کلمه جو
صفحه اصلی

ملاقه


مترادف ملاقه : قاشق بزرگ، ملعقه، چمچه

فارسی به انگلیسی

dipper, ladle, scoop

ladle, dipper


مترادف و متضاد

dipper (اسم)
دب اکبر، ملاقه

scoop (اسم)
ملاقه، خاک انداز، کج بیل، چمچه، حرکت شبیه چمچه زنی، بقدر یک چمچه، گلوله بستنی، اسباب مخصوص در اوردن چیزی

ladle (اسم)
ملاقه، چمچه

spurtle (اسم)
ملاقه، اسباب اتش همزن

قاشق بزرگ، ملعقه، چمچه


فرهنگ فارسی

( اسم ) قاشقی بزرگ که بوسیله آن غذا را از دیگ بیرون آورده داخل ظرف کنند .

فرهنگ معین

(مَ قِ ) (اِ. ) گرفته شده از «ملعقة » عربی به معنای قاشق بزرگ که با آن غذا را می کشند.

لغت نامه دهخدا

ملاقه. [ م َ ق َ / ق ِ ] ( از ع ، اِ ) مأخوذ از تازی ، چمچه و ملاغه. ( ناظم الاطباء ). مصحف مَلعَقة. کفچه طعام. قاشق دراز دسته دار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ملاغه و ملعقة شود.
- امثال :
شتر را با ملاقه آب دادن . ( امثال و حکم ج 2 ص 1018 ).

فرهنگ عمید

قاشق بزرگی که با آن غذا را از دیگ توی کاسه یا بشقاب می ریزند.

دانشنامه عمومی

ملاقه نوعی قاشق بزرگ با دسته ای بلند است که بخش برداشت غذایی آن کاسه ای شکل و گود می باشد. ملاقه بیشتر برای جا به جایی مایعات و سرو سوپ و آش استفاده می گردد.واژه ملاقه (مل+آک+ه) از ریشه آریایی مل mal به معنای mix غاتی کردن و به هم زدن ساخته شده است که پسوند آک نشانگر کنندگی و پسوند ه نشانگر همانندی است. ازینرو معنای ملاکه (ملاقه) همانا همزنه (مانند وردنه) است. واژه ملات (مل+ات=دارای هالت مخلوط شدگی) و ملاکه هم خانواده هستند.

گویش اصفهانی

تکیه ای: melâqa
طاری: melâq
طامه ای: kawče
طرقی: mölâq
کشه ای: melâq
نطنزی: malâqa


پیشنهاد کاربران

در افغانستان در گویش دری بنام سرماق یا سرماق چمچه نیز یاد می کنند.

ملاقه : در قدیم حبوبات را با کیل یا واحد اندازه گیری با نام ملاک یا ملاکه اندازه گرفته و تقسیم می کردند.


کلمات دیگر: