مترادف صبح : بامداد، پگاه، سپیده دم، صباح، صبحدم، فجر، فلق
متضاد صبح : شام
برابر پارسی : بامداد، پگاه، سپیده دم
Morning
بامداد، پگاه، سپیدهدم، صباح، صبحدم، فجر، فلق ≠ شام
صبح . [ ] (اِخ ) تابعی است . رجوع به ابوالعلاء، صبح شود.
صبح . [ ] (اِخ ) یا جزیره ٔ علویه ، و آن به نقل صاحب نخبة الدهر به مسافت یکصد میل از پس جزیرةالسعادة از جزائر خالدات واقع و در آن کانی از یاقوت است که همانند آن نباشد. رجوع به نخبة الدهر. ص 17 و 19 و 132 و 168 و 169 شود.
صبح . [ ص َ ] (ع مص ) آمدن کسی را بامداد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || غارت بردن بر کسی در بامداد. (اقرب الموارد). || صبوحی دادن . (تاج المصادر بیهقی ). بامداد به جایی یا به نزدیک کسی شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
صبح . [ ص َ ب َ ] (ع مص ) فورموی شدن . (منتهی الارب ). موی سرخ و سپید آوردن . || (اِ) درخش آهن . (منتهی الارب ).
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) (ارض ...) هشام گوید: او را به نام مردی از عمالیق که صبح نام داشت ارض صبح نامیده اند و آن به ناحیت یمامة است . (معجم البلدان ).
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) آبی است از جبال نملی مر بنی قریط را. (معجم البلدان ). آبی است مقابل نملی . (منتهی الارب ).
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) ابن بدیع خراسانی . محدث است و احمدبن ابی الحواری از وی روایت کند.
فردوسی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
سعدی .
سعدی .
خواجو.
حسن هروی .
مکتبی .
انوری .
حسن هروی .
بامداد؛ بامدادان؛ اول روز؛ صبحگاه؛ صبحگاهان؛ صبحدم.
〈 صبح پسین: [قدیمی] = 〈 صبح صادق
〈 صبح سعادت: [قدیمی، مجاز] آغاز خوشبختی.
〈 صبح کاذب (دروغین، اول، نخستین): اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق؛ دم گرگ: ◻︎ صبح کاذب زند از صدق نفس / نور او یک دو نفس باشد و بس (جامی۴: ۶۵۲).
〈 صبح صادق (دوم، پسین): هنگامی که روشنایی روز آشکار میشود؛ فجر دوم: ◻︎ چو صبح صادق آمد راستگفتار / جهان در زر گرفتش محتشموار (نظامی۲: ۱۱۷).
بامداد، پگاه
تکیه ای: sohb
طاری: sohb
طامه ای: soxb
طرقی: sobh
کشه ای: soxb
نطنزی: soxb