[ویکی فقه] تجرِبه، اصطلاحی در منطق و فلسفه و از مبادی معرفت است.
تجربه در لغت به معنای « آزمون و آزمودن » و در اصطلاح به معنای ملاحظه و مشاهده مکرر توالی دو امر است، به نحوی که برای ذهن یقین حاصل شود که بین آن دو امر، رابطه علیت یا تلازم وجود دارد و صُدفه یا اتفاقی بودن آن از ذهن زایل گردد.
مجربات یا تجربیات نیز در اصطلاح علمای منطق قضایایی هستند که از راه تجربه به دست آیند و تمام شرایط تجربه در آن ها اعتبار شود.
تجربه مبادی برهان
این قضایا از امور بدیهی و ضروری و یقینی و از اقسام ضروریات و «القضایا الواجبُ قبولُها» است و بدین ترتیب قسیم اوّلیات ( بدیهیات )، محسوسات یا مشاهَدات، حدسیات، متواترات و فطریات است ( حس / حواس ؛ حدس ؛ متواتر ؛ فطری) و به عنوان مبادی برهان و مقدمه در قیاسهای برهانی به کار می رود.
تجربه از منظر علما
سهروردی در حکمة الاشراق مقدمات یقینی را به سه قسم (اوّلیات، محسوسات و حدسیات) تقسیم کرده و مجربات را از اصناف حدسیات دانسته است.
تجربه را به عنوان اصطلاحی منطقی و فلسفی نخستین بار ارسطو مطرح کرد، اما وی تنها به تعریف مختصری از تجربه در بخش برهان منطق پرداخت و تقریباً همان مطالب را در متافیزیک تکرار کرد.
به نظر ارسطو، برای انسان از ادراک حسی، حافظه حاصل می شود و از حافظه و یادآوریهای بسیارِ یک چیز، تجربه به دست می آید و از تجربه و مفاهیم بسیارِ ناشی از تجربه، ادراکی کلی در باره جزئیات یک نوع ــ و به عبارتی فن یا صناعت ــ پدید می آید.
به گفته فارابی تجربه تأمل در مصادیق جزئی مقدمات کلی و بررسی و آزمون محمول آن مقدمات نسبت به یک یک مصادیق جزئی است به نحوی که برای شخص تجربه کننده یقین ضروری حاصل شود که آن محمول در همه یا اکثر مصادیق جزئی قابل حمل است.
البته به نظر او اگر این بررسی با تعمد و قصد قبلی انجام شود، کلیات حاصل از آن، تجربه نامیده می شود، اما کلیاتی که بدون قصد قبلی برای انسان حاصل می شوند، یا نزد جمهور حکما نامی ندارند یا آن ها را مبادی برهان و معارف اولیه و نامهایی از این قبیل می خوانند.
به گفته او هنگامی که تجارب در نفس حاصل می شوند، نفس عاقلِ (بالفعل) می گردد، زیرا عقل چیزی غیر از این تجارب نیست و هر چه این تجارب بیش تر باشد، نفس از لحاظ عقلانی تمامتر خواهد بود.
به عبارت دیگر می توان گفت با حصول تجربه نفس از مرتبه ادراک جزئی و حسی به مرتبه ادراک کلی و عملی نایل می شود.
ابن سینا تحقیق در بحث تجربه را تکمیل کرده و علاوه بر تعریف تجربه، شرایط آن را نیز بتفصیل بیان کرده است.
تجربه از منظر منطقیان
...
wikifeqh: اعتماد به گواهی حواس غیر مسلح است و قوانین طبیعت را از راه مشاهده کارکرد عادی آن جست و جو می کند ــ اساس تجربه گری جدید بر احتیاط در استفاده از گواهی های غیرمنظم حواس است و آنچه را تجربه مستقیم و روزمره بر ما آشکار می کند، به منزله قانون طبیعت نمی شمارد. برخلاف تجربه بسیط ــ که ممکن است دانسته یا بر حسب جریـان طبیعی امـور صورت گیـرد ــ تجربـه گری رویکردی عامدانه و آگاهانه در تحقیق در پدیده های طبیعی است و به این اعتبار، تجربه در معنی جدید خود، نه تنها مشاهدات معمولی را که از راه حواس غیرمسلح حاصل می شود، در بر می گیرد، بلکه مهم تر از آن، مشاهداتی را شامل می شود که مستلزم استفاده از ابزارها و اندازه گیری است.مدلول دیگر واژه تجربه، آزمایش است و آن تجربه ای است مهار شده که غالباً در شرایطی که خود به خود در طبیعت رخ نمی دهند، بلکه به صورت طراحی شده در آزمایشگاه ایجاد می شوند، انجام می گیرد. همچنین ظهور تجربه گری در علوم فیزیکی با ریاضی شدن این علوم ارتباط مستقیم دارد. هدف تجربه و تجربه گری در علوم جدید، نه توصیف جهان به زبان کیفیات محسوس، بلکه به دست دادن الگویی کمّی و ریاضی از آن است.
بررسی تاریخی تجربه در علم
در بخش های دیگر این مقاله، برخی از این مسائل از دیدگاه مفهومی بررسی شده اند. وجهه نظر ما، در این بخش، تاریخی است و به این مسئله خواهیم پرداخت که عالمان و فیلسوفان دوران باستان و دوران اسلامی این نسبت را چگونه می دیده اند و تجربه در علم در نظر ایشان چه مفهومی داشته است.از دوران یونانی تاکنون، میان آنچه فیلسوفان در باب روش علمی گفته، و نوشته اند و شیوه هایی که عالمان در عمل به کار بسته اند، هیچ گاه وحدت کامل وجود نداشته است و برخلاف تصور رایج، روش علمی هر دوران را تنها از راه بررسی اقوال فیلسوفان نمی توان دریافت، بلکه گاه تفاوت میان شیوه های عمل عالمان و نسخه هایی که فیلسوفان برای علم تجویز می کرده اند، منشأ پیدایش تصورات تازه ای از علم و روش علمی شده است. دوران باستان و دوران اسلامی نیز نه تنها در این میان استثنا نبوده است، بلکه نمونه هایی بسیار در خور بررسی از این تعارض پرثمر را به دست می دهد. در این بخش از این دیدگاه تاریخی مسئله را بررسی می کنیم.
فیزیک و تجربه در سنت ارسطویی
...