مالکوم ایکس (به انگلیسی: Malcolm X)(زاده ۱۹ مه ۱۹۲۵ در نبراسکا - درگذشته ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ در نیویورک) فعال سیاه پوست و مسلمان حقوق انسانی و مدافع حقوق آفریقایی آمریکایی ها. نام اصلی وی مالکوم لیتل است. بعد از پیوستن به گروه امةالاسلام، نام مالکوم ایکس را برگزید؛ و در طی سفر حج، نام اسلامی الحاج مالک الشباز را برخود نهاد. وی به دلیل مبارزاتش علیه تبعیض نژادی و همچنین زندگی پرماجرا و پر فراز و نشیبش مشهور است.
مالکوم ابتدا تحت تأثیر اندیشه های الایجا محمد، رهبر گروه ملت اسلام (امةالاسلام)، به ضدیت کامل با سفیدپوستان دست زد. اما بعد از سفر حج و شناخت اسلام حقیقی، تغییر عقیده داد و به برابری کامل انسان ها معتقد شد. وی در پی بیدار کردن غرور خفتهٔ نژاد سیاه پوست ساکن آمریکا از طریق فعالیت های مدنی و اجتماعی بود. مالکوم همچنین باوری به اندیشه مبارزهٔ عاری از خشونت نداشت و معتقد بود اگر دولت مایل یا قادر به تأمین عدالت و امنیت برای سیاه پوستان نیست، آن ها می توانند با اعمال خشونت از خود محافظت کنند. پدر مالکوم ایکس توسط افراد گروه کوکلوس کلان کشته شد.
مالکوم در سال ۱۹۲۵ میلادی در شهر اوماها واقع در ایالت نبراسکای آمریکا به دنیا آمد. پدرش ریورند ارل لیتل، سیاه پوستی بود با حدود دو متر قد و هیکلی قوی که از یک چشم کور بود. او کشیشی طرفدار اندیشه ها مارکوس گاروی بود و اعتقاد به بازگشت نژاد سیاه به موطن اصلی خود، یعنی قارهٔ آفریقا داشت. ارل سازماندهٔ انجمن عمومی پیشرفت سیاهان بود. وی با لوییز همسر دومش در فیلادلفیا آشنا شد. لوییز مادر مالکوم است. وی رنگ پوست روشنی داشت چرا که پدرش سفیدپوست بود. زنی تحصیل کرده بود و عقاید خاصی داشت و از خوردن برخی غذاها پرهیز می کرد. بعدها به گروه ادونیتست ها پیوست. آن ها دستورهای غذایی تورات را دنبال می کردند و از خوردن گوشت خوک و خرگوش و حیواناتی که سمشان شکاف نداشت یا نشخوارکننده نبودند، خودداری می کردند.
بعد از تولد مالکوم در اوماها، خانوادهٔ لیتل برای دستیابی به شرایطی بهتر به میلواکی رفتند. این اقامت چندان نپایید و این بار عازم لانسینگ مرکز میشیگان شدند. ارل لیتل آنجا به کار در کلیسا مشغول شد و به ترویج اندیشه های مارکوس گاروی پرداخت. او پیوسته مورد حمله و کینهٔ گروه های نژادپرست از جمله کوکلاکس کلان ها بود. مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف می کند.«کابوسی که هرگز در ذهنم نمی میرد. شبی از شب های سال ۱۹۲۹ بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمی رود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد. چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچه ها با فریاد آدم ها در هم آمیخته بود. هرج و مرج عجیبی بود، شعله های آتش همه جا زبانه می کشید. سفیدها خانهٔ ما را به آتش کشیده بودند. پدرم، دشنام گویان، با تپانچهٔ خود آن ها را هدف قرار داد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین می انداختیم و از روی هم می گذشتیم. مادرم در حالیکه نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعله ها همه جا زبانه می کشید و جرقه های آتش به هر سو پراکنده می شد، از میان شعله ها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمی کنم، ما تمام آن شب را، عریان و بی پناه زیر طاق آسمان، گریان و وحشت زده سرکردیم. مأموران آتش نشانی و پلیس های سفید نیز آمدند، اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف می سوزد و تلی از خاکستر می شود».این رخداد باعث شد تا ارل لیتل به همراه خانواده اش به حومهٔ شرقی لانسینگ نقل مکان کنند. آن ها در این ایام بیش از پیش طعم فقر و تنگدستی را می چشیدند و درآمد اصلی خانواده تنها از طریق فعالیت ها مذهبی پدر بود. مالکوم از پنج سالگی به مدرسه ای به نام بیشهٔ زیبا رفت. او و برادرانش از معدود سیاه پوستان آن مدرسه بودند.
مالکوم ابتدا تحت تأثیر اندیشه های الایجا محمد، رهبر گروه ملت اسلام (امةالاسلام)، به ضدیت کامل با سفیدپوستان دست زد. اما بعد از سفر حج و شناخت اسلام حقیقی، تغییر عقیده داد و به برابری کامل انسان ها معتقد شد. وی در پی بیدار کردن غرور خفتهٔ نژاد سیاه پوست ساکن آمریکا از طریق فعالیت های مدنی و اجتماعی بود. مالکوم همچنین باوری به اندیشه مبارزهٔ عاری از خشونت نداشت و معتقد بود اگر دولت مایل یا قادر به تأمین عدالت و امنیت برای سیاه پوستان نیست، آن ها می توانند با اعمال خشونت از خود محافظت کنند. پدر مالکوم ایکس توسط افراد گروه کوکلوس کلان کشته شد.
مالکوم در سال ۱۹۲۵ میلادی در شهر اوماها واقع در ایالت نبراسکای آمریکا به دنیا آمد. پدرش ریورند ارل لیتل، سیاه پوستی بود با حدود دو متر قد و هیکلی قوی که از یک چشم کور بود. او کشیشی طرفدار اندیشه ها مارکوس گاروی بود و اعتقاد به بازگشت نژاد سیاه به موطن اصلی خود، یعنی قارهٔ آفریقا داشت. ارل سازماندهٔ انجمن عمومی پیشرفت سیاهان بود. وی با لوییز همسر دومش در فیلادلفیا آشنا شد. لوییز مادر مالکوم است. وی رنگ پوست روشنی داشت چرا که پدرش سفیدپوست بود. زنی تحصیل کرده بود و عقاید خاصی داشت و از خوردن برخی غذاها پرهیز می کرد. بعدها به گروه ادونیتست ها پیوست. آن ها دستورهای غذایی تورات را دنبال می کردند و از خوردن گوشت خوک و خرگوش و حیواناتی که سمشان شکاف نداشت یا نشخوارکننده نبودند، خودداری می کردند.
بعد از تولد مالکوم در اوماها، خانوادهٔ لیتل برای دستیابی به شرایطی بهتر به میلواکی رفتند. این اقامت چندان نپایید و این بار عازم لانسینگ مرکز میشیگان شدند. ارل لیتل آنجا به کار در کلیسا مشغول شد و به ترویج اندیشه های مارکوس گاروی پرداخت. او پیوسته مورد حمله و کینهٔ گروه های نژادپرست از جمله کوکلاکس کلان ها بود. مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف می کند.«کابوسی که هرگز در ذهنم نمی میرد. شبی از شب های سال ۱۹۲۹ بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمی رود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد. چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچه ها با فریاد آدم ها در هم آمیخته بود. هرج و مرج عجیبی بود، شعله های آتش همه جا زبانه می کشید. سفیدها خانهٔ ما را به آتش کشیده بودند. پدرم، دشنام گویان، با تپانچهٔ خود آن ها را هدف قرار داد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین می انداختیم و از روی هم می گذشتیم. مادرم در حالیکه نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعله ها همه جا زبانه می کشید و جرقه های آتش به هر سو پراکنده می شد، از میان شعله ها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمی کنم، ما تمام آن شب را، عریان و بی پناه زیر طاق آسمان، گریان و وحشت زده سرکردیم. مأموران آتش نشانی و پلیس های سفید نیز آمدند، اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف می سوزد و تلی از خاکستر می شود».این رخداد باعث شد تا ارل لیتل به همراه خانواده اش به حومهٔ شرقی لانسینگ نقل مکان کنند. آن ها در این ایام بیش از پیش طعم فقر و تنگدستی را می چشیدند و درآمد اصلی خانواده تنها از طریق فعالیت ها مذهبی پدر بود. مالکوم از پنج سالگی به مدرسه ای به نام بیشهٔ زیبا رفت. او و برادرانش از معدود سیاه پوستان آن مدرسه بودند.
wiki: ژانر مستند به کارگردانی آرنولد پرل است که در سال ۱۹۷۲ منتشر شد.
۱۹۷۲ (۱۹۷۲)
۱۹۷۲ (۱۹۷۲)
wiki: زندگی نامه ای به کارگردانی اسپایک لی در مورد فعال مسلمان آفریقایی آمریکایی، مالکوم ایکس است که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. دنزل واشینگتن در این فیلم در نقش مالکوم ایکس بازی کرده است.
۱۸ نوامبر ۱۹۹۲ (۱۹۹۲-11-۱۸)
۱۸ نوامبر ۱۹۹۲ (۱۹۹۲-11-۱۸)
wiki: مالکوم ایکس (فیلم ۱۹۹۲)