کلمه جو
صفحه اصلی

تقلید


مترادف تقلید : ادا، مقلدی، مقلدگری، پیروی، دنباله روی، پیروی کردن، تبعیت کردن

برابر پارسی : پیروی کورکورانه، پیروی، دنباله روی

فارسی به انگلیسی

caricature, echo, imitation, impression, mimicry, mockery, simulation, spoof, following, sendup

imitation, following, mimicry


caricature, echo, imitation, impression, mimicry, mockery, simulation, spoof


فارسی به عربی

تقلید , تمثیلیة صامتة , سخریة , محاکاة , مزیف , مهزلة

عربی به فارسی

تقليد , پيروي , چيز تقليدي , بدلي , ساختگي , جعلي , جعل هويت , نقش ديگري را بازي کردن , رسم , سنت , عقيده موروثي , عرف , روايت متداول , عقيده رايج , سنن ملي


مترادف و متضاد

پیروی کردن، تبعیت کردن


fake (اسم)
ساختگی، تقلید، فریب دهنده، جعل

simulation (اسم)
تظاهر، وانمود، ظاهرسازی، تشبیه، تقلید، شبیه سازی، تمارض

farce (اسم)
لودگی، مسخرگی، تقلید، نمایش خنده اور، کار بیهوده

burlesque (اسم)
تقلید، رقص لخت

imitation (اسم)
ساختگی، بدلی، تقلید، چیز تقلیدی

emulation (اسم)
تقلید، مسابقه، هم چشمی، پژهان

mimicry (اسم)
تقلید، شکلک سازی

mime (اسم)
تقلید، مقلد، نمایش بدون گفتگو

mimesis (اسم)
تقلید، واگیری، تقلید هنر از واقعیات

ادا، مقلدی، مقلدگری


پیروی، دنباله‌روی


۱. ادا، مقلدی، مقلدگری
۲. پیروی، دنبالهروی
۳. پیروی کردن، تبعیت کردن


فرهنگ فارسی

گردن بندبه گردن انداختن، کاری رابعهده گرفتن
۱ - ( مصدر ) گردن بند بگردن انداختن . ۲ - پیروی کردن ازپی رفتن . ۳ - عمل کردن بفتوای مجتهد مقابل اجتهاد . ۴ - واگذار کردن . ۵ - حرکات و طرز تکلم کسی را نشان دادن . ۶ -( اسم ) پیروی . جمع : تقلیدات .

رفتاری آگاهانه برای همانندسازی فرایند تولید فنّاوری


فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - گردن بند به گردن انداختن . ۲ - پیروی کردن . ۳ - کار به عهدة کسی گذاشتن .

لغت نامه دهخدا

تقلید.[ ت َ ] ( ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده. ( تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل. ( منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تفویض کردن عمل بر ولی چنانکه قرار دادن قلاده بر گردن وی. ( از اقرب الموارد ). || بدون نظر و تأمل پیروی کردن. ( از اقرب الموارد ). مجازاً بمعنی پیروی کسی بی دریافت حقیقت آن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).متابعت و اقتدا و پیروی کسی بی دریافت حقیقت و از روی کار دیگران کاری کردن. ( ناظم الاطباء ) :
تقلید نپذیرفتم و حجت ننهفتم
زیرا که نشد حق بتقلید مشهر.
ناصرخسرو.
هرکه او از پس تقلید همی خواند
مر مرا، خود ز پسش رفتن نتوانم.
ناصرخسرو.
بیان کن حال و جایش را اگر دانی مرا ور نه
مپوی اندر ره حکمت ز تقلید ای پسر عمیا.
ناصرخسرو ( دیوان ص 28 ).
تو چون موری و این راه است همچون موی تو تاری
مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.
سنائی.
عابدی درسبیل تقلید منکر حال درویشان بود وبی خبر از درد ایشان.
( گلستان ).
به تقلید کافر شدم روز چند
برهمن شدم در مقالات زند.
( بوستان ).
عبادت به تقلید گمراهی است
خنک رهروی را که آگاهی است.
( بوستان ).
مر مرا تقلیدشان بر باد داد
که دو صد لعنت بر این تقلید باد.
مولوی.
از ره تقلید آن صوفی همین
خر برفت آغاز کرد اندر حنین.
مولوی.
زانکه تقلید آفت هر نیکوئیست
گر بود تقلید اگر کوه قویست.
مولوی.
پی تقلید رفتن از کوریست
در هر کس زدن ز بی نوریست.
اوحدی.
نگویمت که بزر باش حامی اشراف
که آن بمذهب من هست تیره وجدانی
ولیک گویمت ازامر چون خودی بگذر
مباش بنده تقلید اگر نه حیوانی.
کمالی.
|| ( اصطلاح فقه ) فتوی مجتهدی را عمل کردن. عمل کردن عامی بدانچه مجتهد اعلم در مسائل شرعی فرعی فتوی دهد. مقابل اجتهاد. || کاری کردن که دیگری کرده است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || بازی و تمثیل مضحک کسی یا کاری. ( یادداشت ایضاً ).

تقلید.[ ت َ ] (ع مص ) در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی ). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب ). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تفویض کردن عمل بر ولی چنانکه قرار دادن قلاده بر گردن وی . (از اقرب الموارد). || بدون نظر و تأمل پیروی کردن . (از اقرب الموارد). مجازاً بمعنی پیروی کسی بی دریافت حقیقت آن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).متابعت و اقتدا و پیروی کسی بی دریافت حقیقت و از روی کار دیگران کاری کردن . (ناظم الاطباء) :
تقلید نپذیرفتم و حجت ننهفتم
زیرا که نشد حق بتقلید مشهر.

ناصرخسرو.


هرکه او از پس تقلید همی خواند
مر مرا، خود ز پسش رفتن نتوانم .

ناصرخسرو.


بیان کن حال و جایش را اگر دانی مرا ور نه
مپوی اندر ره حکمت ز تقلید ای پسر عمیا.

ناصرخسرو (دیوان ص 28).


تو چون موری و این راه است همچون موی تو تاری
مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.

سنائی .


عابدی درسبیل تقلید منکر حال درویشان بود وبی خبر از درد ایشان .

(گلستان ).


به تقلید کافر شدم روز چند
برهمن شدم در مقالات زند.

(بوستان ).


عبادت به تقلید گمراهی است
خنک رهروی را که آگاهی است .

(بوستان ).


مر مرا تقلیدشان بر باد داد
که دو صد لعنت بر این تقلید باد.

مولوی .


از ره تقلید آن صوفی همین
خر برفت آغاز کرد اندر حنین .

مولوی .


زانکه تقلید آفت هر نیکوئیست
گر بود تقلید اگر کوه قویست .

مولوی .


پی تقلید رفتن از کوریست
در هر کس زدن ز بی نوریست .

اوحدی .


نگویمت که بزر باش حامی اشراف
که آن بمذهب من هست تیره وجدانی
ولیک گویمت ازامر چون خودی بگذر
مباش بنده ٔ تقلید اگر نه حیوانی .

کمالی .


|| (اصطلاح فقه ) فتوی مجتهدی را عمل کردن . عمل کردن عامی بدانچه مجتهد اعلم در مسائل شرعی فرعی فتوی دهد. مقابل اجتهاد. || کاری کردن که دیگری کرده است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || بازی و تمثیل مضحک کسی یا کاری . (یادداشت ایضاً).
- اهل تقلید ؛ مقلد و نقال ومسخره و مکار. (ناظم الاطباء).
- || اهل نفاق ؛ (ناظم الاطباء).
- تقلیدچی ؛ بازیگری که اداهای مضحک دارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- تقلید کسی را درآوردن ؛ بکسی باز خمانیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || چیزی درگردن ستور قربانی درآویختن به جهت علامت هدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شمشیر حمایل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پرداخت دین . (از اقرب الموارد). || رها کردن و اصل آن واگذاشتن شتر است در چراگاه که مهار آن بگردنش افکندن که بهر صورت که بخواهد برود. سپس درباره ٔ کسی گویند که پند نپذیرد ناچار او را بخود واگذارند، یقال : للشیخ اذا افندقلد حبله ُ فُلایلتفت الی رأیه ُ. (از اقرب الموارد). || نفاق و دورنگی . (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

۱. از روی کار دیگری کاری انجام دادن.
۲. (فقه ) در امور شرعی و عبادات از مجتهدی پیروی کردن.
۳. [قدیمی] گردن بند به گردن انداختن.
۴. [قدیمی] کاری به عهدۀ کسی انداختن.

دانشنامه عمومی

تقلید در اصل به معنی پیروی و دنباله روی است و در شریعت اسلامی به معنی اجرای حکمی است که مرجع تقلید بیان می کند. عموماً گفته می شود تقلید در اصول دین جایز نیست و باید با تحقیق به آن ها رسید، ولی در احکام اغلب اوقات باید از شخص متخصص که به او مجتهد جامع الشرایط یا مرجع تقلید می گویند تقلید نمود. البته در تعیین حوزه لزوم تقلید، اختلاف نظر وجود دارد.نبو
تقلید مصدر عربی باب تفعیل از مادّه «قَلَد»، و در لغت به معنای چیزی را ملازم کسی یا شخصی قرار دادن و گردن نهادن به کاری است. این واژه در اصطلاح فقهی به معنای التزام به عمل و گفتار مجتهد معیّن است. البته این واژه در متون فقهی در مبحث حج به معنای «علامتی بر گردن قربانی آویختن تا معلوم شود برای قربانی در حج است» هم به کار رفته است.در منابع اصولی و فقهی دو گونه تعریف برای تقلید مطرح شده شماری از فقها تقلید را امری متمایز از عمل کردن به حکم شرعی و آن را اخذ فتوای مجتهد یا پذیرفتن آن یا التزام داشتن به آن تعریف کرده اند. در برابر، بیشتر فقها ماهیت تقلید را همان پیروی عملی از فتوای مجتهد دانسته اند.
از دیدگاه فقه اسلامی، تقلید در برخی موارد، از جمله دربارهٔ احکام ضروری و یقینی، مجاز نیست، زیرا در سیرهٔ عقلا، تقلید تنها در مواردی صورت می گیرد که علم و قطع برای خود شخص وجود نداشته باشد. مورد دیگری که تقلید در آن ممکن نیست، عقایدی است که باید نسبت به آن ها اعتقاد یقینی حاصل شود (مانند اصول دین)، حال آنکه تقلید یقین آور نیست. البته در برخی عقاید فرعی مذهبی رجوع جاهل به عالم می تواند برای مکلف یقین آور باشد، مانند رجوع به پیامبر اسلام برای تعیین امام و جانشینان پس از او؛ ولی این امر مصداق تقلید مصطلح شمرده نشده است. اهل سنّت نیز تقلید در عقاید را جایز نمی دانند زیرا در این گونه امور تفکر و رسیدن به اطمینانْ مطلوب و تقلید مذموم است. آیة ۲۲ سورهٔ زخرف پیروی بی دلیل از روش گذشتگان را ناپسند شمرده و پیامبر اسلام نیز به تفکر در آیات مربوط به معرفت الهی توصیه کرده است. تنها به ظاهری مذهبان جواز تقلید در عقاید نسبت داده شده است.
موارد دیگر ممنوعیت تقلید در منابع فقهی امامی عبارت اند از: مسائل اصول فقه؛ مقدّمات اجتهاد، مانند صرف و نحو؛ شناختن مفهوم آن دسته از موضوعات احکام شرعی که جنبهٔ عرفی یا لغوی دارند، بر خلاف مواردی که شرع آن ها را ایجاد نموده (مانند نماز و روزه)؛ و بالاخره احکام غیرالزامی مانند مستحبات و مکروهات که نیازی به تقلید ندارند و می توان آن ها را به امید رسیدن به پاداش الاهی انجام داد. در پاره ای منابع فقهی سه مورد نخست هم، به استناد سیره عقلا، مشمول ادلهٔ جواز تقلیدند.

دانشنامه آزاد فارسی

تَقْلید (imitation)
الگوگرفتن جانداری از رفتار جاندار دیگر. الگوبرداری علت های متفاوت و صورت های گوناگون دارد. چارلز داروین، دانشمند انگلیسی، و ویلیام جیمز، فیلسوف امریکایی، تقلید را طبیعی و غریزی می دانستند. آنان تقلید کودک از تکلم بزرگ سالان یا تقلید طوطی از گفته های دیگران را مصداق این نظر خود ذکر می کردند. پژوهش های آزمایشگاهی برای سنجش یادگیری تقلیدی به نتایج قاطعی نرسیده است. رفتار تقلیدی را می توان فراگرفت، و فراگیری با پاداش دادن به مقلد تقویت می شود. خواه انسان و خواه حیوان با مشوق های مادی یا اجتماعی فرا می گیرند که رفتارهای رهبرانشان را تکرار یا تقلید کنند. رفتار تقلیدی ممکن است ناآگاهانه باشد، مثل پیروی از رفتار کسی در زمینه ای خاص، یا به صورت افراطی درآید مانند این که شخص چنان در قالب قهرمان محبوبش فرو رود که نتواند مستقلانه فکر یا عمل کند. نوجوانان و جوانان مستقل با تقلید از طرز لباس پوشیدن، آرایش کردن و سخن گفتن شخصیت های محبوب می کوشند مانند آنان جلب توجه کنند. تقلید در موسیقی، تمهیدی کنترپوآنی است که در آن یک تِم یا موتیف در بخش های مختلف آوازی یا سازی تکرار می شود. کامل ترین شکل آن کانُن است، که در آن هر یک از صداها دقیقاً با همان نت ها و ریتم های صدای قبلی تکرار می شود. در یک فوگ، سوژه (ملودی اصلی) به صورت تقلیدی در نظر گرفته می شود، و پس از آن آزادی کنترپوآنی بیشتری در قالب یک اپیزود غیرِتماتیک (پاساژی که گشایش های سوژه را به هم مرتبط می کند) رخ می دهد. استفاده از ایمیتاسیون در آهنگ سازی به شکل گیری اولین پولی فونی بازمی گردد که در حدود ۱۲۰۰م پدید آمد.

تقلید (فقه). تَقلید (فقه)
(در لغت به معنای از روی کار دیگری کاری را انجام دادن) در اصول فقه یعنی در احکام فرعی یعنی فقهی و شرعی، از مجتهدی پیروی کردن. در اسلام هر مسلمانی در اصول دین باید خود مجتهد و صاحب نظر باشد و با ادلّه و برهان اصول دین را بپذیرد، اما در فروع دین هر مسلمانی که دارای قدرت استنباط است، اجتهاد می کند وگرنه باید تقلید کند. راه سومی نیز وجود دارد و آن عمل به احتیاط است. یعنی در هر مورد دشوارترین حکم فقها را انجام دهد.

تقلید (نمایش). تَقلید (نمایش)
اصطلاحی کلی برای نمایش های خنده آورِ غیرمذهبی. نمایش های شادی آوری، که با عنوان مضحکه معروف شدند، از بازی های معرکه گیرها، دلقک ها، نوروزی خوان ها، کوسه برنشین و نمایش های گروه های مطرب درباری و دوره گرد مجزا شدند. در دورۀ صفویه اولین گام ها در شکل گیری مضحکه و تقلید ـ به منزلۀ نوعی نمایش کمدی ـ برداشته شد. جمشید ملک پور در جلد اول «ادبیات نمایشی در ایران» نوشته است: «در عصر صفویه دسته های مطرب مجلسی و خصوصاً دوره گرد برنامه هایی اجرا می کردند که شامل چندین رقص و پیش پردۀ کوچک بود که نحوۀ اجرای آن ها غالباً به صورت سؤال و جواب های رمانتیک و گاه مضحک و به آواز بود. قصه های این پیش پرده ها که در واقع اولین منابع تغذیه برای تقلید بودند، بسیار ساده بود. عوامل کمیک نیز به طور بکر در آن ها وجود داشت.» (۱۳۶۳، ص ۲۶۹) و بهرام بیضایی نیز در «نمایش در ایران» نوشته است: «لوتی های بازیگر تقلید معمولاً با تقلید لهجه و خصوصیات اهالی شهرها و دِه ها دو سه نفر را از طبقه های مختلف نشان می دادند که به هم می رسیدند و پس از احوالپرسی کوتاهی اختلاف بین شان رخ می داد و حرف شان به دعوا و دعواشان به مسخره کردن لهجه و خصوصیات یکدیگر می رسید. داستان با زدوخورد یا فرار و تعقیب تمام می شد.» تقلیدچی (مقلد) اصطلاحی بود که برای بازیگران تقلید به کار می رفت. شلی یا شلی پوش عنوانی دیگر برای بازیگر تقلید است که در نقش شخصیت های دست و پا چلفتی، بی عرضه و چلمن ایفای نقش می کرد، و حرکات و رفتارش مضحک و خنده آور بود. کریم شیره ای، کَل عنایت و اسماعیل بزاز از تقلیدچی های دورۀ قاجار بودند. در دورۀ قاجار در کنار دسته های مطرب مردانه چند دستۀ مطرب زنانه هم وجود داشت که دستۀ آن ها از چند صندوق کش، نوازنده، و رقاص زن تشکیل می شد. خاله رورو، خاله ستاره، عمو سبزی فروش، فاطمه خانم، مورچه داره، آبجی گلبهار، آبجی نسا، آی تو به باغ رفته بودی، بشکن بشکنه، مشتی صنم گفت، کیه کیه در می زنه، و هوو هوو دارم هوو نمونه هایی از تقلیدهای زنانه است؛ و شالمانی گل، ملوک مولوی پری، و پری گلوبندکی از زنانی بودند که در دسته های تقلید زنانه شرکت می کردند.

فرهنگ فارسی ساره

پیروی، دنباله رو


فرهنگستان زبان و ادب

{imitation} [مدیریت فنّاوری] رفتاری آگاهانه برای همانندسازی فرایند تولید فنّاوری

نقل قول ها

تقلید (رفتار). تقلید رفتاری پیشرفته است که فرد در آن به مشاهده و تکرار رفتار دیگری می پردازد. گستره مفهومی تقلید بسیار گسترده است و زمینه هایی مانند آموزش حیوانات تا سیاست بین المللی را در بر می گیرد.
• «تعصب و ترس همراهِ نادانی و تقلید است.» -> امین ریحانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] کلید واژه: دین، اسلام، تقلید، مجتهد، اجتهاد، تقلید ابتدایی، تقلید استدامه ای، فقیه جامع الشرایط، احکام دین، شناخت احکام الهی، تقلید از میت
از وظایف ضروری و عقلی هر مکلفی تقلید کردن است. یعنی با توجه به این که خداوند احکامی برای بندگانش دارد، عقل برای امکان امتثال آن ها، تقلید از فقیه جامع الشرایط را بر هر فرد عامی، لازم و ضروری می شمارد.
تقلید در لغت، قلاده دارنمودن خود یا دیگری است. به عنوان مثال: تقلید شمشیر، آویزان کردن آن بر گردن است و تقلید شتر قربانی، آویزان نمودن نعلین بر گردن آن، در موسم حج است.
تقلید در اصطلاح فقه، عمل کردن به فتوای مجتهد است؛ به عبارت دیگر آن گاه که عمل و رفتار انسان با استناد به فتوای فقیه انجام پذیرد، از وی تقلید کرده است.
تناسب میان معنای لغوی و اصطلاحی آن است که مکلف، مسئولیت اعمال و رفتار خود را بر گردن مجتهد می اندازد. عبدالرحمان بن حجاج می گوید: امام صادق علیه السلام در حلقه بحث و گفتگوی شخصی به نام ربیعة الرأی نشسته بود که عربی وارد شد و مسأله ای از ربیعه پرسید و او پاسخ داد.
سپس مرد عرب گفت: آیا عمل مرا به عهده می گیری؟ ربیعه سکوت کرد. وی مسأله خود را تکرار کرد و ربیعه همان پاسخ را داد. دوباره مرد عرب گفت: آیا مسئولیت عملم را به عهده می گیری؟ باز ربیعه سکوت نمود. امام صادق علیه السلام فرمود: او مسئول عمل توست چه در لفظ بپذیرد و یا نه؛ چون هر فتوادهنده ای مسئول و ضامن اعمال کسانی است که به فتوای وی عمل می کنند. با توجه به این روایت، تعریف اصطلاحی تقلید نه تنها متناسب با معنای لغوی آن، بلکه مطابق مضمون روایت یاد شده است.
اعتقادات دینی، داخل حوزه تقلید نیست و هر فرد باید با تحقیق و تأمل، به اصول دین معتقد شده، یقین حاصل کند و از آن جا که عقاید دینی با فطرت و عقل سازگار است، هر فردی به راحتی می تواند در این زمینه نوعی اجتهاد داشته و به نتایج مطلوبی دست یابد. گذشته از مسائل اعتقادی، احکام دین به دو بخش تقسیم می شود:

[ویکی فقه] تقلید (ابهام زدایی). تقلید ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: قرآن• تقلید در قرآن، پیروی از دیگری بدون درخواست حجت و دلیل• تقلید قربانی، علامت گذاری قربانی برای معلوم شدن قربانی حج• تقلید در اصول دین، پیروی از دیگران در اصول دین بدون تحقیق• تقلید پس از اسلام، تقسیم تقلید به دو نوع معقول و غیرمعقول و توصیه اسلام به تقلید معقول• تقلید در حج، آویختن ریسمان، کفش کهنه یا کمربند بر گردن شتر، گاو و گوسفند به علامت قربانی فقه• تقلید (فقه)، ابواب بحث شده در باره تقلید• تقلید (اصول)، عمل یا عزم بر عملِ به قول مجتهد جامع الشرایط• تعریف تقلید، تقلید مصدر «قلّد» به معنای انداختن گردنبند و یا قلاده به گردن کسی• بقا بر تقلید، به معنای استمرار تقلید از مجتهد جامع الشرایط پس از مرگ وی• پیشینه تقلید، تاریخچه تقلید فقهی در شیعه• تبدل تقلید، تغییر تقلید از یک مجتهد به مجتهد دیگر• تقلید ابتدایی، تقلید از مجتهد مرده، بدون پیشینه ی تقلید از او در زمان حیاتش• تقلید فقهی، بحث تقلید از مجتهد در فقه• تقلید میت، تقلید از مجتهدِ از دنیا رفته• تقلید مجتهد مطلق، تقلید از مجتهدِ دارای قوه استنباط در همه ابواب فقه• تقلید استمراری، تداوم تقلید از یک مجتهد ، بعد از مرگ وی• تقلید اعلم، تقلید از تواناترین مجتهد در استنباط احکام شرعی• تقلید غیر اعلم، تقلید از مجتهدِ دارای مرتبه علمی پایین تر• تقلید انسدادی، تقلید از مجتهدِ قائل به انسداد باب علم و علمی در احکام شرعی• تقلید حی، تقلید در احکام شرعی از مجتهد زنده• تقلید در اصول عقاید، تقلید کردن شخص از مجتهد، در امور اعتقادی• تقلید در فروع دین، تقلید و پیروی از مجتهد در فروع دین• تقلید صحابی، پیروی کردن تابعین و کسانی که بعد از آنها می آیند، از آرای صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در احکام شرعی فرعی• تقلید متجزی، تقلید از مجتهدِ دارای قوه استنباط در بعضی ابواب فقه• تقلید مفضول، تقلید از اعلم و یا غیراعلم کاربردهای دیگر• تقلید السیف، مراسمِ شمشیربستن سلاطین عثمانی در یکی از نخستین روزهای جلوس
...

[ویکی شیعه] تقلید (ابهام زدایی). تقلید ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

[ویکی فقه] تقلید (اصول). تقلید به عمل یا عزم بر عملِ به قول مجتهد اطلاق می شود.
تقلید، در لغت به معنای قلاده به گردن انداختن است؛ «هو تعلیق القلادة و نحوها فی العنق» و در اصطلاح اصول، معانی متعددی برای آن بیان شده است، از جمله:۱. عمل به قول دیگری؛ «العمل بقول الغیر»؛۲. به دست آوردن فتوای دیگری، به قصد عمل کردن به آن؛ «الاخذ بفتوی الغیر للعمل به»؛۳. التزام قلبی (تصمیم و عزم) به عمل به فتوای دیگری، اگر چه به آن عمل نکرده و یا حتی هنوز فتوای او را به دست نیاورده است؛ «الالتزام بالعمل بفتوی الغیر و ان لم یعمل بل و ان لم یاخذ...».
← تعریف آخوند خراسانی از تقلید
مسئله لزوم تقلید عامی (جاهل) از عالم، از مسائل بدیهی است، زیرا شخص عامی از یک طرف، مکلف است به انجام تکالیف الهی که به آنها علم اجمالی دارد، و از طرف دیگر، استخراج تفصیلی این احکام از منابع اجتهاد برای او ممکن نیست؛ از این رو، لازم است به شخصی که آشنا به احکام و قادر بر استنباط آنها از مصادر است، مراجعه کرده و عمل به تکالیف تفصیلی خود را بر اساس دیدگاه ها و فتاوای او شکل دهد.
نکته
بعضی از علمای قدیم ، همانند فقهای حلب، تقلید را بر عوام، حرام و اجتهاد را بر آنها واجب دانسته اند.

[ویکی شیعه] تقلید (حج). تقلید، آویختن ریسمان، کفش کهنه، یا کمربند بر گردن شتر، گاو یا گوسفند به علامت قربانی است که شخص با این عمل، محرم می شود. این حکم از وظایف حاجی در حج قران است.
تقلید در حج قِران است و بدین صورت است که حج گزار کفش کهنه ای را که با آن نماز خوانده است، بر گردن قربانی می اندازد. البته نماز خواندن در هر کفشی جایز نیست؛ بلکه لازم است که کفش روی پا را نپوشاند.
برخی دیگر از فقها کیفیت آن را انداختن نعل، نخ یا بند چرمی به گردن قربانی ذکر کرده اند به صورتی که نشانه قربانی بودن حیوان باشد.

[ویکی فقه] تقلید (فقه). التزام و پذیرش فتوای مجتهد و عمل به آن بدون درخواست دلیل از وی را تقلید گویند.
تقلید در دو معنا به کار رفته است:۱. التزام یا عمل به فتوای مجتهد. از تقلید به این معنا در باب اجتهاد و تقلید سخن رفته است.۲. افکندن کهنه نعلی که با آن نماز خوانده شده برگردن قربانی. تقلید به این معنا در باب حج آمده است.
معنای تقلید
به تقلید کننده «مقلِّد»، به مجتهدی که از او تقلید می شود «مقلَّد» و به مسائل و موضوعاتی که در آن تقلید می شود «مُقَلِّدٌ فیه» گفته می شود. مقلدٌ فیه گاه از عقاید و اصول دین است که در منابع اصول فقه از چنین تقلیدی به «تقلید در اصول دین» یا «تقلید در عقلیات» تعبیر می شود؛ و گاه احکام و فروع عملی دین است که آن را «تقلید در فروع» یا «تقلید در سمعیات» می گویند.
تعاریف فقها از تقلید از مجتهد
...

[ویکی شیعه] تقلید (فقه). تقلید، اصطلاحی فقهی در اسلام به معنای پیروی شخص مکلَّف از مجتهد در احکام عملی دین است. تقلید در اصول دین جایز نیست و باید خود شخص با تحقیق و بررسی، به اصول دین ایمان آورد؛ ولی در احکام یا باید خودِ شخص مجتهد باشد، یا به احتیاط عمل کند و یا از شخص متخصص در فقه که به او مجتهد جامع الشرایط یا مرجع تقلید می گویند، تقلید نماید. به کسی که از مجتهد تقلید می کند، «مُقَلِّد» می گویند.
«تقلید» به معانی دیگری نیز در متون فقهی به کار رفته است.
تقلید کلمه ای عربی و مصدر باب تفعیل از مادّه «قَ ـ لَ ـ د» و در لغت به معنای چیزی را همراه و ملازم کسی یا شخصی قرار دادن، گردن نهادن به کاری و پیروی و دنباله روی است.

[ویکی فقه] تقلید (قرآن). تقلید به مباحث پیرامون تبعیت از احکام، و چیزهایی که لازم است تبعیت بدون علم به اصل آن اطلاق می شود.
تقلید در لغت چیزی را ملازم کسی یا شخصی قرار دادن و گردن نهادن به کاری است.
تقلید در اصطلاح
این واژه در اصطلاح فقهی به معنای التزام به عمل و گفتار مجتهد معین است. در این مدخل از واژه های «تبع»، «اقتداء»، «الفینا»، «وجدنا» و دیگر واژه های مفید معنای تقلید استفاده شده است.
اهم عناوین
تقلید از نیاکان؛تقلید در احکام؛تقلید در اصول دین و....

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن هاگِت می باشد که اوستایی است

در پارسی " خمانش " از بن خمانیدن ، در نسک :فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
خمانشگر= مقلد

افزون بر برابرنهاد های یاد شده، می توان از واژه <<واپی نگاری>> به جای <<تقلید>> بهره برد. برگرفته از ترگویه نسک سنجش خرد ناب کانت

چهرک کسی را در آوردن ( شکلک کسی را درآوردن ) ، از روی دست کسی برداشتن ( یا برگرفتن، کِش رفتن، دزدیدن ) ، الگوبرداری چیزی از جایی دیگر، دزدی ادب و اندیشه

واژه ی از ریشه عربی �تقلید�، بسته به جُستار آن در زبان پارسی از آرش های گوناگون و رویهمرفته همسویی در بنیاد خود برخوردار است؛ بگونه ای که به آنچه در بالا آورده ام باز هم می توان افزود و بسته به گزاره، پارسی آن را نوشت و بکار برد. واژه ی �چهرک� را بر بنیاد پیشنهاد بسیار خوب و چشمگیر ایرزاد در همین واژه نامه ( نگ. به واژه ی�شکل� در همین واژه نامه ) ساخته و بکار برده ام.

نمونه ها:
ـ دارد چهرک ( شکلک ) فلانی را درمی آورد.
ـ از روی دست فلانی برداشته ( یا برگرفته، کِش رفته، دزدیده ) و رنگی دیگر به آن زده است.
ـ چنین کاری دزدی ادب و اندیشه ( تقلید ) است.
ـ از کار فلانی الگو برداشته است ( تقلید نموده است ) .

Impression


کلمات دیگر: