کلمه جو
صفحه اصلی

مسدس


مترادف مسدس : شش ضلعی، شش گوشه، شش رکنی، شش عنصری

متضاد مسدس : مخمس

فارسی به انگلیسی

composed of six parts, hexagonal, verse composed of six lines, hexameter, hexagon

composed of six parts, hexagonal


verse composed of six lines, hexameter, hexagon


عربی به فارسی

کره اسب , شخص ناازموده , تازه کار , نوعي طپانچه , تپانچه , هفت تير , تپانچه درکردن


مترادف و متضاد

شش‌ضلعی، شش‌گوشه ≠ مخمس


شش رکنی


شش‌عنصری


۱. ششضلعی، ششگوشه
۲. شش رکنی
۳. ششعنصری ≠ مخمس


فرهنگ فارسی

شش گوشه، شش ضلعی، شش تایی
(اسم ) ۱- دارای شش ( رکن عضو و غیره ) کرده . ۲ - سطحی شش گوشه شش ضلعی . ۳- مسمطی است که هر بند آن دارای شش مصراع باشد . ۴ - بیتی که اجزائ وزن در آن شش بار تکرار شود شش رکنی : چون فاع این فع را بر جزوی که پیش از آنست میفزایند و بیت مثمن را مسدس میگردانند ... یاعرص. مسدس . جهان باعتبار شش جهت : وصدای اصطکاک صخرتین هنگام ملاقات ایشان از بسیط این عرص. مسدس در محیط گنبد اطلس افتاد . یا مسدس عالم ( گیتی ) . عرص. مسدس : از دم خلق تو در مسدس گیتی بوی مثلث بهر مشام بر آمد . ( خاقانی )
شش شش

فرهنگ معین

(مُ سَ دَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) شش پهلو، شش ضلعی ، شش تایی .

لغت نامه دهخدا

مسدس . [ م َ دَ ] (ع ق ) شش شش : جاؤوا مَسدَس َ؛ آمدند شش شش . (ناظم الاطباء).


مسدس . [ م ُ س َدْ دَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی ازتسدیس . رجوع به تسدیس شود. || شش شده . دارای شش رکن . (از اقرب الموارد). شش پهلو. (غیاث ) (آنندراج ). شش کرانه . شش گوش . شش گوشه . || نزد محاسبان و مهندسان ، سطحی باشد که شش ضلع متساوی بدان محیط بود، و اگر ضلعها متساوی یکدیگر نبودند، آن را ذوستة اضلاع نامند. (کشاف اصطلاحات الفنون ) :
این مربعخانه ٔ نور از خروش صادقان
چون مسدس خان زنبوران پرافغان آمده .

خاقانی .


مربع مخالف نمودی خیال
مسدس نشان دور دادی ز حال .

نظامی .


- مسدس عالم ؛ کنایه از شش جهت است که بالا و پایین و پس و پیش و چپ و راست عالم باشد و به عربی جهات سته خوانند.(برهان ) (آنندراج ). مسدس گیتی :
روحانیان مثلث عطری بسوختند
وز عطرها مسدس عالم شده ملا.

خاقانی .


- مسدس گیتی ؛ مسدس عالم :
از دم خلق تو در مسدس گیتی
بوی مثلث بهر مشام برآمد.

خاقانی .


|| نزد اهل تکسیر، وِفقی باشد مشتمل بر سی و شش مربع کوچک که آن را مربع شش در شش نامند و وفق سُداسی نیزآن را گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). || در عروض نوعی مسمط است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). قسمی از شعر که بر اصل بیت چهار مصراع افزوده باشد. (غیاث ) (آنندراج ). || شعر که بر شش جزء بناشده باشد. (از اقرب الموارد). || در اصطلاح امروزین عربی ، شش لول . رِوُلْوِر. هفت تیر.

مسدس. [ م َ دَ ] ( ع ق ) شش شش : جاؤوا مَسدَس َ؛ آمدند شش شش. ( ناظم الاطباء ).

مسدس. [ م ُ س َدْ دَ ] ( ع ص ، اِ ) نعت مفعولی ازتسدیس. رجوع به تسدیس شود. || شش شده. دارای شش رکن. ( از اقرب الموارد ). شش پهلو. ( غیاث ) ( آنندراج ). شش کرانه. شش گوش. شش گوشه. || نزد محاسبان و مهندسان ، سطحی باشد که شش ضلع متساوی بدان محیط بود، و اگر ضلعها متساوی یکدیگر نبودند، آن را ذوستة اضلاع نامند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) :
این مربعخانه نور از خروش صادقان
چون مسدس خان زنبوران پرافغان آمده.
خاقانی.
مربع مخالف نمودی خیال
مسدس نشان دور دادی ز حال.
نظامی.
- مسدس عالم ؛ کنایه از شش جهت است که بالا و پایین و پس و پیش و چپ و راست عالم باشد و به عربی جهات سته خوانند.( برهان ) ( آنندراج ). مسدس گیتی :
روحانیان مثلث عطری بسوختند
وز عطرها مسدس عالم شده ملا.
خاقانی.
- مسدس گیتی ؛ مسدس عالم :
از دم خلق تو در مسدس گیتی
بوی مثلث بهر مشام برآمد.
خاقانی.
|| نزد اهل تکسیر، وِفقی باشد مشتمل بر سی و شش مربع کوچک که آن را مربع شش در شش نامند و وفق سُداسی نیزآن را گویند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || در عروض نوعی مسمط است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). قسمی از شعر که بر اصل بیت چهار مصراع افزوده باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). || شعر که بر شش جزء بناشده باشد. ( از اقرب الموارد ). || در اصطلاح امروزین عربی ، شش لول. رِوُلْوِر. هفت تیر.

فرهنگ عمید

۱. (ریاضی ) شش گوشه، شش ضلعی.
۲. (صفت ) (ادبی ) در عروض، ویژگی بیت شش پایه.
۳. (ادبی ) مسمطی که در هر بند شش مصراع داشته باشد.
۴. (صفت ) [قدیمی] دارای شش رکن یا عضو.

دانشنامه عمومی

مسدس یک قالب شعر فارسی است و در واقع یک نوع مسمط است که هر رشتهٔ آن از شش مصرع ساخته شده باشد. منوچهری دامغانی بنیان گذار قالب مسمط و مشهورترین شاعری است که در این قالب شعر سروده است. تمام مسمط های منوچهری مسدس است.
مسمط
منوچهری دامغانی
مشهورترین مسدس فارسی، مسمط وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی، سرودهٔ منوچهری دامغانی است، که «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است» مصرع آغازین آن این مسدس است.
«در وصف صبوحی» دیگر مسدس مشهور منوچهری دامغانی است که با مصرع «آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان» آغاز می شود.
ابیاتی از این مسدس:

جدول کلمات

شش ضلعی


کلمات دیگر: