کلمه جو
صفحه اصلی

خانوار


مترادف خانوار : اهل بیت، اهل خانه، خانواده، واحد شمارش خانواده

فارسی به انگلیسی

household, menage, ménage, family, house, mnage

family, house


household, menage, ménage


مترادف و متضاد

family (اسم)
خاندان، طایفه، خانواده، فامیل، خانوار، عشیره، حی

اهل‌بیت، اهل‌خانه


خانه، خانواده


واحد شمارش خانواده


۱. اهلبیت، اهلخانه
۲. خانه، خانواده
۳. واحد شمارش خانواده


فرهنگ فارسی

کسانی که دریک خانه زندگی میکنند، افرادیک خانه
( اسم ) مجموع افرای که در یک خانه زیست کنند واحدی که شامل پدر و مادر و فرزندان آنان است .

فرهنگ معین

(نِ ) (اِمر. ) = خانه وار: تعدادِ افراد یک خانواده .

لغت نامه دهخدا

خانوار. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) مجموع مردم یک خانه. افراد یک خانواده که خویشاوندان باشند. چون : این ده دارای صد خانوار است.

فرهنگ عمید

۱. واحد شمارش افرادی که در یک خانه زندگی می کنند و تشکیل خانواده را می دهند.
۲. = خانواده

دانشنامه عمومی

در تعریف آماری، خانوار از چند نفر تشکیل می شود که با هم در یک اقامتگاه زندگی می کنند، با یکدیگر هم خرج هستند و معمولاً با هم غذا می خورند. فردی که به تنهایی زندگی می کند نیز، خانوار تلقی می شود.
خانواده
در آمار جمعیتی از تقسیم تعداد جمعیت به تعداد خانوار به عددی می رسند که بُعد خانوار نام دارد.
خانوار عمدتاً در مطالعات آماری مورد استفاده قرار می گیرد. مثلاً سالنامه آماری سال ۱۳۶۴ ایران (ص۵۲) به انواع خانوار (معمولی، معمولیِ ساکن، عشایری، متحرک و دسته جمعی) اشاره می کند و، در تعریف خانوار معمولی، شرط خویشاوند بودن را معیار قرار نمی دهد، بلکه شرایط دیگری، چون زندگی مشترک در یک اقامتگاه و هم خرج و هم سفره بودن افراد، را دلیل وجود آنان در یک خانوار می داند. در این تعریف، خویشاوندی شرط نیست و ممکن است، در یک خانوار، افرادی وجود داشته باشند که خویشاوند نباشند.
یک نفر به تنهایی می تواند یک خانوار باشد، اما اطلاق خانواده بر او مقدور نیست. هم چنین، در آمارگیری ها و سرشماری های عمومی، مستخدمین را جزو خانوار به شمار می آورند؛ در صورتی که، در مطالعه خانواده و خویشاوندی، مستخدم جایی ندارد.

پیشنهاد کاربران

خانوار کلمه ای ترکی است . از خان برگرفته شده است .
دقت کنید کلمه خان , خانواده , خانوار , خانمان , خانه کلمه هایی ترکی هستند .

اهل و عیال ، نانخوران

اهل و عیال ، زاق و زوق ( گویش تهرانی ) ، نانخوران ، اهل خانه ، زن و زول ، زن و زیل


کلمات دیگر: