کلمه جو
صفحه اصلی

خانه داری

فارسی به انگلیسی

housekeeping, menage, economy, homemaking, housewifely, housewifery

housekeeping


homemaking, housewifely, housewifery


فارسی به عربی

تدبیر منزلی

مترادف و متضاد

thrift (اسم)
صرفه جویی، خانه داری، عقل معاش

housekeeping (اسم)
خانه داری، اداره منزل

housework (اسم)
کارخانه، خانه داری

menage (اسم)
خانه داری

فرهنگ فارسی

۱ - عمل خانه دار . ۲ - شغل خانه دار تدبیر منزل .

نظافت و آراستن اتاق‌ها و راهروهای مهمان‌خانه/ هتل


فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) ۱ - هنر ادارة خانه یا مجموعة آگاهی های مربوط به آن مانند: آشپزی ، خیاطی ... ۲ - شغل و عمل خانه دار.

لغت نامه دهخدا

خانه داری. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) میانه روی. درست خرجی. ( ناظم الاطباء ). || تدبیر منزل. مواظبت زن در کارهای خانه.

فرهنگ عمید

فن یا هنر اداره کردن خانه، شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی، و مانند آن، تدبیر منزل.

دانشنامه عمومی

به گرداندنِ کارهای وابسته به خانه، خانه داری می گویند. نگهداری از خانه، بخشی از خانه داری می باشد، که می تواند دربرگیرنده ی کارهایی مانندِ آشپزی، شست وشو، نگهداری از نوزاد، باغبانی و همچنین خرید باشد.توده ای از ظرف ها روی میز. هُلند، ۱۹۶۶.   مجلهٔ آمریکاییِ گود هاوس کیپینگ، ۲۸ اوت ۱۹۰۸.   کارهای آشپزخانه، بخشی از خانه داری می باشند.   شستنِ ظرف ها، بخشی از خانه داری می باشد.   نگهداری از کودکان، بخشی از خانه داری می باشد.
به زنی که پیشهٔ اصلیِ او خانه داری است، «زن خانه دار» گفته می شود، و همچنین به مردی که پیشهٔ اصلیِ او خانه داری است، «مرد خانه دار» گفته می شود.
در سال های اخیر، در ایران، تلاش شده تا خانه داری یک شغل شمرده شود و زنانِ خانه دار بیمه شوند.
توده ای از ظرف ها روی میز. هُلند، ۱۹۶۶.

فرهنگستان زبان و ادب

{housekeeping} [گردشگری و جهانگردی] نظافت و آراستن اتاق ها و راهروهای مهمان خانه/ هتل

نقل قول ها

خانه داری (رمان). خانه داری (به انگلیسی: Housekeeping) رمانی از مریلین رابینسون که در سال ۱۹۸۰ منتشر شده است. این رمان برندهٔ جایزهٔ بنیاد پن/همینگوی سال ۱۹۸۲ شده و فیلمی با همین عنوان، بر اساس این کتاب و به کارگردانی بیل فورسیث در سال ۱۹۸۸ ساخته شده است.
• «بهتر است که هیچ چیز نداشته باشیم، چراکه در نهایت حتی استخوان هایمان نیز از بین می روند. بهتر است که هیچ چیز نداشته باشیم.»• «سیلوی اغلب کنار دریچه بود. گاهی اوقات در حالی که در جیب هایش ماهی بود، به خانه می آمد. آن ها را زیر آب می شست تا لیزی آبشش هایش پاک شود و بعد، آن ها را با کله هایشان سرخ می کرد و با کچاپ می خورد. لوسیل خیلی مشکل پسند شده بود. من و سیلوی تنها در تاریکی پای میز شام می نشستیم و در سکوت غذا می خوردیم.»• «آشپزخانه از قوطی و پاکت های قهوه ای پر بود. سیلوی می دانست که چنین ریخت و پاشی باعث جمع شدن موش ها می شود، از این رو گربهٔ زردی را با خود به خانه آورد که یک گوش نصفه و شکمی ور قلمبیده داشت و دو سری بچه زایید. اولین سری آن قدر بزرگ بودند که می توانستند پرستوهایی را که روی پلهٔ دوم لانه درست می کردند، شکار کنند. این کارشان خوب و مفید بود اما گربه ها اغلب پرندگان را به اتاق نشیمن می آوردند و بال ها و پاهایشان را روی کاناپه می انداختند.»

پیشنهاد کاربران

House wifely به معنای خونه داری اما
House wife به معنای خونه دار که noun
She is a house wife For example


کلمات دیگر: