کلمه جو
صفحه اصلی

هاشمیه

فرهنگ فارسی

پیروان ابوهاشم عبدالله بن محمد بن محمد حنفیه را گویند. این طایفه عقیده داشتند که امام عالم بتمام امور است و کسیکه امام را نشناسد مانند کسی است که معرفت بخدا نداشته باشد .
۱-(صفت ) مونث هاشمی . ۲- (اسم ) روپوش مخصوص زنان عرب . ۳- نوعی مسکوک عربی که بفرمان ابو جعفر منصور عباسی در شهرها شمیه ضرب میشد و وزن آن برابر با یک مثقال بصری نقره مقرر گشت .

لغت نامه دهخدا

هاشمیه . [ ش ِ می ی َ ] (اِخ ) آبی است در مشرق خزیمیه بر راه مکه . بنی الحارث بن ثعلبه را که بطنی از قبیله ٔ بنی اسد است و به طول چهار میل فاصله از آن آبی است که «اراطی » نام دارد. (از معجم البلدان ج 4 ص 389).


هاشمیه . [ ش ِ می ی َ] (اِخ ) (فرقه ٔ...) پیروان ابوهاشم عبداﷲبن محمدبن حنفیه را گویند که پس از او امامت را به فرزندان عباس منتقل میدانستند. این طایفه مدعی بودند که امام ، عالم به تمام امور است و کسی که امام را نشناسد همانند کسی است که معرفت به خدا نداشته باشد. اینان معتقدند که برای هر ظاهری ، باطنی است و برای هر شخصی ، روحی و برای هر تنزیلی ، تأویلی و برای هر مثالی در آن عالم ، در این جهان حقیقتی ، و هرچه در همه ٔ گیتی منتشر است از حکمتها و اسرار، در شخص انسانی مجتمع است وآن علوم را امیرالمؤمنین علی کشف نموده بود و پس از حیات به فرزند خویش محمد حنفیه سپرد و پس از محمد حنفیه ، آن علوم به ابوهاشم منتقل گردید. پس از ابوهاشم شیعیانش به پنج فرقه متفرق شدند، فرقه اول گفتند:ابوهاشم هنگام بازگشت از شام ، در ارض شراة بدرود زندگانی گفت و امامت از او بنابه وصیت وی به محمدبن علی بن عبداﷲ عباس منتقل گردید و این وصیت را در اولادش ایجاز کرد تا خلافت به بنی عباس رسید و گفتند که بنی عباس را در خلافت حق است از جهت اتصال نسب ایشان با پیغمبر و چون پیغمبر رحلت کرد، عمش عباس به وراثت وی اولی بود. فرقه ٔ دیگر مدعی بودند که بعد از مرگ ابوهاشم امامت به پسر برادرش حسین بن محمدبن حنفیه رسید. فرقه ٔ سوم معتقد شدند که ابوهاشم امامت را بنابه وصیت خود، به علی بن محمد و علی نیز به پسرش انتقال داد و گویند امامت از بنی حنفیه بیرون نیست . دسته ٔ چهارم گفته اند: ابوهاشم امامت را به وصیت به عبداﷲبن عمروبن حرب کندی تفویض کرد و با امامت عبداﷲ، امامت از خاندان بنی هاشم بیرون رفت و روح ابوهاشم بر عبداﷲ حلول نمود و چون عبداﷲ از زینت علم و دیانت بهره ای نداشت برخی از اصحابش از وی تبری جستند و به امامت عبداﷲبن معاویةبن عبداﷲبن جعفربن ابی طالب مائل شدند. این عبداﷲ معتقد به تناسخ ، یعنی انتقال روح از شخصی به شخص دیگر بود. وی ادعا کرد که روح عیسی علیه السلام در او حلول کرده و از این جهت مطلع به علم غیب است . پیروان وی به قیامت عقیده نداشتند، زیرا به نظر آنان تناسخ در دنیاست و ثواب و عقاب در این اشخاص خواهد بود. بعد از کشته شدن عبداﷲ در خراسان ، اصحاب وی به چند دسته تقسیم شدند. بعضی گفتند که عبداﷲ زنده است و باز خواهد گشت و برخی گفتند مرده و روح او به اسحاق بن زیدبن حارث انصاری منتقل گشت . فرقه ٔ اخیر را حارثیه خوانند. (از الملل و النحل شهرستانی چ جلالی نائینی ).


هاشمیة. [ ش ِ می ی َ ] (ص نسبی ، اِ) مؤنث هاشمی ، منسوب به هاشم . || روپوش مخصوص است زنان عرب را.


هاشمیه . [ ش ِ می ی َ ] (اِخ ) شهری است که سفاح اولین خلیفه ٔ عباسی آن را در کوفه بنا کرد. توضیح آنکه چون خلافت به سفاح رسید به کاخ ابن هبیرة فرودآمد و ساختمان آن را به اتمام رسانید و بشکل شهری درآورد و هاشمیه نام نهاد. ولی این نام در بین مردم شیوع پیدا نکرد و باز به اسم اولی آن یعنی ابن هبیره میخواندند. خلیفه را این قضیه مطبوع طبع نبود و بدان جهت دست از آن مکان برداشت و در جای دیگر شهری ساخت و در آنجا سکونت گزید. ولی این بار هم مقبول طبع او واقع نشد و در زمین انبار شهر معروف هاشمیه را بنا کرد و بدانجا منتقل شد و تا آخر زندگی خود در همین شهر اقامت داشت و در همین جا هم به خاک سپرده شد. هنگامی که جانشین او منصور به خلافت رسید این شهر ناتمام را به اتمام رسانیده پایتخت خود ساخت . ولی پس از چندی شهر بغداد را بنا نهاد و پایتخت را بدانجا منتقل کرد. منصور عباسی ، عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب و اهل بیتش را در همین شهر هاشمیه زندانی کرد. (از معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی صاحب نزهةالقلوب ، بنای شهر هاشمیه را به علی بن ابیطالب خلیفه ٔ چهارم از خلفای راشدین نسبت داده و گفته است که ابوجعفر منصور دومین خلیفه ٔ عباسی آن را به اتمام رسانید و بر گرد آن بارو کشید. (نزهةالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 31).


هاشمیه . [ ش ِ می ی َ ] (اِخ ) قریه ای بوده است در نزدیک ری . (از معجم البلدان ج 4 ص 389).


هاشمیه . [ ش ِ می ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، اِ) از مسکوکات عربی که به فرمان ابوجعفر منصوردومین خلیفه ٔ عباسی در شهر هاشمیه زده شد. این سکه به نام شهری که محل ضرب آن بود هاشمیه نامیده شد. وزن آن برابر با یک مثقال بصری نقره مقرر گشت . این سکه تا سال 192 هَ . ق . با همین وزن رایج بود و در رجب 192 هَ . ق . وزن آن به نیم حبه نقره کاهش یافت و دوباره پس از مدتی به وزن اولش ، یعنی یک مثقال تمام نقره برگشت داده شد. در زمان امین پسر هارون الرشید که ضرابخانه ها زیر نظر عباس بن الفضل بن الربیع اداره میشد در بالای سکه هاشمیه جمله ٔ «ربی اﷲ» و در زیر آن «العباس بن الفضل » منقوش گشت . (النقود العربیة صص 47-49).


هاشمیة. [ ش ِمی ی َ ] (اِخ ) درة بنت ابی لهب عبدالعزی بن عبدالمطلب بن هاشم . وی دخترعموی محمد پیغمبر اسلام است . شاعره بود و با حارث بن عامربن نوفل بن عبدمناف در دوره ٔ جاهلیت ازدواج کرد. شوهرش در جنگ بدر کشته شد، در حالی که مسلمان نشده بود. پس از او درة با دحیةبن خلیفة الکلبی ازدواج کرد و در مکه به اسلام گروید و به مدینه مهاجرت کرد. روایت شده است که وی به پیغمبر شکایت برد که بعضی از زنان ، وی را بواسطه ٔ پدرش (ابولهب ) به مناسبت آیه «تبت یدا ابی لهب » تحقیر و سرزنش میکنند. پیغمبر بپاخاست و با صدای جلی گفت : چرا برخی از مردم مرا با ایذاء منسوبین و خویشانم آزار میدهند؟ و نیزهاشمیه از پیغمبر روایت کرده است که فرمود: هرگز مرده سبب آزار زنده نمی شود. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 15).


( هاشمیة ) هاشمیة. [ ش ِ می ی َ ] ( ص نسبی ، اِ ) مؤنث هاشمی ، منسوب به هاشم. || روپوش مخصوص است زنان عرب را.

هاشمیة. [ ش ِمی ی َ ] ( اِخ ) درة بنت ابی لهب عبدالعزی بن عبدالمطلب بن هاشم. وی دخترعموی محمد پیغمبر اسلام است. شاعره بود و با حارث بن عامربن نوفل بن عبدمناف در دوره جاهلیت ازدواج کرد. شوهرش در جنگ بدر کشته شد، در حالی که مسلمان نشده بود. پس از او درة با دحیةبن خلیفة الکلبی ازدواج کرد و در مکه به اسلام گروید و به مدینه مهاجرت کرد. روایت شده است که وی به پیغمبر شکایت برد که بعضی از زنان ، وی را بواسطه پدرش ( ابولهب ) به مناسبت آیه «تبت یدا ابی لهب » تحقیر و سرزنش میکنند. پیغمبر بپاخاست و با صدای جلی گفت : چرا برخی از مردم مرا با ایذاء منسوبین و خویشانم آزار میدهند؟ و نیزهاشمیه از پیغمبر روایت کرده است که فرمود: هرگز مرده سبب آزار زنده نمی شود. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 15 ).
هاشمیه. [ ش ِ می ی َ / ی ِ ] ( ص نسبی ، اِ ) از مسکوکات عربی که به فرمان ابوجعفر منصوردومین خلیفه عباسی در شهر هاشمیه زده شد. این سکه به نام شهری که محل ضرب آن بود هاشمیه نامیده شد. وزن آن برابر با یک مثقال بصری نقره مقرر گشت. این سکه تا سال 192 هَ. ق. با همین وزن رایج بود و در رجب 192 هَ. ق. وزن آن به نیم حبه نقره کاهش یافت و دوباره پس از مدتی به وزن اولش ، یعنی یک مثقال تمام نقره برگشت داده شد. در زمان امین پسر هارون الرشید که ضرابخانه ها زیر نظر عباس بن الفضل بن الربیع اداره میشد در بالای سکه هاشمیه جمله «ربی اﷲ» و در زیر آن «العباس بن الفضل » منقوش گشت. ( النقود العربیة صص 47-49 ).

هاشمیه. [ ش ِ می ی َ ] ( اِخ ) شهری است که سفاح اولین خلیفه عباسی آن را در کوفه بنا کرد. توضیح آنکه چون خلافت به سفاح رسید به کاخ ابن هبیرة فرودآمد و ساختمان آن را به اتمام رسانید و بشکل شهری درآورد و هاشمیه نام نهاد. ولی این نام در بین مردم شیوع پیدا نکرد و باز به اسم اولی آن یعنی ابن هبیره میخواندند. خلیفه را این قضیه مطبوع طبع نبود و بدان جهت دست از آن مکان برداشت و در جای دیگر شهری ساخت و در آنجا سکونت گزید. ولی این بار هم مقبول طبع او واقع نشد و در زمین انبار شهر معروف هاشمیه را بنا کرد و بدانجا منتقل شد و تا آخر زندگی خود در همین شهر اقامت داشت و در همین جا هم به خاک سپرده شد. هنگامی که جانشین او منصور به خلافت رسید این شهر ناتمام را به اتمام رسانیده پایتخت خود ساخت. ولی پس از چندی شهر بغداد را بنا نهاد و پایتخت را بدانجا منتقل کرد. منصور عباسی ، عبداﷲبن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب و اهل بیتش را در همین شهر هاشمیه زندانی کرد. ( از معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی صاحب نزهةالقلوب ، بنای شهر هاشمیه را به علی بن ابیطالب خلیفه چهارم از خلفای راشدین نسبت داده و گفته است که ابوجعفر منصور دومین خلیفه عباسی آن را به اتمام رسانید و بر گرد آن بارو کشید. ( نزهةالقلوب چ اروپا مقاله سوم ص 31 ).

دانشنامه عمومی

هاشمیه (استان بویره). هاشمیه (به عربی: الهاشمیة) یک شهرداری در الجزایر است که در استان بویره واقع شده است. هاشمیه ۱۳٬۴۸۲ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای الجزایر

دانشنامه آزاد فارسی


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هاشمیّه نام گروهی از کیسانیه هستند.
هاشمیه، تابعان ابو هاشم بن محمد بن حنفیه می باشند.
اعتقادات هاشمیه
قائلند به نقل کردن امام محمد بن حنفیه به رحمت خدای و رسیدن امامت از وی به پسرش ابو هاشم و گفتند ذخیره‏های اسرار است.
هاشمیه می‏گویند: هر ظاهری را باطنی است و هر شخصی را روحی و هر تنزیلی را تأویلی و هر مثالی را که در این عالم است، در آن عالم حقیقتی هست و هر چه در عالم پراکنده شده است- از حکمت و اسرار- در شخص انسانی جمع آمده است و آن سر علمی است که حضرت علی- کرم الله وجهه- پسرش محمد بن حنفیه را به آن مخصوص داشت و وی پسرش ابو هاشم را به امانت سپرد.



کلمات دیگر: