فاطمه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: رانده شده از آتش، نام دختر پیامبر اسلام ( ص )، از شیر گرفته شده، زنی که بچه دو ساله خود را از شیر گرفته باشد، فاطمه: در لغت و اصطلاح عرب به زنی گفته می شود که فرزند خود را از شیر باز گرفته است فاطمه نام دختر پیامبر اسلام ( ص ) است که فرمود: دخترم را از آن جهت فاطمه گویند که: «ان الله عزوجل فطمها و فطم من احبها من النار» همانا خداوند متعال او و کسانی که او را دوست دارند از آتش جهنم باز می دارد، همچنین امام باقر ( ع ) فرمود: وقتی که جده ام فاطمه ( س ) به دنیا آمد خدای عزوجل به فرشته ای وحی نمود که نام فاطمه را برزبان پیامبر گرامی اسلام ( ص ) جاری سازد به همین جهت نام « فاطمه» از اذکار ربّانی است، هر کس نام او فاطمه است فرشتگان آسمان با احترام از او یاد می کنند و جان و مال او را از گزند آسیب ها و حوادث روزگار حفظ می نمایند، همچنین دختری که نام او فاطمه ( ع ) است از صفای دل و هوش فراوان و آرامش روان برخوردار است به شرط آنکه با ذکر «فاطمه» و توجه قلبی، خود را به چشمه زلال عرفان او متصل سازد و از ارتکاب به گناهان کوچک و بزرگ پرهیز نماید، ای عزیزی که نامت فاطمه است بدان که نور حضرت فاطمه ( س ) زینت عرش است «علقه قرط العرش» و اگر تو پاکدامن و اهل توسل به او باشی زینت فرش خواهی بود و آن بانوی بزرگوار شفاعت تو را در فردای قیامت تضمین خواهد کرد و همچنین صاحبان این نام از آسیب شیاطین انس و جن در امان می باشند، خوشا قلبی که آفاق برین است زنور فاطمه فرش زمین است تنیـــده جان او با مهـــر زهـرا به گلزار ولایت لاله چین است، زنی که بچه خود را از شیر گرفته باشد، نام دختر پیامبر ( ص )
(تلفظ: fāteme) (عربی) (مؤنث فاطم) ، به معنی زنی که بچهی دوساله را از شیر گرفته ؛ (در اعلام) دختر پیغمبر اکرم (ص) ملقب به زهرا (س).
فرهنگ فارسی
زنی که فرزندخودراازشیرگرفته باشدونام دخترحضرت رسول(ص )فاطمی:منسوب به فاطمه زهرائ، کسی که ازاولادحضرت فاطمه باشد
( اسم صفت ) مونث فاطم ۱ - شتر بچه ماده از شیر باز شده ۲ - زنی که بچه دو ساله را از شیر گرفته ۳ - از اعلام زنانست .
دختر قیس بن خالد القرشی از نخستین کسانی است که مهاجرت کرده از زنان صحابی و صاحب جمال و کمال بود .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دهکده ای در کشور پرتقال است که در 100 هزارگزی شهر لیسبن قرار دارد. (المنجد).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) ابوالاسد. ابوالاسد از رجال بنی مخزوم بوده و دختر او فاطمه برادرزاده ٔ ابوسلمةبن عبدالاسد مخزومی از صحابیات به شمار می آید. با اینکه از اشراف قریش شمرده شده ، ارتکاب سرقت نموده و به امر رسول خدا دست او بریده شده است . (از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 7). و رجوع به الاصابة ج 8 ص 160 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) اندلسی . یکی از ادیبه های اندلس است که به حسن کتابت مشهور زمان و نادره ٔ دوران بوده است . (از خیرات حسان ص 19).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر ابوحبیش بن عبدالمطلب قرشی تیمی صحابی است . (از الاصابه ج 8).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن ابراهیم طبری . از زنان محدث که در سال 770 هَ . ق . درگذشته است . (از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 9).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن سلطان صلاح الدین ایوبی . به روایت فقه و حدیث در زمان خود مشهور بود. زندگانیش میان سالهای 597 و 678 هَ . ق . بوده است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 763).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن علی ساعاتی که در فقه عالم بوده و کتاب مجمعالبحرین را به خط نستعلیق خوش نوشته است . (از خیرات حسان ص 10).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن محمد حلبی . سیده ای است محدثه که بین سالهای 732 و 813 هَ . ق . زندگی کرده است . این زن در شهر حلب تدریس می کرده است . (از خیرات حسان ص 9).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر اسدبن هاشم بن عبدمناف هاشمی ، مادر علی و برادرانش . گویندپیش از هجرت به مدینه آمد و در آنجا مرد. رجوع به الاصابه ج 8 ص 160 و خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 7 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر المثنی که بزرگان عرفا او را دارای مقام ولایت دانسته اند. و جامی بنابه کتاب نفحات الانس سالها خدمت او کرده درحالیکه سن اوبیش از نودوپنج سال بوده ، و گوید هر کس او را میدیدچهارده ساله گمان میکرد (!). (از خیرات حسان ص 15).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر حسن ، مادر امام محمدباقر است . رجوع به حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 208 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر حسن بن علی اقرع ، مکنی به ام فضل . در سال 480 هَ . ق . در بغداددرگذشت . خطش نیکو بود. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 763).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر حسین بن علی بن ابی طالب که از ام اسحاق دختر طلحةبن عبداﷲ تمیمی زاده شد. (از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 5). رجوع به حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 223 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر خشاب . شاعره ای از مردم شام بوده و درقرن هشتم هجری میزیسته است . (از خیرات حسان ص 11).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر خطاب و خواهر عمر خلیفه ٔ ثانی بوده و پیش ازعمر اسلام اختیار نموده است . (از خیرات حسان ص 19).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر زعبل . راویه است . (از یادداشت بخط مؤلف ).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر سعدالخیربن محمدبن عبدالکریم . زنی فقیه بود. تولدش در اصفهان به سال 552 هَ . ق . اتفاق افتاد و در سال 600 درگذشت . از راویان حدیث بود. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 763).
فاطمة. [ طِ م َ ](اِخ ) دختر جنیدبن عمروبن عبدشمس و همسر عباس بن عبدالمطلب ، عموی پیغمبر. رجوع به الاصابه ج 8 ص 161 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر سلیمان بن عبدالکریم انصاری دمشقی . عالم حدیث بود و اجازت تدریس داشت و میان سالهای 620 و 708 هَ . ق . زندگی کرد. (از اعلام زرکلی ج 2 صص 763-764). از بیشتر از یکصد تن محدث روایت حدیث کرده است ، و در قرن ششم هجری در اصفهان ساکن بوده است . (از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 8).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر شیبةبن ربیعة، همسر عقیل بن ابی طالب . (از کتاب الاصابة ج 8 ص 162).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر ضحاک بن سفیان کلابی که محمدبن عبداﷲ (ص ) او را به زنی گرفت . (از کتاب الاصابة ج 8 ص 162).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر طلحة، زوجه ٔ منصور دوانقی و از اولاد طلحه بوده است . رجوع به حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1 ص 275 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر عباس بن الفتح بغدادی . علم فقه را خوب میدانسته و به حلیه ٔ صلاح آراسته بوده . در رباط بغدادیه انزوا اختیار کرده و در تربیت و ارشاد نسوان جدی داشته و در مباحث علمی با ماهران علما مباحثه میکرده است . این زن بر منبرمیرفته و موعظه میکرده است . (از خیرات حسان ص 12).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر عبداﷲ جوردانیه . عالم حدیث و در زمان خود در شهر اصفهان پایه ای بلند داشت . زندگانیش میان سالهای 434 و 524 هَ .ق . بود. (زرکلی ج 2 ص 764). دختر عبیداﷲ جزدانیه ، کنیه اش ام ابراهیم بوده و از مردم چزدان . ابوالفتح اسعدبن ابی الفضائل محمودبن خلف عجلی اصفهانی از او حدیث شنیده است و از وی روایت کند. (یادداشت بخط مؤلف ).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر عبداﷲ،مادر عثمان بن ابی العاص الثقفی . (الاصابه ج 8 ص 163).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر عبدالقادربن محمدبن عثمان ، مشهور به بنت قریمزان . میان سالهای 878 و 966 هَ . ق . زیسته است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 764). رجوع به بنت قریمزان شود.
فاطمة. [ طِ م َ ](اِخ ) دختر خرستانی . منسوب به خلیل بن علی خرستانی واز استادان امام سیوطی است . (از خیرات حسان ص 10).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر عبدالملک بن مروان ، از خلفای بنی امیه ، و زوجه ٔ عمربن عبدالعزیز و عم زاده ٔ اوست . در ترک اسباب تجمل وحشمت پیروی از شوهر خود مینمود، و گویند در آغاز خلافت شوهرش به دستور او و رضای خود تمام زینت ها و جواهر خود را به بیت المال بخشید. (از خیرات حسان ص 12).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر علاءالدین محمدبن احمد سمرقندی . مؤلف تحفة الفقهاست . این زن با پدر و شوهرش علاءالدین کاشانی در شهر کاشان منزل داشته است و مشکلات و مسائل شرعی را برای مردم حل میکردند. او را بسبب تسلطی که در علم فقه داشته فاطمه ٔ فقیهه نیز خوانده اند. (از خیرات حسان ص 16 و 17).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر عمرولیث و همسر محمدبن حسن درهمی ، خلیفه ٔسیستان در زمان عمرولیث . (از تاریخ سیستان ص 236).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر قاسم بن جعفربن ابی طالب ، نواده ٔ جعفر برادر علی بن ابی طالب و زوجه ٔ حمزةبن عبداﷲبن زبیر است . (از خیرات حسان ص 14).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر محمد. رجوع به فاطمه ٔ تنوخیه شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] (ع ص ) مؤنث فاطم . شتربچه ٔ ماده ٔ از شیر بازشده . (منتهی الارب ). رجوع به فاطم شود. || زنی که بچه ٔ دوساله را از شیر گرفته باشد. (غیاث ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دهکده ای در کشور پرتقال است که در 100 هزارگزی شهر لیسبن قرار دارد. ( المنجد ).
فاطمة. [ طِ م َ ]( اِخ ) یکی از زنان ابومسلم خراسانی بوده است. ( احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 287 از ابن اثیر ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) ابوالاسد. ابوالاسد از رجال بنی مخزوم بوده و دختر او فاطمه برادرزاده ابوسلمةبن عبدالاسد مخزومی از صحابیات به شمار می آید. با اینکه از اشراف قریش شمرده شده ، ارتکاب سرقت نموده و به امر رسول خدا دست او بریده شده است. ( از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 7 ). و رجوع به الاصابة ج 8 ص 160 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) اندلسی. یکی از ادیبه های اندلس است که به حسن کتابت مشهور زمان و نادره دوران بوده است. ( از خیرات حسان ص 19 ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دختر ابوحبیش بن عبدالمطلب قرشی تیمی صحابی است. ( از الاصابه ج 8 ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دختر احمدبن ابراهیم طبری. از زنان محدث که در سال 770 هَ. ق. درگذشته است. ( از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 9 ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دختر احمدبن سلطان صلاح الدین ایوبی. به روایت فقه و حدیث در زمان خود مشهور بود. زندگانیش میان سالهای 597 و 678 هَ. ق. بوده است. ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 763 ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دختر احمدبن علی ساعاتی که در فقه عالم بوده و کتاب مجمعالبحرین را به خط نستعلیق خوش نوشته است. ( از خیرات حسان ص 10 ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دختر احمدبن محمد حلبی. سیده ای است محدثه که بین سالهای 732 و 813 هَ. ق. زندگی کرده است. این زن در شهر حلب تدریس می کرده است. ( از خیرات حسان ص 9 ).
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دختر اسدبن هاشم بن عبدمناف هاشمی ، مادر علی و برادرانش. گویندپیش از هجرت به مدینه آمد و در آنجا مرد. رجوع به الاصابه ج 8 ص 160 و خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 7 شود.
فاطمة. [ طِ م َ ] ( اِخ ) دختر المثنی که بزرگان عرفا او را دارای مقام ولایت دانسته اند. و جامی بنابه کتاب نفحات الانس سالها خدمت او کرده درحالیکه سن اوبیش از نودوپنج سال بوده ، و گوید هر کس او را میدیدچهارده ساله گمان میکرد ( ! ). ( از خیرات حسان ص 15 ).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر قیس بن خالد القرشی . از نخستین کسانی است که مهاجرت کرده ، از زنان صحابی و صاحب جمال و کمال بود. مرگش در حدود 50 هَ . ق . است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 764).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر محمدبن عبداﷲ، پیامبر گرامی اسلام . در بیستم جمادی الثانیه به سال پنجم بعثت در مکه به دنیا آمد. مادرش خدیجه بود. او را به القاب سیدة نساء العالمین ، طاهرة، صدیقة، زاکیة، راضیة، مرضیة، بتول ، زهرا و مادرش را به لقب بنت خویلا خوانده اند. او زوجه ٔ علی بن ابی طالب و مادر امامین حسنین است . (از یادداشتهایی بخط مؤلف ). شیخ طوسی و اکثر علما ذکر کرده اند که ولادت آن حضرت روز بیستم جمادی الاَّخر سال دوم بعثت و به روایتی سال پنجم بعثت اتفاق افتاده و مادرش خدیجه بوده است ، و مطابق روایات و احادیث فاطمه در شکم مادرسخن میگفته است . فضایل و مناقب آن مخدره زیاده از آن است که در اینجا ذکر شود. وفات آن حضرت در سیُم جمادی الاَّخره واقع شده . (از منتهی الآمال حاج شیخ عباس قمی صص 94-102). وفاتش را به سال 11 هجری نوشته اند و گویند شش ماه پس از مرگ پدرش از دنیا رفته . از او 18حدیث صحیح نقل شده است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 764).
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ )دختر عمربن خطاب از ام کلثوم بنت علی بن ابی طالب . و بعضی نام او را رقیه گفته اند. (یادداشت بخط مؤلف ).
دانشنامه عمومی
بریده از آتش جهنم، شخصی که آتش جهنم بر او حرام است.
فاطمه زهرا دختر محمد پیامبر اسلام.
فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابیطالب امام اول شیعیان.
فاطمه (فیلم ۲۰۱۵)
فاطمه (جده محمد)
بنا بر گزارش سازمان ثبت احوال ایران، نامِ فاطمه بیشترین انتخاب نام برای نوزادان دختر در میان ایرانیان را به خود اختصاص داده است.
افراد شاخص با نام فاطمه عبارت اند از:
دانشنامه آزاد فارسی
دختر حضرت محمد (ص) از خدیجه، همسر امام علی (ع) و نزد شیعه معصوم سوم از چهارده معصوم. در کتب و روایات معتبر شیعه، زهرا، صدیقه، طاهره، راضیه، مرضیه، مبارکه، بتول، محدَّثه و سیدة نساءالعالمین از القاب، و اُمّ الحسن، ام الحَسَنین، و ام الائمه و ام ابیها از کنیه های آن حضرت ذکر شده است. دربارۀ تاریخ ولادت حضرت زهرا روایات مختلف است. علمای اهل سنت و برخی دیگر تولد او را در سال پنجم پیش از بعثت، و اغلب دانشمندان شیعه براساس احادیث امامان این تاریخ را در ۲۰ جمادی الثانی، پنج سال پس از بعثت پیامبر و در شهر مکه می دانند. حضرت فاطمه تا سال سیزدهم بعثت در مکه زیست. پس از هجرت پیامبر به مدینه، همراه با علی بن ابی طالب (ع) به مدینه رفت و در سال دوم هجرت با او ازدواج کرد. طبق روایات شیعه، فاطمه در حدود ۱۰سالگی و بنابر روایات اهل سنت در ۱۸سالگی با حضرت علی ازدواج کرد؛ ولی سن ۱۸سالگی برای ازدواج دختری در میان عربِ آن زمان، که خیلی زود ازدواج می کردند، بعید به نظر می رسد. به گفتۀ مورخان، برخی از بزرگان عرب چون ابوبکر و عمر پیش از امام علی (ع)، فاطمه را خواستگاری کردند، اما حضرت رسول نپذیرفت و فرمود: منتظر فرمان الهی هستم. اما هنگامی که علی ابن ابی طالب (ع) از فاطمه خواستگاری کرد، پیامبر اسلام با رویی گشاده پذیرفت. مِهر وی زرهی بود که حضرت رسول آن را به علی بخشیده بود. حضرت فاطمه، امام حسن (ع) را در نیمۀ رمضان سال سوم و امام حسین (ع) را در سوم شعبان سال چهارم هجرت به دنیا آورد. سومین فرزند او زینب کبری در سال پنجم و فرزند چهارمش ام کلثوم در سال هفتم هجرت تولد یافت. در این سال ، مسلمانان در نبرد خیبر پیروز شدند. در نزدیکی خیبر دهکده ای آباد بود که فدک نام داشت. مردم این دهکده پس از پایان یافتن فتح قلعه های خیبر، با پیغمبر صلح کردند و نیمی از این دهکده را به ایشان دادند و در مزرعه های خود باقی ماندند. چون سربازان مسلمان در فتح این دهکده شرکت نداشتند، به حکم قرآن (سورۀ حشر، آیۀ ۵۹) فدک خاص پیغمبر شد. رسول خدا درآمد حاصله از مزارع فدک را به مستمندان بنیهاشم می داد. سپس، فدک را به دختر خود فاطمه بخشید. هرچند بعد از پیامبر آن را از وی دریغ کردند (← فدک). فاطمه در مخالفت با ماجرای سقیفۀ بنی ساعده و معرفی و حمایت از امام علی (ع) به عنوان جانشین پیامبر نقش بزرگی داشته است. وی مدت کوتاهی پس از پیامبر اسلام (۷۵ یا ۹۵ روز) درگذشت و شبانه و دور از چشم دیگران توسط امام علی(ع) دفن شد. اکنون محل قبرش نامعلوم است. در نظر شیعه، فاطمه در ردیف مقام مریم، آسیه و خدیجه، بلکه برتر از آن ها و بانوی بانوان جهان و الگوی متعالی زنان مسلمان در همۀ زمان ها، و رفتار او آینۀ تمام نمای کمالات انسانی است. پیامبر (ص) او را امّ ابیها، مادر پدرش، می نامید و بسیار او را گرامی می داشت. در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر اسلام فرمود: خدا با خشنودی فاطمه خشنود و با خشم او خشمناک می شود. همچنین فرمود: فاطمه پاره ای از وجود من است، آن که او را بیازارد مرا آزرده است. حضرت فاطمه از اصحاب کساء و اهل بیت پیامبر (ص) است که آیۀ تطهیر در حق آنان نازل شده است. از دیدگاه مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل سنت، سوره ها و آیاتی از قرآن در حق فاطمۀ زهرا نازل شده است که مهم ترین آن ها عبارت اند از سورۀ کوثر و سورۀ انسان و نیز آیۀ مباهله و آیۀ تطهیر. در سیرۀ فاطمۀ زهرا نوشته اند که شب های جمعه را تا بامداد در محراب عبادت می ایستاد و چون دست به دعا برمی داشت مردان و زنان با ایمان و همسایگان را دعا می کرد، اما دربارۀ خود چیزی نمی گفت. تسبیحات فاطمه که در کتاب های معتبر شیعه و سنی نقل شده، معروف است.
دانشنامه اسلامی
فاطمه: یعنی آن که خود و شیعیانش از آتش بازداشته (و در امان نگاه داشته) شده اند.یا به معنی آن که شر و بدی در وجود او راهی ندارد. و به معنی آن که از طفولیت با علم رشد یافته است.شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالانوار از امام باقر (علیه السّلام) روایت کرده اند که فرمود: چون فاطمه (سلام الله علیها) متولد شد خدای (عزّوجلّ) به یکی از فرشتگان وحی فرمود که به زمین برود و این نام را بر زبان پیغمبر جاری سازد و بدین ترتیب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) نام فاطمه (سلام الله علیها) را برای نوزاد انتخاب فرمود.
مجلسی، سیدمحمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳.
۱. ↑ مجلسی، سیدمحمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳.
سایت اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «فرهنگ القاب فاطمه (سلام الله علیها)»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۶/۱۱/۱۱.
...
...
پیشنهاد کاربران
یعنی عشق
از بدی ها دور است
بانوی دو عالم
بچه ای که از شیر گرفته شده است