کلمه جو
صفحه اصلی

عاصی


مترادف عاصی : سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، یاغی، بدرفتار، گناهکار، گنهکار، معصیت کار

متضاد عاصی : مطیع

برابر پارسی : نافرمان، سرکش، شورشگر، بستوه آمده، بستوه آمدن

فارسی به انگلیسی

sinful, [n.] sinner


turbulent, rebellious, rebel

turbulent


فارسی به عربی

شریر

عربی به فارسی

نافرمان , سرکش , نامطيع , گردنکش , متمرد


مترادف و متضاد

بدرفتار، گناهکار، گنهکار، معصیت‌کار


سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، یاغی ≠ مطیع


rebel (اسم)
یاغی، متمرد، عاصی، شورشی، طغیان گر، ادم افسار گسیخته، طغیان کننده

sinner (اسم)
گناهکار، بزهکار، عاصی

mutineer (اسم)
عاصی، شخص یاغی، شخص متمرد، سرباز یاغی

peccable (صفت)
عاصی، جایز الخطا، دستخوش خطا

sinful (صفت)
گناهکار، عاصی

rebellious (صفت)
سرکش، متمرد، عاصی

disobedient (صفت)
خیره، شیطان، سرکش، سرپیچ، متمرد، نامطیع، عاصی، گردن کش، نا فرمان

۱. سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، متمرد، ناجم، نافرمان، یاغی
۲. بدرفتار، گناهکار، گنهکار، معصیتکار ≠ مطیع


فرهنگ فارسی

نهریست در سوریه که در لبنان نزدیک راس بعلبک سرچشمه گیرد و از سوریه گذرد و از حمص و حماه عبور کند و وارد انطاکیه ( ترکیه ) شود و نزدیک سویدیه به بحرالروم (مدیترانه ) ریزد. طول آن ۵٠٠ کیلومتر است.
عصیان کننده، نافرمان، سرکش، گناهکار
( اسم ) ۱ - عصیان کننده نافرمان ۲ - گناهکار بزه کار . ۳ - ( اسم ) رگی که خون آن نایستد . ۴ - معده ای که اثر مسهل نپذیرد جمع عصات .
نام نهر حماه و حمص است معروف به میماس که از دریاچه قدس سرچشمه میگیرد و به دریاچه انطاکیه میریزد .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) ۱ - سرکش ، نافرمان . ۲ - گناهکار.

لغت نامه دهخدا

عاصی. ( ع ص ) گناهکار و نافرمان. ج ، عُصاة. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین.
فردوسی.
چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان
این چنین حکم و قضای ایزد دادار نیست.
ناصرخسرو.
عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار.
سعدی ( گلستان ).
عاصی که دست بخدا بردارد به از عابدی که کبر در سر دارد. ( گلستان ).
|| ( اِ ) رگی که خون آن نایستد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کره شتر که دنبال مادر خود نرود و از او بی نیاز باشد. ج ، عَواصی. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح اطباء معده ای که اثر مسهل نپذیرد. || ابر سیاه که بارش نکند. ( از غیاث اللغات ).

عاصی. ( اِخ ) شیخ محمد حسن بن شیخ محمد رفیع رشتی اصفهانی ، متخلص به عاصی. از دانشمندان قرن سیزدهم هجری بود و از آثار اوست : جامع المصائب و وسیلة النجاة. ( ریحانة الادب ج 3 ص 49 ). و رجوع به الذریعه ج 5 ص 70 شود.

عاصی. ( اِخ ) نام نهر حماة و حمص است معروف به میماس که از دریاچه قدس سرچشمه میگیرد و به دریاچه انطاکیه میریزد. ( از معجم البلدان ص 96 ).

عاصی . (اِخ ) نام نهر حماة و حمص است معروف به میماس که از دریاچه ٔ قدس سرچشمه میگیرد و به دریاچه ٔ انطاکیه میریزد. (از معجم البلدان ص 96).


عاصی . (ع ص ) گناهکار و نافرمان . ج ، عُصاة. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین .

فردوسی .


چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان
این چنین حکم و قضای ایزد دادار نیست .

ناصرخسرو.


عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار.

سعدی (گلستان ).


عاصی که دست بخدا بردارد به از عابدی که کبر در سر دارد. (گلستان ).
|| (اِ) رگی که خون آن نایستد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کره شتر که دنبال مادر خود نرود و از او بی نیاز باشد. ج ، عَواصی . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || در اصطلاح اطباء معده ای که اثر مسهل نپذیرد. || ابر سیاه که بارش نکند. (از غیاث اللغات ).

عاصی . (اِخ ) شیخ محمد حسن بن شیخ محمد رفیع رشتی اصفهانی ، متخلص به عاصی . از دانشمندان قرن سیزدهم هجری بود و از آثار اوست : جامع المصائب و وسیلة النجاة. (ریحانة الادب ج 3 ص 49). و رجوع به الذریعه ج 5 ص 70 شود.


فرهنگ عمید

۱. آن که از کسی یا چیزی به ستوه آمده است.
۲. نافرمان، عصیان کننده، سرکش.
۳. [قدیمی] گناهکار.

دانشنامه عمومی

عاصی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
عاصی (فیلم)
عاصی (مجموعه تلویزیونی)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترک امتثال تکلیف واقعی احراز شده را عاصی می گویند.
عاصی، مقابل مطیع بوده و به مکلفی گفته می شود که از راه قطع و یا حجت معتبر، تکلیف را احراز کرده ـ تکلیف بر او منجز شده ـ ولی در مقام امتثال، اقدام به مخالفت با آن نموده است ـ و عنوان متجری نیز بر وی صادق نباشد ـ برای مثال، مکلف در می یابد که خمر حرام است ولی در مقام امتثال ، مخالفت نموده و مرتکب شرب آن می گردد ـ و در واقع نیز خمر خورده و اشتباه نکرده است ـ به چنین کسی " عاصی " اطلاق شده و در نظر عقل مستحق عقاب است.

جدول کلمات

نافرمان ، سرکش

پیشنهاد کاربران

نافرمان

گویش شوشتری: به ستوه آمدن


کلمات دیگر: