کلمه جو
صفحه اصلی

اهلیت


مترادف اهلیت : خبرگی، سزاواری، شایستگی، لیاقت

برابر پارسی : سزاواری، شایستگی

فارسی به انگلیسی

legal capacity

مترادف و متضاد

population (اسم)
جمعیت، مردم، سکنه، نفوس، تعداد مردم، اهلیت

خبرگی، سزاواری، شایستگی، لیاقت


فرهنگ فارسی

داشتن لیاقت وصلاحیت برای امری، شایستگی، سزاواری
(مصدر ) شایستگی سزاواری لیاقت . یا اهلیت استیفائ . یا اهلیت تمتع .

فرهنگ معین

(اَ یَّ ) [ ع . ] (مص جع . ) شایستگی ، لیاقت .

لغت نامه دهخدا

اهلیت. [ اَ لی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) سزاوار بودن. لیاقت. شرافت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). شایستگی. لیاقت. قابلیت. سزاواری. استحقاق. ( ناظم الاطباء ). صالحیت. صلاحیت. درخوری. اهلیة. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ): اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت. ( کلیله و دمنه ). و اتفاق کردند که او را استحقاق و اهلیت این منزلت هست. ( کلیله و دمنه ).
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحبقرانی بود وهست.
سوزنی.
چون بگیتی نه وفا ماند و نه اهل
دم اهلیت اخوان چکنم.
خاقانی.
نیست در حلقه جهان یک اهل
پای اهلیت از میان برگیر.
خاقانی.
گفت من خویشتن را اهلیت آن نمی بینم که بر شیخ روم... ( تذکرة الاولیاء ).
پس تفحص کرد کاین سعی که بود
شاه را اهلیت من که نمود.
مولوی.
گفت این طایفه خرقه پوشان امثال حیوانند اهلیت و آدمیت ندارند.( گلستان ). نزدیک صاحبدیوان رفتم بسابقه معرفتی که در میان ما بود و صورت حالش بیان کردم اهلیت و استحقاقش بگفتم. ( گلستان ). و از جمله مقربان بار گیتی مدار و باریافتگان... و مواجب محرران و منشیان دارالانشاء و اهلیت و قابلیت ایشان بمقرب الخاقان مزبور متعلق است. ( تذکرةالملوک چ 2 ص 25 ). || در اصطلاح حقوقی عبارت است از توانائی قانونی برای انجام امری. یا به عبارت دیگر اهلیت قابلیت شخص است برای آنکه بتواند حق خود را استیفاء و اعمال نماید چنانکه بتواند اموال و حقوق خود را تصرف نماید و معاملات و عقودمنعقد سازد. و طبق ماده 211 قانون مدنی شخص وقتی میتواند توانائی قانونی ( اهلیت ) را برای معامله کردن واجد باشد که بالغ و عاقل و رشید باشد. این توانائی را قدرت اعمال حق نیز گویند و آن دو قسم است : اهلیت تمتع، اهلیت استیفاء. ( از حقوق مدنی منصورالسلطنه عدل و حقوق مدنی دکتر امامی و قانون مدنی ). و رجوع به ترکیبهای زیر شود.
- اهلیت استیفاء ؛ توانائی قانونی شخص است بر اعمال حقوق و تصرف در اموال و انجام معاملات و عقود. توضیح آنکه تنها دارا بودن اهلیت تمتع برای آنکه انسان بتواند حق خود را اعمال نماید کافی نیست و باید دارای اهلیت استیفا نیز باشد چنانکه قانون مدنی مقرر میدارد «هیچکس نمیتواندحق خود را اجرا کند مگر این که برای این امر اهلیت قانونی داشته باشد». ( ماده 958 ). و مطابق همان قانون شخص وقتی اهلیت برای معامله دارد که بالغ و رشید وعاقل باشد. ( ماده 211 ). و همین قانون علاوه میکند: «اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: صغار، اشخاص غیر رشید، مجانین...». ( از قانون مدنی و حقوق مدنی دکتر امامی ).

اهلیت . [ اَ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) سزاوار بودن . لیاقت . شرافت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شایستگی . لیاقت . قابلیت . سزاواری . استحقاق . (ناظم الاطباء). صالحیت . صلاحیت . درخوری . اهلیة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): اهلیت این امانت و محرمیت او این اسرار را محقق گشت . (کلیله و دمنه ). و اتفاق کردند که او را استحقاق و اهلیت این منزلت هست . (کلیله و دمنه ).
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحبقرانی بود وهست .

سوزنی .


چون بگیتی نه وفا ماند و نه اهل
دم اهلیت اخوان چکنم .

خاقانی .


نیست در حلقه ٔ جهان یک اهل
پای اهلیت از میان برگیر.

خاقانی .


گفت من خویشتن را اهلیت آن نمی بینم که بر شیخ روم ... (تذکرة الاولیاء).
پس تفحص کرد کاین سعی که بود
شاه را اهلیت من که نمود.

مولوی .


گفت این طایفه ٔ خرقه پوشان امثال حیوانند اهلیت و آدمیت ندارند.(گلستان ). نزدیک صاحبدیوان رفتم بسابقه ٔ معرفتی که در میان ما بود و صورت حالش بیان کردم اهلیت و استحقاقش بگفتم . (گلستان ). و از جمله ٔ مقربان بار گیتی مدار و باریافتگان ... و مواجب محرران و منشیان دارالانشاء و اهلیت و قابلیت ایشان بمقرب الخاقان مزبور متعلق است . (تذکرةالملوک چ 2 ص 25). || در اصطلاح حقوقی عبارت است از توانائی قانونی برای انجام امری . یا به عبارت دیگر اهلیت قابلیت شخص است برای آنکه بتواند حق خود را استیفاء و اعمال نماید چنانکه بتواند اموال و حقوق خود را تصرف نماید و معاملات و عقودمنعقد سازد. و طبق ماده ٔ 211 قانون مدنی شخص وقتی میتواند توانائی قانونی (اهلیت ) را برای معامله کردن واجد باشد که بالغ و عاقل و رشید باشد. این توانائی را قدرت اعمال حق نیز گویند و آن دو قسم است : اهلیت تمتع، اهلیت استیفاء. (از حقوق مدنی منصورالسلطنه ٔ عدل و حقوق مدنی دکتر امامی و قانون مدنی ). و رجوع به ترکیبهای زیر شود.
- اهلیت استیفاء ؛ توانائی قانونی شخص است بر اعمال حقوق و تصرف در اموال و انجام معاملات و عقود. توضیح آنکه تنها دارا بودن اهلیت تمتع برای آنکه انسان بتواند حق خود را اعمال نماید کافی نیست و باید دارای اهلیت استیفا نیز باشد چنانکه قانون مدنی مقرر میدارد «هیچکس نمیتواندحق خود را اجرا کند مگر این که برای این امر اهلیت قانونی داشته باشد». (ماده ٔ 958). و مطابق همان قانون شخص وقتی اهلیت برای معامله دارد که بالغ و رشید وعاقل باشد. (ماده ٔ 211). و همین قانون علاوه میکند: «اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: صغار، اشخاص غیر رشید، مجانین ...». (از قانون مدنی و حقوق مدنی دکتر امامی ).
- اهلیت تصرف ؛ توانائی قانونی مالک است برتصرف ملک و انتقال آن ، یا بعبارت دیگر ممنوع نبودن مالک است از تصرف در مال و انتقال آن ، مثل این که براثر حجر یا بازداشت قانون مال ، مالک از تصرف در آن ممنوع باشد. قانون مدنی مقرر میدارد: «هر یک از بایعو مشتری باید علاوه بر اهلیت قانونی برای معامله ، اهلیت برای تصرف در مبیع یا ثمن را نیز داشته باشد». (قانون مدنی ، ماده ٔ 345).
- اهلیت تمتع ؛ قابلیت شخص است برآنکه بتواند دارای حقوق مدنی گردد، یعنی دارای حق و تکلیف شود. و بموجب قانون مدنی : «هر انسان ، متمتع از حقوق مدنی خواهدبود ...». (ماده ٔ 958). مطابق همان قانون : «اهلیت برای دارا بودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام می شود». و باز طبق همان قانون ، حمل نیز از حقوق مدنی متمتع است به شرط آنکه زنده متولد شود. (مواد 956 - 957). بنابراین تنها شرط اهلیت تمتعزنده بودن انسان است . (از حقوق مدنی دکتر امامی ).
- اهلیت قانونی ؛ توانایی قانونی شخص بر انجام امریست .

فرهنگ عمید

داشتن لیاقت و صلاحیت برای امری، شایستگی، سزاواری.

دانشنامه عمومی

اهلیت به توانائی قانونی شخص برای دارا شدن یا اجرای حق گفته می شود. توانائی دارا شدن حق اهلیت تمتع و توانائی اجرای حق اهلیت استیفاء نامیده می شود.
اصولاً هر شخص می تواند صاحب حق باشد و با توجه به از میان رفتن بردگی، نداشتن اهلیت تمتع جنبه استثنائی دارد و محدود به موارد مشخص شده در قانون است. اما برخی از اشخاص با وجود آنکه می توانند طرف حق وارد شوند اما از اعمال آن حق محروم شده اند. نداشتن اهلیت استیفا «حَجر» و کسی که فاقد این اهلیت است «محجور» نامیده می شود. محدوده افراد فاقد این حق در نظام های قضائی مختلف متفاوت است اما معمولاً مجنونین و دیوانگان، سفها و کم خردان و کودکان قبل از رسیدن به سن قانونی از اهلیت برای اعمال بخشی یا تمامی حقوق خود برخوردار نیستند.

دانشنامه آزاد فارسی

اَهلیَّت
صلاحیت شخص حقیقی یا حقوقی است برای داراشدن حق و نیز استفاده و به کاربردن آن. شرایط اهلیت در قانون ذکر نشده، اما موارد و وضعیت هایی که شخص فاقد اهلیت بوده و محجور شناخته می شود، مشخص شده است. شرایط اهلیت اشخاص حقیقی و اشخاص حقوقی، متفاوت است. در مورد اشخاص حقیقی (افراد انسانی) بلوغ، عقل، و رشد، شروط اهلیت است. بنابراین، افراد صغیر، مجنون و نیز سفیه فاقد اهلیت شناخته می شوند که ایشان را اصطلاحاً محجور گویند و نمی توانند در اموال و حقوق مالی خود تصرّف و مداخله کنند (مادۀ ۱۲۰۷ قانون مدنی). در مورد اشخاص حقوقی مانند شرکت ها، اصل بر این است که اهلیت داراشدن حق و استفاده از آن را دارند، مگر این که ورشکسته شوند. ورشکستگی، مانع از اهلیت حقوقی شرکت است و آن را درشمار محجورین قرار می دهد. اهلیت برخورداری و داراشدن حق، با اهلیت استفاده و استیفای حق یکی نیست. طبق مادۀ ۹۵۶ قانون مدنی. «اهلیت برای دارابودن حقوق، با زنده متولدشدن انسان شروع و با مرگ او تمام می شود» (اهلیت تمتع). بنابراین مادام که شخص صغیر است، گرچه از حقوق مالی برخوردار است لکن نمی تواند این حقوق را اعمال و استفاده کند (اهلیت استیفا)، مگر از طریق ولی. نیز در صورتی که دچار جنون یا سفه گردد، اهلیت استیفای حق را از دست می دهد و حسب مورد باید از طریق ولی یا قیّم حقوق خود را استیفا کند. همچنین است تاجر ورشکسته که حق داراشدن را دارد، اما نمی تواند در حقوق مالی خود دخالت کند، مگر از طریق مدیر تصفیه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اهلیّت همان شایستگی و استحقاق است. اهلیّت به لحاظ مراحل تکامل انسان (مرحلۀ جنینی در رحم، مرحلۀ تولد تا رسیدن به توانایی تشخیص، مرحلۀ تمیز و تشخیص سود و زیان و مرحلۀ بلوغ و عقل) متفاوت است. نیز اهلیّت در مرحلۀ بلوغ و عقل به لحاظ حالات گوناگون یعنی رشد و سفاهت، سلامتی و بیماری، علم و عدالت، قرابت و غیر آن مختلف است. فقیهان بی آن که فصل جداگانه ای در فقه برای بحث دربارۀ اهلیّت بگشایند، از آن به مناسبت در سراسر فقه اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام سخن گفته اند.
اهلیّت به لحاظ مراحل تکامل انسان (مرحلۀ جنینی در رحم، مرحلۀ تولد تا رسیدن به توانایی تشخیص، مرحلۀ تمیز و تشخیص سود و زیان و مرحلۀ بلوغ و عقل) متفاوت است. نیز اهلیّت در مرحلۀ بلوغ و عقل به لحاظ حالات گوناگون یعنی رشد و سفاهت، سلامتی و بیماری، علم و عدالت، قرابت و غیر آن مختلف است.

اهلیّت به لحاظ مراحل تکامل انسان
۱. ↑ جواهر الکلام ج۲۸ ص۳۸۷
...

[ویکی فقه] اهلیّت. اهلیّت همان شایستگی و استحقاق است. اهلیّت به لحاظ مراحل تکامل انسان (مرحلۀ جنینی در رحم، مرحلۀ تولد تا رسیدن به توانایی تشخیص، مرحلۀ تمیز و تشخیص سود و زیان و مرحلۀ بلوغ و عقل) متفاوت است. نیز اهلیّت در مرحلۀ بلوغ و عقل به لحاظ حالات گوناگون یعنی رشد و سفاهت، سلامتی و بیماری، علم و عدالت، قرابت و غیر آن مختلف است. فقیهان بی آن که فصل جداگانه ای در فقه برای بحث دربارۀ اهلیّت بگشایند، از آن به مناسبت در سراسر فقه اعم از عبادات، عقود، ایقاعات و احکام سخن گفته اند.
اهلیّت به لحاظ مراحل تکامل انسان (مرحلۀ جنینی در رحم، مرحلۀ تولد تا رسیدن به توانایی تشخیص، مرحلۀ تمیز و تشخیص سود و زیان و مرحلۀ بلوغ و عقل) متفاوت است. نیز اهلیّت در مرحلۀ بلوغ و عقل به لحاظ حالات گوناگون یعنی رشد و سفاهت، سلامتی و بیماری، علم و عدالت، قرابت و غیر آن مختلف است. اهلیّت به لحاظ مراحل تکامل انسان ← مرحله جنینی جنین در رحم جهت وصیّت شدن مالی برای او اهلیّت دارد. نیز از اهلیّت ارث بردن برخوردار است و باید برای او بیشترین سهم ارث (سهم دو فرزند ذکور) کنار گذاشته شود تا به دنیا آید و وضعیّت مشخص شود. البته نفوذ وصیّت و مالک شدن ارث در صورتی است که طفل زنده به دنیا آید. ← مرحلۀ تولد طفل پس از به دنیا آمدن و پیش از رسیدن به مرحلۀ تمیز، برای تحمّل و قبول بدهی در ذمّۀ خود اهلیّت دارد. از این رو، اگر مال دیگری را از بین ببرد یا معیوب کند، ضامن است و در صورت داشتن مال، ولیّ شرعی او از مالش بدهی اش را می پردازد و گرنه صاحب حق تا زمان توانایی کودک برای پرداخت، صبر می کند. آنچه را که برای کودک می خرند یا به او می بخشند، مالک می گردد. همچنین وقف کردن برای او ، شریک شدن با وی و مصالحه از طرف او و نیز فروختن و خریدن و تزویج و دیگر عقودی که ولیّ برای او انجام می دهد، در صورت وجود مصلحت یا نبود مفسده بنا بر اختلاف نظر در حدود و اختیارات ولیّ برای کودک، صحیح است ( ولایت). سخن و عمل کودک غیر ممیّز، اثر شرعی ندارد. از این رو، عقد او صحیح نیست. اقرار و شهادت او نیز پذیرفته نمی شود، و در صورت ارتکاب جرمی- مانند قذف علاوه بر عدم ثبوت حدّ ( حدود) و قصاص تعزیر نیز نمی شود. ← مرحلۀ تمیز به قول مشهور، عبادات کودک ممیّز و نیز وصیّت او در کارهای خیر و صدقۀ وی و بنا بر قولی عتق و تدبیر او صحیح است. همچنین برای حیازت مباحات ( مباحات اصلی)، اولویّت استقرار در مکان های عمومی در صورت حضور زودتر از دیگران در آن ها و ادب شدن (تعزیر) در صورت ارتکاب جرمی مانند دزدی و لواط اهلیّت دارد. ← مرحلۀ بلوغ و عقل انسان بالغ عاقل در صورت رشید بودن (داشتن توانایی مصرف کردن مال به شیوۀ عقلایی) ( رشد)، برای تمامی تصرفات مالی و غیر مالی مستقلا اهلیّت دارد و در صورت سفیه بودن ( سفاهت)، تنها از تصرفات مالی- جز به اذن ولیّ- ممنوع است. اگر بالغ عاقل به هنگام نزدیک شدن مرگش، سالم و تندرست باشد، برای تصرف در تمام اموال خود اهلیّت دارد و بنا بر قولی اگر بیماری متّصل به مرگ داشته باشد، برای تصرف در بیش از یک سوم مالش اهلیّت ندارد. بالغ عاقل در صورت عادل بودن، برای گواهی دادن ( شهادت)، امامت جماعت و ولایت در امور حسبیّه ( امور حسبی)، و در صورت مجتهد بودن ( اجتهاد) برای قضاوت، مرجعیت تقلید و ولایت بر ایتام، دیوانگان، غایبان و دیگر اموری که مربوط به مجتهد است اهلیّت دارد ( ولایت فقیه). همچنین پدر یا جدّ پدری برای ولایت بر فرزندان نابالغ خود اهلیّت دارد.

پیشنهاد کاربران

اهلیت:[اصطلاح حقوق] صفت کسی است که دارای جنون، سفه، صفر، ورشکستگی و سایر موانع محرومیت از حقوق باشد.

از خودمان بودن

آمیخته واژه ی از ریشه عربی �اهلیت� که خود از واژه ی �اَهل� گرفته شده به هیچ رو به آرش برابرهای یاد شده در بالا: �شایستگی�، �سزاواری� و حتا �خبرگی� نیست؛ این آمیخته واژه به آرش �از خودمان بودن� است که بویژه در رژیم ها، دولت ها، نهادها و ساختارهای تبهکار، چه سیاسی و چه اجتماعی ـ اقتصادی، آرش و مانشی پررنگ تر می یابد.

این هم بازگویی افزوده از خود همین واژه نامه:
معنی أَهْلِ: اهل - خانواده ( خواص آدمی از زن و فرزند و عیال است . کلمه اهل به معنای آن کسی است که : یک خانه، او و مثل او را در خود جمع میکند و یا خویشاوندی و یا دین آنان را جمع مینماید، پس اهل خانه و اهل دین و اهل بیت، به معنای کسانی است که یک خانه و یک دین و یک . . .





کلمات دیگر: