کلمه جو
صفحه اصلی

سیلی


مترادف سیلی : تپانچه، توگوشی، چک، کشیده

متضاد سیلی : لگد

فارسی به انگلیسی

slap, box on the ear, box, buffet, cuff, smack, whack

slap, box on the ear


box, buffet, cuff, smack, whack


فارسی به عربی

صفعة , صندوق , مقصف

مترادف و متضاد

skelp (اسم)
چابک، ضربت، سیلی

slog (اسم)
تقلا، سیلی، خرحمالی، ضربت سخت، کوشش سخت

box on the ear (اسم)
سیلی

slap in the face (اسم)
سیلی

cuff (اسم)
ضربت، سیلی، دست بند، مشت، دکمه سر دست، سراستین، سردست پیراهن مردانه، سیلی نرم

buffet (اسم)
ضربت، ضرب، سیلی، بوفه، رستوران، قفسه جای ظرف، اشکاف، کافه، مشت

spat on the face (اسم)
سیلی

تپانچه، توگوشی، چک، کشیده ≠ لگد


فرهنگ فارسی

توگوشی، ضربه که باکف دست وانگشتان بصورت زده شود
( اسم ) ۱ - انگشتان دست را راست کرده به هم چسبانده تیغ وار بر گردن مجرمان فرود آوردن . ۲ - ضربه ای که به وسیله کف دست به چهره کسی زنند تپانچه کشیده .

فرهنگ معین

(اِ. ) ضربه ای که به وسیلة کف دست به چهرة کسی زنند، تپانچه . ، با ~ صورت خود را سرخ نگه داشتن کنایه از: در عین تنگدستی آبروداری کردن ، به ظاهر خود را بی نیاز جلوه دادن .

لغت نامه دهخدا

سیلی. ( اِ ) آن است که انگشتان دست را راست کنند و بهم بچسبانند و تیغوار بر گردن مجرمان ، گناهکاران و بی ادبان زنند و اینکه طپانچه را سیلی میگویند غلط است. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از جهانگیری ). ضرب دستی که بر گردن زنند و آن چنان باشد که چهار انگشت دست راست کنند و نرمه دست را تیغوار بر گردن مجرمان زنند. ( غیاث اللغات ) ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گردن ز در هزار سیلی
لفچت ز در هزار زپگر.
منجیک.
رویت ز در خنده و سبلت ز در تیز
گردن ز در سیلی و پهلو ز در لت.
لبیبی.
گردن سطبر کردی از سیم و این و آن
با سیلی مصادره گردن سطبر به.
سوزنی.
تا شد از سنگ و صقعه و سیلی
گردن سبزخوارگان نیلی.
سعدی.
|| سیلی مطلق ضربت است خواه بر گردن واقع شود خواه بر روی و جز آن. ( آنندراج ): ولف «سیلی » را در شاهنامه به معنی ضربت با کف دست باز گرفته. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). چک. کاج. کاچ. کشیده. لطمه :
همه مهتران زو برآشوفتند
به سیلی و مشتش همی کوفتند
همه خورد سیلی و نگشاد لب
از آن نیمه روز تا نیمه شب.
فردوسی.
خورد سیلی زند بسیار طنبور
دهد تیز او بتازی همچو تندور.
طیان.
تمتعی که من از فضل در جهان بردم
همان جفای پدر بود و سیلی استاد.
ظهیرالدین فاریابی.
بر سرش زد سیلی و گفت ای مهین
خصیه مرد نمازی باشد این.
مولوی.
سفله چو جاه آمد و سیم و زرش
سیلی خواهد بضرورت سرش.
سعدی.
چند سال از برای کارو هنر
خورده سیلی ز اوستاد و پدر.
اوحدی.
- امثال :
با سیلی روی ( صورت ) خود را سرخ داشتن ؛ در باطن در نهایت فقیر بودن و تنها ظاهر غنی گونه داشتن.
سیلی نقد به از حلوای نسیه :
سیلی نقد از عطای نسیه به .
نک قفا پیشت کشیدم نقد ده.
مولوی.
|| نام ورزشی است کشتی گیران را که پنجه را واکرده بر بازو، ران ، سینه و زانو زنند. ( غیاث اللغات از چراغ هدایت ).

فرهنگ عمید

ضربه ای که با کف دست و انگشتان به صورت کسی زده شود، تپانچه، توگوشی، کشیده.

دانشنامه عمومی

سیلی ضربه ای است که با دست به صورت کسی زده شود. اثرات زدن سیلی قرمزی پوست و احساس درد است. اغلب زدن سیلی برای بروز خشم است و زدن سیلی های محکم ممکن است اثری از انگشتان انسان روی صورت شخص ایجاد کند. سیلی خشونت و نوع کتک زدن است. از سیلی همچنین به عنوان نوعی تنبیه بدنی در مدارس نیز استفاده می شود. سیلی های خیلی محکم ممکن است موجب کبودی صورت، خونریزی صورت و پاره شدن پردهٔ گوش شود.
نوع دیگری از سیلی هم وجود دارد که با پشت دست به صورت کسی می زنند که به آن کشیده یا تو دهنی می گویند. در این نوع سیلی بیشتر دندان ها اسیب می بینند و شدت این نوع سیلی بسیار شدیدتر از سیلی معمولی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سیلی ضربه ای است که با کف دست به صورت زده می شود. که از احکام آن در باب طهارت و دیات سخن گفته‏اند.
ضربه زدن با کف دست بر صورت را سیلی میگویند.

احکام سیلی
← سیلی زدن بر صورت در مصیبت
۱. ↑ العروة الوثقی ج۲، ص۱۳۱.
...

واژه نامه بختیاریکا

تِلاپِه؛ قفا؛ پس گردنی؛ پوقه؛ شَپِلاق؛ چَک؛ تَلمَچ

جدول کلمات

لت

پیشنهاد کاربران

تس

کشیده ، چک ، لت

سیلی ضربه ای کخ با کف و انگشتان دست به صورت یا بیخ گوش کسی نواخته می شود. صدای بلندی از آن شنیده شده و گاهاً اثر انگشتان به صورت کبودی تا مدتی روی صورت باقی می ماند.
سیلی به ترکی: شاپالاق ، سیللی ، شیللَه

تپانچه، توگوشی، چک، کشیده، تس


کلمات دیگر: