مترادف مقلد : بذله گو، تقلیدگر، دلقک، مسخره، پیرو، تقلیدکننده
متضاد مقلد : مقلد
برابر پارسی : پیرو، مانشگر، بازیگر، دلغک
imitator, mimic, [fig.] follower
ape, apish, echo, emulator, mimic, imitative, imitator, mime
مقلد
تقليد کردن , مسخرگي کردن , دست انداختن تقليدي
صفت ≠ مقلد
بذلهگو، تقلیدگر، دلقک، مسخره
پیرو، تقلیدکننده
۱. بذلهگو، تقلیدگر، دلقک، مسخره
۲. پیرو، تقلیدکننده ≠ مقلد
مقلد. [ م ِ ل َ ] (ع اِ) کلید.ج ، مقالد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معرب از کلید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقلید شود. || کوژکلید. (مهذب الاسماء). کلید بر شکل داس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خنور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).ظرف . (از اقرب الموارد). || توبره . || پیمانه . || چوبدستی سرکج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
مقلد. [ م ُ ق َل ْ ل َ ] (اِخ ) ابن المسیب بن رافع عقیلی مکنی به ابوحسان و ملقب به حسام الدوله (مقتول به سال 391 هَ .ق .). از امرای بنی عقیل ، صاحب موصل از 387 تا 391 هَ . ق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از بنی هوازن بود و پس از درگذشت برادر خود به امارت رسید. امیری با تدبیر و خردمند و فاضل و دوستدار اهل ادب بود و القادر باﷲ خلیفه وی را لقب داد ولواء و خلعت فرستاد. وی به شهر انبار، در مجلس انسی به دست غلام ترکی به قتل رسید. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و اعلام زرکلی و وفیات الاعیان ج 2 ص 236 شود.
مقلد. [ م ُ ق َل ْ ل َ ] (ع ص ) فقیه مفتی که تقلید او کنند در احکام فروع دین . مقابل مُقَلِّد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پیشوایی که کارهای قوم بر عهده ٔ اوست . (از اقرب الموارد). || اسب سابق و درگذرنده از اسبان که نشانه ٔ سباق بر گردن وی بسته باشند. || (اِ) جای گردن بند از گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای دوال شمشیر از دوش . (مهذب الاسماء). جای حمایل شمشیر از هر دوش مرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای حمایل شمشیر از هر دو دوش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ناصرخسرو.
سنائی .
مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 301).
مولوی (ایضاً، ص 398).
مولوی (ایضاً ص 125).
مولوی .
حافظ.
ابن یمین .
عالم و پیشوای مذهبی که مردم از او تقلید و پیروی کنند.
کسی که از دیگری تقلید کند؛ کسی که قول و عمل کس دیگر را تقلید و پیروی کند.
دلقکی که همراه بند بازان و رسن بازان به صورت مضحکه به تقلید ...