کلمه جو
صفحه اصلی

سی

فارسی به انگلیسی

thirty

فارسی به عربی

ثلاثون

مترادف و متضاد

thirty ()
سیم، سی

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - هفتمین نوت از گام اوت . ۲ - علامتی که معرف این نوت است .
مثل و مانند جای هموار و برابر

فرهنگ معین

(سَ یا س ) (اِ.) سنگ .


[ فر. ] (اِ.) هفتمین نُت موسیقی .


[ په . ] (اِ.) سه برابر ده (30).


(سَ یا س ) (اِ. ) سنگ .
[ فر. ] (اِ. ) هفتمین نُت موسیقی .
[ په . ] (اِ. ) سه برابر ده (۳٠ ).

لغت نامه دهخدا

سی. ( عدد، ص ، اِ )پازند «سی » از پهلوی «سیه » ، پارسی باستان «ثریثة» ، اوستا «ثریست » ، سانسکریت «تریچت « » هوبشمان ص 760»، کردی عاریتی و دخیل «سی » ، افغانی «درش » ، گیلکی و تهرانی «سی » سه بار ده ، ده بعلاوه بیست. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). عددی است معلوم. ( برهان ). عددی است معروف که سه ده باشد. ( آنندراج ) :
پس این داستان کش بگفت از خیال
ابر سیصد و سی و سه بود سال.
ابوشکور.
ز مصری و چینی و از پارسی
همی رفت با او شتر وارسی.
فردوسی.

سی. [ س َ ] ( اِ ) سنگ را گویند و به عربی حجر خوانند. ( آنندراج ) ( برهان ) ( جهانگیری ).

سی. [ سی ی ] ( ع ص ، اِ ) مثل. مانند. || جای هموار و برابر. ( منتهی الارب ).

سی ٔ. [ س َی ْءْ ] ( ع اِ ) شیر گردآمده در اطراف پستان پیش از دوشیدن. ( منتهی الارب ).

سی ٔ. [ س َی ْءْ ] (ع اِ) شیر گردآمده در اطراف پستان پیش از دوشیدن . (منتهی الارب ).


سی . (عدد، ص ، اِ)پازند «سی » از پهلوی «سیه » ، پارسی باستان «ثریثة» ، اوستا «ثریست » ، سانسکریت «تریچت « » هوبشمان ص 760»، کردی عاریتی و دخیل «سی » ، افغانی «درش » ، گیلکی و تهرانی «سی » سه بار ده ، ده بعلاوه ٔ بیست . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). عددی است معلوم . (برهان ). عددی است معروف که سه ده باشد. (آنندراج ) :
پس این داستان کش بگفت از خیال
ابر سیصد و سی و سه بود سال .

ابوشکور.


ز مصری و چینی و از پارسی
همی رفت با او شتر وارسی .

فردوسی .



سی . [ س َ ] (اِ) سنگ را گویند و به عربی حجر خوانند. (آنندراج ) (برهان ) (جهانگیری ).


سی . [ سی ی ] (ع ص ، اِ) مثل . مانند. || جای هموار و برابر. (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

عدد ۳۰، بعد از بیست ونه، سه برابر ده.

دانشنامه عمومی

—c شبیه زبان برنامه نویسی c است. پدیدآورندگان آن، محققان زبان های تابعی، سیمون پایتون جونز و نورمن رامسی، آن را طراحی کردند تا به طورعمده با کامپایلرهای زبان های سطح بالا به جای نوشته شده توسط برنامه نویس ها استفاده شوند.برخلاف بسیاری دیگراززبانهای متوسط، نمایش آنهامتن ساده اسکی است، بایت کد یا شکلهای دیگر باینری نیست.
BCPL
Low Level Virtual Machine ماشین سطح پایین مجازی
—c یک زبان اسمبلی قابل حمل است که طراحی شده برای سهولت کاراجرای یک کامپایلر که باکیفیت بالا کدماشین را با داشتن کامپایلر تولید کد—c تولید می کند، تفویض کار سخت ترتولیدکد سطح پایین وبهینه سازی به کامپایلر—c.کار با—c دراواخر ۱۹۹۰ شروع شد. از آنجا که نوشتن یک کد سفارشی ژنراتوریک چالش را در خود دارد، وکامپایلر برگشت تمام می شود در دسترس پژوهشگران در آن زمان بود پیچیده و ضعیف هستند، پروژه های متعدد کامپایلرهایی نوشته بود که با کد C تولید شده بود. برای مثال کامپایلر اصلی Modula – ۳. اگرچه C یک انتخاب ضعیف برای زبان های تابعی است، دنبالهٔ بازگشتی، بازیافت صحیح یا پردازش استثنا کارآمد. را پشتیبانی نمی کند.--c تعریفی محکم وساده تر به جای C است که همهٔ این چیزهارا پشتیبانی می کند. خلاق ترین ویژگی آن زمان اجرا رابط است که اجازهٔ نوشتنبازیافت قابل حمل را می دهد، سیستم پردازش استثناو سایر ویژگی های زمان اجرا که با هر کامپایلر—c کار می کنند.نحو زبان ها به شدت از Cاقتباس می کنند. آن ازقلم می اندازد یاویژگیهای استاندارد Cرا تغییر می دهد، مثل: توابع variadic یا اشاره گرها و وضع سیستم تایپ C، زیرا آنهااز ویژگی های ضروری—c جلوگیری می کنند و با سهولت که ابزارهای کدنسل می توانند آن را تولید کنند.اسم این زبان یک شوخی است، تصور می شودکه—c شکل کوتاه شدهٔ زبان C است، همانطور که ++c اساساً" شکل گسترده ای ازC است.(در - -C و++c اپراتورهای "- -" و"+ +" به ترتیب یک واحد کم ویک واحد اضافه می کند.)
--c یک نشان platform برای کامپایلر Glasgow Haskell است ویک انطباق—c سرانجام تبدیل می شود به مسیرکدنسل اصلی. بعضی از توسعه دهندگان—c، شامل: سیمون پایتون جونز، دیاس و نورمن رامسی، همچنین کار یا در کار کامپایلر Glasgow Haskell. کدهای GHC و توسعه پایهٔ پژوهش های Microsoft در کمبریج، اگرچه آن یک پروژهٔ Microsoft نیست.
سیستم تایپ—c عمداً"برای منعکس کردن محدودیت های اعمال شده توسط سخت افزارطراحی شده به جای کنوانسیون های تحمیل شده توسط زبان های سطح بالاتر. در—c مقدار ذخیره شده در یک رجیستر یا حافظه ممکن است فقط یک نوع را داشته باشد: بردار بیتی. اگرچه بردار بیتی یک تایپ polymorphic است وممکن است در چندین پهنا آمده باشد، ۸بیتی،۳۲ بیتی یا ۶۴ بیتی.بعلاوه درتایپ بردار بیتی—c همچنین یک تایپ bool را فراهم می کند، که می تواند با جملات محاسبه شود واستفاده شود برای گردش کنترل امانمی تواند در یک رجستر یا حافظه ذخیره شود. همانطور که در زبان اسمبلی هر نوع نظم و انضباط بالاتر، مانند تفاوت بینsigned, unsigned, float,pointer اعمال شده به وسیلهٔ اپراتورهای سی - - یا ساختار نحوهای دیگر در زبان.

(با کسره سین که به نظر میرسد هم ریشه seeدر انگلیسی باشد) نگاه کردن - دیدن


گویش اصفهانی

تکیه ای: si
طاری: si
طامه ای: si
طرقی: si
کشه ای: si
نطنزی: si


گویش مازنی

/si/ تپه – کوه منفرد بلندی - سوی – طرف ۳سمی & عدد سی - گوشه

۱تپه – کوه منفرد بلندی ۲سوی – طرف ۳سمی


۱عدد سی ۲گوشه


گویش دزفولی

برای


واژه نامه بختیاریکا

( سَی ) ( ن ) ؛ سگ نماد بد احوالیست. مثلاً سی به حالس
برای؛ چه؛ چون؛ چرا

پیشنهاد کاربران

به معنی برای در گویش شوشتری
سی تو: برای تو
با تلفظ si

در زبان لری بختیاری به *برای *
می گویند

سی . ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، تپه.

در زبان لری بختیاری به معنی
نگاه کن
Sae
سیل::نگاه بازدید. ملاقات
Sael

حروم سیل بس زنی::
حرام بهش نگاه بیندازی
*هیچ به ملاقات او نمیروی*

سی ( شیرازی ) : برای : سی تو ایی کارو کردم
سی ( اچمی ) : دیدن: چشوم سی ندزای: چشمم نمیبینه
سی ( اچمی ) پله قابل جابه جا کردن: بره سی بیا: برو پله رو بیار

اچمی گویش جنوب فارس هست. شهر های گراش، لار ، خنج، اوز و. . .

سی باهنگ کی
سی کن کاکو سی کن دلم او شد
شیرازی
در بیشتر جاهای ایران و افغانستان انرا میگویند


سی بر اهنگ شمار سی که در فارس و بوشهر و هرمزگان و کرمان همان زی و سو است
بلال بلالم سی خودت کردی
کردی کبابم سی خودت کردی


یک حمومی سیت بسازم چهل ستون چهل پنجره
شازده دوماد توش بشینه با یراق و سلسله

اسب انگیزد و زی بلخ شتابان بشتابد
آنچه با برمکیان رفته به سامان برساند
ازادمرد نیمروزی

ترا بند کند و سی او فرستد. ( تاریخ سیستان ) .

به تو آورد بخت گردون روی
روی سی درگه خداوند آر
انوری
گرسنه روباه شد تا آن تبیر
چشم سی او بر بمانده خیرخیر.
رودکی
گر کس بودی که سی توام بفکندی
خویشتن اندرنهادمی به فلاخن
ابوشکور بلخی
خود از بلخ سی زابلستان کشید
به مهمانی پور دستان کشید.
دقیقی.
ز مینو فرستاد سی من خدای
مرا گفت از اینجا به مینو برآی.
دقیقی.

بفرمود تا پیش او شد دبیر
یکی نامه بنوشت سی اردشیر.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت سی شهریار
بدانسان که باید بدین روزگار.
فردوسی
برند آن ِ تو هر کس ، تو آن ِ کس نبری
دوند سی تو همه کس ، تو سی کسی ندوی.
منوچهری.
من ایدون چو بازم که سی تو شتابم
اگرچند از دست خود برپرانی.
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
دو چشم سوی جو ودل به خنبه و سی چال
چنان دست سی تیغ و ترکش کشید
که یارد به نزدیک تیغش چخید



کلمات دیگر: