کلمه جو
صفحه اصلی

تبعیض


مترادف تبعیض : حق کشی، رجحان بلامرجح

متضاد تبعیض : عدالت

برابر پارسی : برتری بیجا

فارسی به انگلیسی

nepotism, bias, discrimination, double standard, favor, partiality, preference

discrimination


bias, discrimination, double standard, favor, partiality, preference


فارسی به عربی

اجحاف , تمییز

مترادف و متضاد

حق‌کشی، رجحان‌بلامرجح ≠ عدالت


prejudice (اسم)
تعصب، ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر

discrimination (اسم)
تمیز، فرق، فرق گذاری، تبعیض

فرهنگ فارسی

جزئ جزئ کردن، جداکردن، جداکردن برخی راازدیگران، برخی راقبول وبرخی راردکردن، بعضی رابربعضی دیگر، ترجیح دادن
۱- ( مصدر ) تقسیم و جدا کردن بعضی را از بعضی . ۲- بین دو یا چند کس مساوی یکی یا بعضی را امتیاز دادن . ۳- ( اسم ) رجحان بعضی بر بعضی بدون مرجح . جمع : تبعیضات .

برخورد غیرعادلانۀ ناشی از پیش‌داوری و تعصب نسبت به برخی افراد براساس معیارهای قومی و جنسی و نژادی و دینی


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) تقسیم و جدا کردن بعضی را از بعضی . ۲ - (اِمص . ) بعضی را بر بعضی برتری دادن . ،~ نژادی برتر شمردن نژادی نسبت به نژاد دیگر.

لغت نامه دهخدا

تبعیض. [ ت َ ] ( ع مص ) پاره پاره کردن. ( زوزنی ) جزٔجزء کردن چیزی را. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). بهره بهره گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). حصه حصه کردن. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ). تقسیم به اجزاء نمودن. ( فرهنگ نظام ). تقسیم و جدا کردن بعضی را ازبعضی. ( ناظم الاطباء ). || در تداول ، گزیدن پاره ای و ترک و رد پاره های دیگر. || ترجیح بعض کسان بر بعض دیگر بدون مجوز مشروع و قانونی.

فرهنگ عمید

بعضی را بر بعضی دیگر بدون دلیل موجّه و عادلانه ترجیح دادن.

دانشنامه عمومی

دو چشمی.


تبعیض در اصطلاح دانش جامعه شناسی، موقعیتی است که افراد در برابر نقش ها و موقعیت های برابر از مزایای اجتماعی نابرابر برخوردار می شوند و برخی بر دیگران و بدونِ برتری داشتن، برتری داده می شوند. هم چنین حالتی که ویژگی ها و معیارهای انتسابی مبنای توزیع قدرت یا ثروت قرار گیرد؛ تبعیض نامیده می شود. در شرایط تبعیض، فرصت تحرک اجتماعی یک سان برای افراد وجود ندارد و افراد در آموزش یا انتخاب شغل شرایط نابرابری دارند. از عواملی که به رشد تبعیض در جامعه کمک می کند؛ جدایی گزینی مکانی افراد جامعه است. تبعیض نژادی، تبعیض جنسی، تبعیض مذهبی و تبعیض سنی از انواع رایج تبعیض هستند. تبعیض، انتساب گرایی است و ضدّ شایسته سالاری و گونه ای ستمکاری است.
"Sexism". New Oxford American Dictionary (3 ed.). Oxford University Press. 2010. ISBN 978-0-19-989153-5. Defines sexism as "prejudice, stereotyping, or discrimination, typically against women, on the basis of sex."
"Sexism". Encyclopedia Britannica, Online Academic Edition. 2015. Defines sexism as "prejudice or discrimination based on sex or gender, especially against women and girls." Notes that "sexism in a society is most commonly applied against women and girls. It functions to maintain patriarchy, or male domination, through ideological and material practices of individuals, collectives, and institutions that oppress women and girls on the basis of sex or gender."
Cudd, Ann E.; Jones, Leslie E. (2005). "Sexism". A Companion to Applied Ethics. London: Blackwell. Notes that "'Sexism' refers to a historically and globally pervasive form of oppression against women."
Masequesmay, Gina (2008). "Sexism". In O'Brien, Jodi. Encyclopedia of Gender and Society. SAGE. Notes that "sexism usually refers to prejudice or discrimination based on sex or gender, especially against women and girls." Also states that "sexism is an ideology or practices that maintain patriarchy or male domination."
Hornsby, Jennifer (2005). "Sexism". In Honderich, Ted. The Oxford Companion to Philosophy (2 ed.). Oxford. Defines sexism as "thought or practice which may permeate language and which assume's women's inferiority to men."
"Sexism". Collins Dictionary of Sociology. Harper Collins. 2006. Defines sexism as "any devaluation or denigration of women or men, but particularly women, which is embodied in institutions and social relationships."
"Sexism". Palgrave MacMillan Dictionary of Political Thought. Palgrave MacMillan. 2007. Notes that "either sex may be the object of sexist attitudes... however, it is commonly held that, in developed societies, women have been the usual victims."
"Sexism". The Greenwood Encyclopedia of Love, Courtship, and Sexuality through History, Volume 6: The Modern World. Greenwood. 2007. "Sexism is any act, attitude, or institutional configuration that systematically subordinates or devalues women. Built upon the belief that men and women are constitutionally different, sexism takes these differences as indications that men are inherently superior to women, which then is used to justify the nearly universal dominance of men in social and familial relationships, as well as politics, religion, language, law, and economics."
Foster, Carly Hayden (2011). "Sexism". In Kurlan, George Thomas. The Encyclopedia of Political Science. CQ Press. ISBN 978-1-60871-243-4. |access-date= requires |url= (help) Notes that "both men and women can experience sexism, but sexism against women is more pervasive."
Johnson, Allan G. (2000). "Sexism". The Blackwell Dictionary of Sociology. Blackwell. Suggests that "the key test of whether something is sexist... lies in its consequences: if it supports male privilege, then it is by definition sexist. I specify 'male privilege' because in every known society where gender inequality exists, males are privileged over females."
Lorber, Judith (2011). Gender Inequality: Feminist Theories and Politics. Oxford University Press. p. 5. Notes that "although we speak of gender inequality, it is usually women who are disadvantaged relative to similarly situated men."
Wortman, Camille B.; Loftus, Elizabeth S.; Weaver, Charles A (1999). Psychology. McGraw-Hill. "As throughout history, today women are the primary victims of sexism, prejudice directed at one sex, even in the United States."
سن گرایی یا تبعیض سنی به کلیشه سازی یا تبعیض علیهِ یک فرد یا گروه به دلیل سنّی گفته می شود. سن گرایی همچنین مجموعه ای از باورها، هنجارها و ارزش هایی است که برای توجیهِ تبعیض بر اساس سنّ فرد به کار می رود.
کاسْت نوعی نظام اجتماعی است. در این نظام مزایای اجتماعی بر اساس نقش های انتسابی توزیع می شود و نه برپایهٔ شایستگی هایِ فردی. در نظام کاست، افراد عضو در رتبه های مختلف، حق گذر به رتبه های دیگر را ندارند و باید شرایط ویژه ای را در رفتار و اعمال خود و رابطه با اعضای رتبه های دیگر رعایت کنند. کاسْت، انتساب سالاری است و ضدّ شایسته سالاری است.
کاست برپایهٔ گزارش یونیسف و دیدبان حقوق بشر ۲۵۰ میلیون نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است.

تبعیض (فیلم). تبعیض (به هندی: Aarakshan) یا سهمیه فیلمی محصول سال ۲۰۱۱ و به کارگردانی پرکاش جها است. در این فیلم بازیگرانی همچون آمیتاب باچان، سیف علی خان، مانوج باجپایی، دیپیکا پادوکونه، پراتیک بابار، تانوی عظمی، هما مالینی، ماکش تیواری، یاشپال شارما، سراب شوکلا ایفای نقش کرده اند.
۱۲ اوت ۲۰۱۱ (۲۰۱۱-08-۱۲)

دانشنامه آزاد فارسی

تَبْعیض (discrimination)
فرق گذاشتن (از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قانونی) بین افراد یا گروه ها، به نحوی که یک فرد یا گروه نسبت به دیگران رفتار تبعیض آمیز داشته باشد. برخی از نمودهای تبعیض منفی، که غالباً بر تصوری قالبی مبتنی است، عبارت اند از یهودستیزی، تبعیض نژادی، کاست، نژادپرستی، تبعیض جنسی، و برده داری. تبعیض مثبت، یا تبعیض جبرانی، گاه با هدف محو آثار دیرپای تبعیض های منفی صورت می پذیرد. تبعیض نه فقط در حقِ گروه های اقلیت، بلکه در برخی از موارد در حقِ گروه های اکثریت نیز اعمال می شود. تبعیض بر مبناهای متفاوتی، ازجمله رنگ، ملّیت، دین، تفکر سیاسی، فرهنگ، طبقه، جنسیّت، سن، یا ترکیبی از این عوامل، مبتنی است. شماری از قوانین، نظیر قانون مصوّب ۱۹۶۹ سازمان ملل، تا حدی در منعِ تبعیض نژادی مؤثر بوده اند.

فرهنگستان زبان و ادب

{discrimination} [روان شناسی] برخورد غیرعادلانۀ ناشی از پیش داوری و تعصب نسبت به برخی افراد براساس معیارهای قومی و جنسی و نژادی و دینی

پیشنهاد کاربران

این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
توپیر tupir ( پشتو: توپیر والی )
ویشِس viŝes ( سنسکریت: ویشِسَ viŝesa )
ویوِکا vivekã ( سنسکریت: ویوکَ viveka )

Discrimination

این واژه ریشه آریایی دارد، چون :
واژه عربیزه بعضی که در لغتنامه پارسی به شکل باسی bāsī* ثبت شده از لغت بئزو batzu ( k ) ** در زبان باسک به معنای برخی some ساخته شده که در آنbat به معنای یک one و - tzu پسوند جمع است. بدینسان بئز و بئزی ( بئز ی مانند برخ و برخی ) نشان میدهند که واژگان بعض و بعضی ریشه در زبانهای ایرانی دارند.



پیرسها:

*A Vocabulary Persian, Arabic and English edited by Charles Wilkins

**The History of Basque by R. L. Trask





عدالت ، حق

بیدادگری
اگر تبعیض را به چم بی عدالتی بگیریم؛ عدالت = دادگری است، در چنین ریختی تبعیض = بیدادگری است.

توفیر یا توپیر tupir

تبعیض به معنای بیداد گری نیست ، چون بیداد گری بد است ولی تبعیض همیشه بد نیست ، این واژه از واژه ایرانی بعضی و بعض ساخته شده است و و معنی درستی هم ندارد و هیچ روشن نیست که چه کسی این واژه بی معنی را در زبان فارسی رواج داده است ، به جای آن می توان از واژه "فرق" که این هم ایرانی است ( نه عربی ) بهره برد که واژه درستی است .

رفتار نا برابر با افرادی که حقوق یکسان دارند.

خاصه خرجی

نابرابری


کلمات دیگر: