مترادف نوبه : نوبت، تب، مالاریا
نوبه
مترادف نوبه : نوبت، تب، مالاریا
فارسی به انگلیسی
paludal fever, malaria
فارسی به عربی
عربی به فارسی
کشمکش , تقلا , يک دور مسابقه يا بازي , در خور , مقتضي , شايسته , خوراندن , هجي کردن , املا ء کردن , درست نوشتن , پي بردن به , خواندن , طلسم کردن , دل کسي رابردن , سحر , جادو , طلسم , جذابيت , افسون , حمله ناخوشي , حمله
مترادف و متضاد
نوبت
تب، مالاریا
۱. نوبت
۲. تب، مالاریا
فرهنگ فارسی
( اسم ) یا به نوبه خود.بنوبت خویش آنگاه که نوبت بوی رسد.توضیح این ترکیب مستحدث است و از زبانهای اروپایی وارد فارسی شده .۲- تبی که بلامقدمه عارض شود و دال بر حمله ناگهانی یک مرض باشدتب ناگهانی .یا نوبه با اسهال دموی .اسهال خونی .یا نوبه بقاعده .تبی که دارای مشی منظم باشد تب منظم .یا نوبه ربع توام . تب ربعی توام .یا نوبه ربع معکوس .تب ربعی توام .یا نوبه سه یک .تبی که هر سه روز یک بار عارض شود.یانوبه صفراوی .تبی که با عارضه خروج خون با ادرار توام است و در افریقای مرکزی بصورت بومی وجود داردحمای صفراوی . یا نوبه غش .تبی که درجهاش بالا باشد و مریض را دچار سنکوپ و حالت غش نمایدحمای خبیثه . یا نوبه وبائی .وبا.
ناله و فریاد و فغان . یا پوست درخت صنوبر . یامغز درخت .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
نوبه. [ ب َ ] ( اِخ ) ولایتی از زنگبار. ( برهان قاطع ). ولایتی از بلاد سودان از اقلیم اول به جنوبی مصر بر کنار رود نیل ، و آن واسطه است میان صعید مصر و حبشه ، و در آن دیار زرافه بسیار بود که به عربی اشترگاوپلنگ را گویند و تختگاه آن ولایت را دمقله گویند و منسوب به آن ملک را نوبی خوانند. ( از انجمن آرا ). نوبه شامل بلاد پهناوری است در جنوب مصر و مردم آنجا نصاری باشند و اول بلاد ایشان پس از اسوان است و اسم شهر نوبه «دمقلة» است و آن پایتخت شاه است که بر ساحل نیل واقع است. ( حاشیه برهان قاطع از معجم البلدان ). نوبه یا ساحل طلا، ناحیه ای است به افریقا که شامل نیمه شمالی سودان است و قریب 3میلیون سکنه دارد. ( از حاشیه برهان چ معین ). منطقه ای است در امتداد ساحل نیل ، از جنوب اسوان تا دنقله در سودان ، قسمتی را که در مصر، بین اسوان و وادی حلفا واقع است نوبه سفلی و قسمت دیگر را که در سودان واقع است نوبه علیا نامند. مردم آنجا به لغت خاص خود، زبان نوبی ، سخن می گویند. فراعنه مصر به خاطر تأمین راه تجارتی به سودان در این منطقه شهرها و قلعه ها و پرستشگاههای بسیار بنا کردند. در نیمه قرن چهارم م. مسیحیان بر آن ناحیه تسلط یافتند. از آغاز ظهور اسلام دین اسلام در نوبه رواج یافت و سرانجام با فتح دنقلة به دست مسلمانان دولت مسیحیان در این منطقه منقرض گشت. هم اکنون نیمی از سرزمین نوبه جزو مملکت مصر و نیم دیگر جزو سودان است. ( از الموسوعة العربیة المیسرة ص 1850 ).
نوبه. [ ن َ / نُو ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) نوبت. مره. دفعه. || دوران. دوره. زمان. هنگام. نوبت :
نوبه زهدفروشان گرانجان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست.
عالم جان خاص توست نوبه فروکوب هین
گوهر دل خاک توست رد مکن ای نازنین.
نوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) ناله و فریاد و فغان . (ناظم الاطباء). رجوع به ندبه و نوحه شود. || پوست درخت صنوبر(؟). (ناظم الاطباء). || مغز درخت (؟). (ناظم الاطباء).
نوبه . [ ن َ / نُو ب َ / ب ِ ] (اِ) نوباوه . میوه ٔ پیش رس (؟). (ناظم الاطباء).
نوبه ٔ زهدفروشان گرانجان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست .
حافظ.
|| نقاره . نوبت :
عالم جان خاص توست نوبه فروکوب هین
گوهر دل خاک توست رد مکن ای نازنین .
خاقانی .
|| زمان تب گرفتگی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوبة شود. || تب لرز. تب آجامی . مالاریا. تب لرزه . تبی که با لرزه همراه باشد و چند ساعتی بپاید، سپس بِبُرَد و باز روز دیگر بروز کند. (یادداشت مؤلف ). تبی که دایم و پیوسته نباشد و در هنگام معینی آید و برطرف گردد و سپس بازآید. (ناظم الاطباء).
نوبة. [ ب َ ] (ع اِ) رسیدگی کار سترگ و مصیبت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نازلة. مصیبت . (اقرب الموارد). ج ، نُوَب . || زمین سنگلاخ سوخته (؟). (ناظم الاطباء). || بار. پاس . نوبت . (ناظم الاطباء). رجوع به نَوبة و نوبت شود. || گروهی از سیاهان . (منتهی الارب ). رجوع به نوبه (اِخ ) و نوبی (اِخ ) شود.
نوبة. [ ن َ ب َ ](ع مص ) فرودآمدن کار. (از منتهی الارب ). نازل شدن کار. (از متن اللغة). اصابت کردن امری . (از اقرب الموارد). نَوْب . (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به نَوب شود. || (اِ) بار. پاس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوبت . (ناظم الاطباء). اسم است از مناوبة. گویند: جائت نوبتک . (از اقرب الموارد). ج ، نُوَب . || دولت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (متن اللغة). || گروه مردم . (منتهی الارب ). جماعت مردم . (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || پروای کار . (منتهی الارب ). فرصت . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || زمان ِ گرفتن تب . (از اقرب الموارد). زمان تب گرفتگی . (بحر الجواهر).
نوبه . [ ب َ ] (اِخ ) ولایتی از زنگبار. (برهان قاطع). ولایتی از بلاد سودان از اقلیم اول به جنوبی مصر بر کنار رود نیل ، و آن واسطه است میان صعید مصر و حبشه ، و در آن دیار زرافه بسیار بود که به عربی اشترگاوپلنگ را گویند و تختگاه آن ولایت را دمقله گویند و منسوب به آن ملک را نوبی خوانند. (از انجمن آرا). نوبه شامل بلاد پهناوری است در جنوب مصر و مردم آنجا نصاری باشند و اول بلاد ایشان پس از اسوان است و اسم شهر نوبه «دمقلة» است و آن پایتخت شاه است که بر ساحل نیل واقع است . (حاشیه ٔ برهان قاطع از معجم البلدان ). نوبه یا ساحل طلا، ناحیه ای است به افریقا که شامل نیمه ٔ شمالی سودان است و قریب 3میلیون سکنه دارد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). منطقه ای است در امتداد ساحل نیل ، از جنوب اسوان تا دنقله در سودان ، قسمتی را که در مصر، بین اسوان و وادی حلفا واقع است نوبه ٔ سفلی و قسمت دیگر را که در سودان واقع است نوبه ٔ علیا نامند. مردم آنجا به لغت خاص خود، زبان نوبی ، سخن می گویند. فراعنه ٔ مصر به خاطر تأمین راه تجارتی به سودان در این منطقه شهرها و قلعه ها و پرستشگاههای بسیار بنا کردند. در نیمه ٔ قرن چهارم م . مسیحیان بر آن ناحیه تسلط یافتند. از آغاز ظهور اسلام دین اسلام در نوبه رواج یافت و سرانجام با فتح دنقلة به دست مسلمانان دولت مسیحیان در این منطقه منقرض گشت . هم اکنون نیمی از سرزمین نوبه جزو مملکت مصر و نیم دیگر جزو سودان است . (از الموسوعة العربیة المیسرة ص 1850).
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] نوبت.
دانشنامه عمومی
African Kingdoms
Ancient Sudan Website
Racism and the Rediscovery of Ancient Nubia
Medieval Sai Project
"Journey to Ethiopia, Eastern Sudan, and Nigritia" was written by Pierre Trémaux in 1862-63. It features extensive descriptions and drawings of Nubia.
منطقه نوبه از جنوب اسوان تا دنقله در سودان ادامه دارد. قسمتی را که در مصر، میان اسوان و وادی حلفا واقع است نوبهٔ سفلی و قسمت دیگر را که در سودان واقع است نوبهٔ علیا می نامند. مرکز نوبه در قدیم دنقله بود.
مشهور است که در دوران قدیم در نوبه زرافه بسیار بود.فراعنهٔ مصر به خاطر تأمین راه بازرگانی به سودان در این منطقه شهرها و دژها و پرستشگاه های بسیار بنا کردند. در نیمهٔ سده چهارم میلادی مسیحیان بر آن ناحیه چیرگی یافتند. از آغاز ظهور اسلام دین اسلام در نوبه رواج یافت و سرانجام با فتح دنقله به دست مسلمانان دولت مسیحیان در این منطقه منقرض گشت.
فرم های موسیقی ردیفی
محمدرضا لطفی معتقد است که واژهٔ زبان عربی نوبه (یا نوبت) اشاره به زمان اجرای قطعه ها داشته است؛ به عقیدهٔ او این نوع قطعات موسیقی برای اجرا در زمان های خاص ساخته می شدند و می بایست در نوبت و زمان مربوط اجرا می شدند. اما حبیب حسن توما معتقد است که ریشهٔ این نام به زمانی بر می گردد که نوازندگان پشت یک پرده منتظر می نشستند تا شخصی که به نام ستار (یا پرده دار) شناخته می شد به آن ها اعلام کند که نوبت اجرای موسیقی توسط آن ها فرا رسیده است. همچنین از نوبه در کنار عمل به عنوان دو گونه از تصنیف های دورهٔ تیموریان یاد می شود و نمونه هایی از نوبه های ساخته شده توسط عبدالقادر مراغه ای در آثار موسیقی دانان پس از آو آمده است.
واژهٔ «نوبه» در متون موسیقی قدمت زیادی دارد، چنان که در کتاب الاغانی (نوشتهٔ ابوالفرج اصفهانی موسیقی دان قرن سوم و چهارم قمری، مصادف به حکومت خلفای عباسی) به این واژه اشاره شده است. در کابردهای قدیمی تر، این واژه برای اشاره به نوبت نوازندگان برای اجرای موسیقی به کار می رفته است؛ در این دوره موسیقی دانان به صورت مرتب (مثلاً در یک روز مشخص هفته) موسیقی اجرا می کردند، و در هر مجلس موسیقی نیز به نوبت به نوازندگانی می پرداختند. اما در متون مربوط به دورهٔ عباسیان این واژه به مشخصات خاصی از یک گونهٔ موسیقی (چنان که بعدتر متداول شد) اشاره نمی کرده است.
اولین اشاره به واژهٔ نوبه برای اشاره به یک الگوی مشخص موسیقی در قابوس نامه (نوشتهٔ ۴۷۵ قمری) یافت شده است. در این اثر، بین واژهٔ نوبه و مفهوم ترکیب اجرای قطعه های موسیقی (از قطعه های آهسته تر به قطعه های سریع تر) ارتباط برقرار شده است اما جزئیات دقیقی ارائه نشده است. بعدتر در آثار احمد بن محمد مقری (مورخ عرب که در قرن دهم و یازدهم قمری می زیست) نیز اشاره ای به ترتیب قطعه های موسیقی شده است و آمده است که ابتدا باید قطعهٔ آهستهٔ نشید نواخته بشود و پس از آن قطعهٔ آهستهٔ بسیط، و در انتها قطعه های سریعتر با نام محرکات و اَهزاج (جمع هَزَج، که نام نوعی ضرب آهنگ سریع و سبک نیز بوده است). (در الاغانی نیز به نام نشید و بسیط اشاره شده و این گونه های موسیقی به اسحاق موصلی نسبت داده شده است). این ترتیب مشخص قطعات موسیقی، چارچوب اصلی گونهٔ موسیقی نوبه است.
دانشنامه آزاد فارسی
اقلیتی قومی شامل شماری فراوان از گروه های کوچک خودمختار در بخش جنوبی سودان با جمعیتی نزدیک به یک میلیون تن (۱۹۹۱). آن ها عمدتاً کشاورزند و برای ترسیم نقاشی های پیچیده و ظریف روی بدن خود بسیار تلاش می کنند. به گویش های مختلف نوبه ای، که به خانوادۀ زبانی شاری ـ نیلی تعلق دارند، سخن می گویند. اسلامی شدن اجباری سبب تهدید هویت فرهنگی آن ها شده است. هزاران نفر از آنان در جنگ داخلی سودان کشته شدند. مزارع پلکانی نوبه در «کوهستان های نوبه» در غرب بخش معروف به نیل ابیض (سفید) مشاهده می شوند. در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، در دوره ای که سودانی های مسلمان شمالی تلاش کردند سلطۀ خود را در جنوب اعمال کنند، ارتش دست به قتل عام زد و ناپدید شدن ها و اعدام های غیرقانونی زیادی اتفاق افتاد و بسیاری از سودانی های جنوب نیز از خانه هایشان رانده شدند.