کلمه جو
صفحه اصلی

گاهی

فارسی به انگلیسی

sometimes

فارسی به عربی

احیانا

مترادف و متضاد

whilom (قید)
سابقا، یک زمانی، گاهی، در سابق

off and on (قید)
گاهی، بطور متناوب

sometimes (قید)
گاهی، بندرت، بعضی اوقات، بعضی مواقع، گاه بگاهی

somewhen (قید)
گاهی، در یک وقتی، یک موقعی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به گاه لایق تخت ( شاهی ) : نه چاهی را بگه دارد نه گا هی را بچه دارد و عفوش بهره ورتر هر که او افزون گنه دارد . ( فرخی )

فرهنگ معین

(ق . ) ۱ - زمانی ، هنگامی . ۲ - باری ، نوبتی ، دفعه ای .

لغت نامه دهخدا

گاهی . (ص نسبی ) منسوب به گاه بمعنی تخت و سریر. لایق تخت و سریر :
زمین هفت کشور بشاهی تراست
سپاهی و گاهی و راهی تراست .

فردوسی .


نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را بچه دارد
ز عفوش بهره ورتر هر که او افزون گنه دارد.

فرخی .



گاهی . (ق ) زمانی . وقتی . در بعض ازمنه . پس از مدتی طویل بعض وقتها. احیاناً :
شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق
گهی بگرید و گاهی بریش برفوزد.

طیّان .


گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گردبیابان دوان دوان .

ابوشکور.


به آب اندرافکند شاه دلیر
سرش گه زبر بود و گاهی بزیر.

فردوسی .


خورش گور و پوشش هم از چرم گور
گیا خورد گاهی و گاه آب شور.

فردوسی .


در بستر بد یار و من از دوستی او
گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین .
؟ (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 379 و نسخه ٔ نخجوانی ).
- امثال :
گاهی با خدا گاهی با رسول گاهی به ادا گاهی به اصول . (امثال و حکم دهخدا).
مادر دزد گاهی سینه میخورد گاهی سینه میزند . (امثال و حکم دهخدا).
|| باری . کرتی . نوبتی . || هیچگاه . هیچوقت . هرگز(در جمله ٔ منفی )، فی المثل : لاافعله ما ارزمت ام حائل ٌ؛ یعنی تا وقتی که ناله کند مادر بچه نوزاده یعنی گاهی . (منتهی الارب ). انک لن تفلح العالم و لاقابل و لاقاب و لاقباقب ... یعنی تو گاهی رهایی نیابی . (منتهی الارب ). یبس (محرکة)؛ خشک اصلی که گاهی تر نگردیده باشد.(منتهی الارب ). قرین ؛ دیو که با مردم باشد و گاهی جدا نشود. (منتهی الارب ).

گاهی. ( ق ) زمانی. وقتی. در بعض ازمنه. پس از مدتی طویل بعض وقتها. احیاناً :
شبان تاری بیدار چاکر از غم عشق
گهی بگرید و گاهی بریش برفوزد.
طیّان.
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گردبیابان دوان دوان.
ابوشکور.
به آب اندرافکند شاه دلیر
سرش گه زبر بود و گاهی بزیر.
فردوسی.
خورش گور و پوشش هم از چرم گور
گیا خورد گاهی و گاه آب شور.
فردوسی.
در بستر بد یار و من از دوستی او
گاهی بسرین تاختم و گاه بپائین.
؟ ( فرهنگ اسدی چ اقبال ص 379 و نسخه نخجوانی ).
- امثال :
گاهی با خدا گاهی با رسول گاهی به ادا گاهی به اصول . ( امثال و حکم دهخدا ).
مادر دزد گاهی سینه میخورد گاهی سینه میزند. ( امثال و حکم دهخدا ).
|| باری. کرتی. نوبتی. || هیچگاه. هیچوقت. هرگز( در جمله منفی )، فی المثل : لاافعله ما ارزمت ام حائل ٌ؛ یعنی تا وقتی که ناله کند مادر بچه نوزاده یعنی گاهی. ( منتهی الارب ). انک لن تفلح العالم و لاقابل و لاقاب و لاقباقب... یعنی تو گاهی رهایی نیابی. ( منتهی الارب ). یبس ( محرکة )؛ خشک اصلی که گاهی تر نگردیده باشد.( منتهی الارب ). قرین ؛ دیو که با مردم باشد و گاهی جدا نشود. ( منتهی الارب ).

گاهی. ( ص نسبی ) منسوب به گاه بمعنی تخت و سریر. لایق تخت و سریر :
زمین هفت کشور بشاهی تراست
سپاهی و گاهی و راهی تراست.
فردوسی.
نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را بچه دارد
ز عفوش بهره ورتر هر که او افزون گنه دارد.
فرخی.

فرهنگ عمید

لایق تخت پادشاهی، شاه.
وقتی، زمانی، هنگامی.

وقتی؛ زمانی؛ هنگامی.


لایق تخت پادشاهی؛ شاه.


دانشنامه عمومی

مختصات: ۲۸°۳۲′۴۶″ شمالی ۵۱°۰۵′۱۸″ شرقی / ۲۸٫۵۴۶۱۱°شمالی ۵۱٫۰۸۸۳۳°شرقی / 28.54611; 51.08833
درگاه ملی آمار
گاهی، روستایی است از توابع بخش دلوار در شهرستان تنگستان استان بوشهر ایران.
این روستا در دهستان بوالخیر قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۵۴۰نفر (۱۲۰خانوار) بوده است.
پیشینه و محدوده:روستای گاهی یکی از قدیمی ترین روستاهای استان بوده و در قدیم به پگاهی معروف بوده است.این روستا واقع در استان بوشهر و 60 کیلومتری شهر بوشهر و منطقهٔ ساحلی خلیج فارس واقع شده و آب و هوای نیمه بیابانی گرم دارد.

نقل قول ها

گاهی (فیلم). گاهی فیلم ایرانی به کارگردانی محمدرضا رحمانی، نویسندگی آرش عباسی و تهیه کنندگی امیر پورکیان محصول سال ۱۳۹۴ است.

جدول کلمات

ندرت

پیشنهاد کاربران

بعضی

بغضی/برخی اوقات

Sometimes
At times
Once in a while
Every now and then
From time to time
Off and on


زمانی

occasionally

هر از چند گاهی

گاه گداری

هر از گاهی


کلمات دیگر: