفت)
غلط، مصنوعی، قلابی، نا درست، ساختگی، بدل، دروغگو، کاذبانه

sophisticated (صفت)
مصنوعی، تصنعی، غیر طبیعی، در سطح بالا، خبره و ماهر، مشکل و پیچیده

dummy (صفت)
مصنوعی، ساختگی، تصنعی

feigned (صفت)
مصنوعی، جعلی، تقلبی

artful (صفت)
مصنوعی، عیار، حیله گر، استادانه، نیرنگ باز، صنعتی

forged (صفت)
مصنوعی، ساخته

made-up (صفت)
مصنوعی، ساختگی، تقلبی، بزک کرده

factitious (صفت)
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی

factitive (صفت)
مصنوعی، ساختگی، صوری، دروغی، وانمود کننده، بهانه کننده، غیر طبیعی

postiche (صفت)
مصنوعی

nonrepresentational (صفت)
مصنوعی، غیر حاکی

تصنعی، غیرواقعی ≠ حقیقی، واقعی


جعلی


دروغین، ساختگی


۱. تصنعی، غیرواقعی
۲. جعلی
۳. دروغین، ساختگی ≠ حقیقی، واقعی


فرهنگ فارسی

صنعتی عملی

لغت نامه دهخدا

مصنوعی. [ م َ ] ( ص نسبی ) صنعتی. عملی. محصول صنعت. آفریده دست و فکر بشر. مقابل طبیعی و خلقی. || ساختگی. ( ناظم الاطباء ): دندان مصنوعی ، یخ مصنوعی ، ابریشم مصنوعی.

دانشنامه عمومی

مصنوعی (به انگلیسی: artificial) یکی از معانی کلمه سنتتیک است. کلمه مصنوعی (به انگلیسی: artificial) کلمه لاتین و متعلق به زبان انگلیسی میانه و سال های ۱۴۰۰–۱۳۵۰ میلادی است.
روند سنتز شیمیایی، مواد سنتتیک شیمیایی را ایجاد می کند.
ترکیب آلی سنتتیک، ده ها هزار نوع از ترکیب های مواد شیمیایی دارای کربن هستند که در نتیجه فرآیند سنتز آلی حاصل می شوند.
روغن ترکیبی
سوخت ترکیبی
سنتتیک (به انگلیسی: synthetic) کلمه ای یونانی و به معنای ترکیب دو یا چند ماده به روش طراحی یا توسط فرآیندهای طبیعی است و مفهوم آن، مقابل مفهوم طبیعی است.
آنچه بدست انسان و در تقلید از طبیعت تولید می شود.

فرهنگ فارسی ساره

ساختگ


پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سانسیک، سانسیت ( سانس = صنع؛ اوستایی + پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) «یک» ( پهلوی ) «یت» ( سنسکریت ) )
دَئیژیک، دئیژیت ( دَئیژ از اوستایی: دَئیذیش= صنع + «یک، یت» )

دست ساخت

ناهنجار - نابهنجار

artefact:noun an object that was made by a person
جعلی

بَربَسته واژه ای ست موجود در فارسی به معنی مصنوعی، ساختگی و همچنین جامد.

واژه های برابر که کاربر حسین پیشنهاد دادن، خیلی خوبن، بویژه لغت �سانسیک�. دست ساز هم خوبه


کلمات دیگر: