کلمه جو
صفحه اصلی

نادری

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به نادر. ۲ - منسوب به نادر( شاه ) :جهانگشای نادری سکه نادری کوس نادری .
محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است .

لغت نامه دهخدا

نادری . [ دِ ] (اِخ ) از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است . این مطلع او راست :
جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدر
ایلک کاشانه سندن گوشه ٔ ویرانه مزیکدر.
(از قاموس الاعلام ج 6).


نادری . [ دِ ] (اِخ ) محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است . (از قاموس الاعلام ج 6).


نادری . [ دِ ] (حامص ) کمیابی . (ناظم الاطباء). نادر بودن . رجوع به نادر شود.


نادری . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به نادرشاه . (ناظم الاطباء): جهانگشای نادری . سکه ٔ نادری . کوس نادری .


نادری. [ دِ ] ( حامص ) کمیابی. ( ناظم الاطباء ). نادر بودن. رجوع به نادر شود.

نادری. [ دِ ] ( ص نسبی ) منسوب به نادرشاه. ( ناظم الاطباء ): جهانگشای نادری. سکه نادری. کوس نادری.

نادری. [ دِ ] ( اِخ ) از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است. این مطلع او راست :
جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدر
ایلک کاشانه سندن گوشه ویرانه مزیکدر.
( از قاموس الاعلام ج 6 ).

نادری. [ دِ ] ( اِخ ) محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است. ( از قاموس الاعلام ج 6 ).

دانشنامه عمومی

نادری یک نام خانوادگی ست. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
امیر نادری
فیروز نادری
مهدی نادری
علیرضا نادری


کلمات دیگر: