کلمه جو
صفحه اصلی

حرفه


مترادف حرفه : پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله

برابر پارسی : پیشه، شگرد، کار

فارسی به انگلیسی

vocation, profession, business, calling, career, collar_, employment, line, mtier, occupation, practice, pursuit, trade, work, craft

profession, trade, craft


business, calling, career, collar_, employment, line, métier, occupation, practice, profession, pursuit, trade, vocation, work


فارسی به عربی

احتلال , تجارة , عمل , لغز , مسعی , مهنة , هوایة ، اِحْتِرافٌ

عربی به فارسی

پيشه , هنر , صنعت , مهارت , نيرنگ , هنردستي , پيشه دستي , صنعت دستي , هنرمند


مترادف و متضاد

mystery (اسم)
هنر، سر، شبیه، صنعت، حرفه، خفا، پیشه، رمز، معما، لغز، راز

profession (اسم)
اقرار، اعتراف، حرفه، پیشه، شغل، سوگند ملایم، حرفهیی

pursuit (اسم)
تعقیب، دنبال، حرفه، پیشه، پیگرد، تعاقب

avocation (اسم)
کار، سرگرمی، کار فرعی، مشغولیت، کار جزیی، حرفه، کسب

business (اسم)
حرفه، داد و ستد، تجارت، بنگاه، کار و کسب، کاسبی، سوداگری

vocation (اسم)
کار، میل، حرفه، کسب، صدا، احضار، پیشه، شغل، حرفهای، هنرستانی

occupation (اسم)
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

metier (اسم)
سرگرمی، حرفه، کسب، رویه، شغل

carrier (اسم)
حرفه، حامل، حمال، حامل میکرب، دستگاه کاریر، موج حام-ل

فرهنگ فارسی

حرفت، پیشه، صناعت، کسب وکار، حرف جمع
( اسم ) پیشه کسب و کار صناعت : (( حرف. مشاجیست ? ) )
ابن زید بن مالک بن حنظله پدر بطنی عرب

فرهنگ معین

(حِ فِ ) [ ع . حرفة ] (اِ. ) پیشه ، کار.

لغت نامه دهخدا

حرفة. [ ح َ ف َ ] (ع مص ) سرمه کشیدن در چشم . || رفتن چیزی در مال کسی .


حرفة. [ ] (اِخ ) ابن خزیمةبن زیدبن لیث بن اسلم . بطنی از عرب . (سمعانی ).


حرفة. [ ] (اِخ ) ابن زیدبن ملک بن حنظله . پدر بطنی از عرب . (سمعانی ص 164).


حرفة. [ ] (اِخ ) ابن مالک بن ثعلبةبن غیم بن حبیب بن کعب بن یشکر. پدر بطنی از عرب . (سمعانی ص 164).


حرفة. [ ح َ ف َ ] (اِخ ) ابن ثعلبةبن بکربن حبیب . پدر بطنی از اعراب . (سمعانی ص 164). و منسوب بدان حرفی است .


حرفة. [ ح ُ ف َ ] (ع اِ) یکی سپندان . یکی حُرف .


حرفة. [ ح ُ ف َ ] (ع اِمص ) بی بختی . حرمان . بی بهره شدن . بی روزی بودن .
- حرفةالادب ، و حرفةالفضل ؛ بدبختی که غالباً ادباء و اهل فضل بدان دچارند : حرقت حرفت ادب در او رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ . ق . ص 361).
اگر حرفةالفضل مانع نشد
چرا سوی ابن یمین ننگری .

ابن یمین .


آری بهر کجا که روم حرفةالادب
باشد مرا ملازم و همراز و یار غار
ور نیست حرفةالادب آخر ز بهر چیست
کاین بنده را ز صدمت احداث روزگار
پیوسته با عنایت چون تو مربیی
چون خال و زلف سیمبران است حال و کار.

ابن یمین .



حرفة. [ ح ِ ف َ ] (ع اِ) پیشه . (دهار). شغل . حرفت . صناعت که روزی بدان بدست آرند. کار. کسب .
- امثال :
حرفه آموزی از حرقت مفلسی نسوزی . (جامعالتمثیل ).
|| تیزی . تندی . || طعمة.


فرهنگ عمید

پیشه، صناعت، کسب وکار.

دانشنامه عمومی

حرفه به موضوع کاربردی و کارشناسی یک شغل اطلاق می شود که پیرامون آن امکان آموزش تخصصی و ایجاد کسب و کار وجود دارد. حرفه ها معمولاً دارای آموزش تکمیلی و دانشگاهی در موضوع خود هستند. هدف حرفه ها ارائه خدمات و تولید است.در گذشته بیشتر سه حرفه پزشکی، روحانیت و حقوق به عنوان حرفه شناخته می شدند اما در حال حاضر بیشتر رشته های دانشگاهی حرفه مستقل خود را دارا هستند. از مشخصات یک حرفه، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
شغل
وقتی به خدمت یا توصیه خاصی نیاز داریم و از دانش و مهارت مربوط به آن حوزه بی بهره هستیم، به سراغ گروه های از افراد می رویم که تشکیل دهنده آن حرفه هستند و با آن ها مشاوره می کنیم. ابوت در مقاله ای به عنوان «نظام حرفه ها» که به عنوان یکی از بهترین فعالیت های انجام شده در تعریف حرفه شناخته می شود، حرفه ای سازی را به عنوان تلاشی مستمر برای نظام مند کردن قلمرو خاصی معرفی می کند. به اعتقاد وی این قلمرو بین گروه های مختلفی در یک بازی مجموع صفر در حال رقابت است. البته اگر چه هیچ حرفه ای نمی تواند به طور کامل از مرزهای خود محافظت کند، اما در مورد ورود سایر حرفه ها به حوزه خود می تواند محدودیت های مشخصی را وضع کند. مشاغلی وجود دارد که دارای جایگاه یک حرفه کلاسیک می باشد. در بین این مشاغل می توان به پزشکی، وکالت و حسابداری اشاره نمود. این مشاغل حرفه های کلاسیک محسوب می شوند، چرا که می توانند بر دور حوزه مشخصی از دانش و مهارت های خاصی حصاری را بکشند که به صورت اجتماعی و اقتصادی به آن ارزش بدهند.

فرهنگ فارسی ساره

پیشه، شگرد


جدول کلمات

پیشه , کسب و کار

پیشنهاد کاربران

کار

پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله

حرفه : استعداد، شغل

معنی حرفه آیی


کلمات دیگر: