کلمه جو
صفحه اصلی

غوطه


مترادف غوطه : غرق، غرقه، فرورفتن

فارسی به انگلیسی

plunging, dive, dip, duck

plunging, duck


dip, duck


فارسی به عربی

انتقاع , بطة , هبوط

مترادف و متضاد

plunge (اسم)
شیرجه، غوطه، سقوط سنگین، گودال عمیق، سرازیری تند

duck (اسم)
غوطه، اردک، مرغابی، غوص، اردک ماده

dive (اسم)
غور، شیرجه، غوطه

غرق، غرقه


فرورفتن


۱. غرق، غرقه
۲. فرورفتن


فرهنگ فارسی

یا غوطه دمشق . مجموعه باغهایی که شهر دمشق را احاطه کرده اند و از رود بردی سیراب میشوند . در این باغها میوه های مطبوع مخصوصا زردالو بعمل می آید . در ازمنه قدیم این ناحیه مسکن بنی غسان بود .
اسم مره ازغوطبمعنی فرورفتن در آب، درفارسی غوطه میگویند، غوته هم گفته شده
( اسم ) فرو رفتن در آب سر باب فرو بردن .
در تداول بنایان طرز ریختن ملاط یا دوغاب در میان بنا که همه درز ها را فرا گیرد .

فرهنگ معین

(غَ وْ طَ ) [ ع . ] (اِ. ) زمین پست و هموار.
(طِ ) [ ع . ] (اِ. ) فرو رفتن در آب .

(غَ وْ طَ) [ ع . ] (اِ.) زمین پست و هموار.


(طِ) [ ع . ] (اِ.) فرو رفتن در آب .


لغت نامه دهخدا

( غوطة ) غوطة. [ غ َ طَ ] ( ع اِ ) زمین پست هموار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زمین پست و گودال. وهدة. || اسم مرت از غَوط است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به غَوط در معنای مصدری شود. به معانی کندن ، درآمدن در چیزی ، غایب و ناپدید شدن ، و فرورفتن در آب.

غوطة. [ طَ ] ( ع اِ ) زمین پست هموار. ج ، غیطان ، اَغواط. ابن اعرابی گوید: غوطه جای فراهم شدن گیاه است ، و ابن شمیل گوید: گودالی که در زمین هموار و پست باشد. ( ازمعجم البلدان ). || ( معرب ، اِ ) نقرس. وجعالمفاصل . ( دزی ج 2 ص 231 ).

غوطة. [ طَ ] ( اِخ ) غوطه دمشق . شهر دمشق یا شهرستانی است از آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نام ناحیتی که دمشق جزء آن است. پیرامون آن 18 میل است و کوههای بلند آن را از هر سو فراگرفته اند، بخصوص قسمت شمالی آن که کوههایی بسیار بلند دارد. آبهای غوطه از همین کوهها بیرون آیند و نهرهایی تشکیل دهند و باغها و کشتزارها را سیراب کنند. سرزمین غوطه همه درختان وچشمه ها است و مزارع مستغل در آنجا کم است. این ناحیه یکی از زیباترین و باصفاترین شهرهای دنیا، و یکی از جنات اربعه روی زمین یعنی صغد ( سغد )، ابلة، شعب بوان و غوطه ، و بهترین آنهاست. ابن قیس رقیات گوید:
اجلک اﷲ و الخلیفة بالَ
َغوطة داراً بها بنوالحکم
المانعو الجار أن یضام ، فما
جار دعا فیهم بمهتضم.
و نیز گوید:
اقفرت منهم الفرادیس فالغو
طة ذات القری و ذات الظلال
فضمیر فالماطرون فحورا
ن قفار بسابس الاطلال.
( از معجم البلدان چ دار صادر - دار بیروت ).
غوطه باغهایی است که دمشق را احاطه کرده اند و از رودخانه بَرَدی سیراب میشوند. در این باغها میوه هایی بسیار خوش و مطبوع بخصوص زردآلو به بار می آیند. در زمانهای بسیار قدیم این ناحیه مسکن بنی غسان بوده است. ( از اعلام المنجد ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ، فهرست الحلل السندسیة ج 1 و 2، تاریخ سیستان ص 133، فهرست حبیب السیر چ خیام ، الموشح ص 142، فهرست العقد الفرید، نخبة الدهر دمشقی ، نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 79 و 129 و 249، المعرب جوالیقی ص 59 حاشیه 1 و کتاب غوطة دمشق تألیف محمد کردعلی چ دمشق 1952 م. شود.

غوطة. [ طَ ] ( اِخ ) ( الَ... ) شهری است در بلاد طی ٔاز آن بنی لام که نزدیک جبال صبح از آن بنی فزاره واقعاست. ( از معجم البلدان ). رجوع به ماده بعدی شود.

غوطه . [ طَ/ طِ ] (از ع ، اِ) فروشدن به آب . فرورفتگی در آب و غرق شدگی . فرورفتگی سر در آب . غوطه به واو معروف است نه به واو مجهول ، زیرا در عربی به واو مجهول نمی آرند. (غیاث اللغات ). سر به آب فروبردن ، و فارسیان به واو مجهول خوانند؛ و با لفظ زدن و نمودن و خوردن و دادن و فروبردن استعمال شود. و بعضی قید «تا کمر» و «تاگردن » و «تا قدم » نیز کرده اند. (آنندراج ). در فرهنگ اسدی و برهان قاطع غوته به تاء نقطه دار بمعنی غوطه خوردن و سر به آب فروبردن و فرورفتن در آب آمده است و همچنین صاحب برهان قاطع غوت را نیز به همین معنی آورده است ، و غوطه را معرب غوته میداند، از این رو شاید غوطه ٔ عربی مأخوذ از غوت یا غوته ٔ فارسی باشد.
ترکیب ها:
- غوطه خوار . غوطه خور. غوطه خوردن . غوطه دادن . غوطه زدن . غوطه فروبردن . غوطه گاه . غوطه نمودن . غوطه ور شدن . رجوع به هر یک از این ماده ها شود.


غوطة. [ طَ ] (اِخ ) (الَ ...) آبی است از آن بنی عامربن جوین طائی که به بدی و شوری معروف است . این غوطه را با «غوطه » شهری در بلاد طی ٔ غوطتان نامند. (از معجم البلدان ).


غوطة. [ طَ ] (اِخ ) (الَ ...) زمینی است نرم و سپید ازآن بنی ابی بکر که سوار به دو روزطی کردن آن نتواند، و در آن آبهای بسیار و زمینهای سبز و خرم و کوهها قرار دارند. (از معجم البلدان ).


غوطة. [ طَ ] (اِخ ) (الَ ...) شهری است در بلاد طی ٔاز آن بنی لام که نزدیک جبال صبح از آن بنی فزاره واقعاست . (از معجم البلدان ). رجوع به ماده ٔ بعدی شود.


غوطة. [ طَ ] (اِخ ) نام نهری در دوزخ ، در حدیث آمده : من مات مدمن خمر سقاه اﷲ من نهر الغوطة؛ (یعنی هرکه بمیرد در حال افراط در میخواری ، خداوند او را از چشمه ٔ غوطة سیراب کند). قیل : یا رسول اﷲ ما نهر الغوطة؟ قال : نهر یجری من فروج المومسات یوذی اهل النار ریح فروجهم . (از ناظم الاطباء) (مسند احمدبن حنبل ج 4 ص 399).


غوطة. [ طَ ] (ع اِ) زمین پست هموار. ج ، غیطان ، اَغواط. ابن اعرابی گوید: غوطه جای فراهم شدن گیاه است ، و ابن شمیل گوید: گودالی که در زمین هموار و پست باشد. (ازمعجم البلدان ). || (معرب ، اِ) نقرس . وجعالمفاصل . (دزی ج 2 ص 231).


غوطة. [ غ َ طَ ] (ع اِ) زمین پست هموار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین پست و گودال . وهدة. || اسم مرت از غَوط است . (از اقرب الموارد). رجوع به غَوط در معنای مصدری شود. به معانی کندن ، درآمدن در چیزی ، غایب و ناپدید شدن ، و فرورفتن در آب .


غوطة. [ طَ ] (اِخ ) غوطه ٔ دمشق . شهر دمشق یا شهرستانی است از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام ناحیتی که دمشق جزء آن است . پیرامون آن 18 میل است و کوههای بلند آن را از هر سو فراگرفته اند، بخصوص قسمت شمالی آن که کوههایی بسیار بلند دارد. آبهای غوطه از همین کوهها بیرون آیند و نهرهایی تشکیل دهند و باغها و کشتزارها را سیراب کنند. سرزمین غوطه همه درختان وچشمه ها است و مزارع مستغل در آنجا کم است . این ناحیه یکی از زیباترین و باصفاترین شهرهای دنیا، و یکی از جنات اربعه ٔ روی زمین یعنی صغد (سغد)، ابلة، شعب بوان و غوطه ، و بهترین آنهاست . ابن قیس رقیات گوید:
اجلک اﷲ و الخلیفة بالَ
َغوطة داراً بها بنوالحکم
المانعو الجار أن یضام ، فما
جار دعا فیهم بمهتضم .
و نیز گوید:
اقفرت منهم الفرادیس فالغو
طة ذات القری و ذات الظلال
فضمیر فالماطرون فحورا
ن قفار بسابس الاطلال .

(از معجم البلدان چ دار صادر - دار بیروت ).


غوطه باغهایی است که دمشق را احاطه کرده اند و از رودخانه ٔ بَرَدی سیراب میشوند. در این باغها میوه هایی بسیار خوش و مطبوع بخصوص زردآلو به بار می آیند. در زمانهای بسیار قدیم این ناحیه مسکن بنی غسان بوده است . (از اعلام المنجد). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ، فهرست الحلل السندسیة ج 1 و 2، تاریخ سیستان ص 133، فهرست حبیب السیر چ خیام ، الموشح ص 142، فهرست العقد الفرید، نخبة الدهر دمشقی ، نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 79 و 129 و 249، المعرب جوالیقی ص 59 حاشیه ٔ 1 و کتاب غوطة دمشق تألیف محمد کردعلی چ دمشق 1952 م . شود.

فرهنگ عمید

فرو رفتن در آب.

دانشنامه عمومی

غوطه (به عربی: غوطة دمشق) به مجموعه ای از مزارع اطلاق می شود که در منطقه ریف دمشق در نزدیکی قسمت شرقی دمشق در سوریه واقع شده است.
حملات غوطه ۲۰۱۳
غوطه دمشق، کمربندی از زمین های سبز کشاورزی است که مناطق جنوبی و شرقی شهر دمشق را محصور کرده است. این زمین های سبز کشاورزی، شهر دمشق را از مراتع خشکی که در مرز صحرای سوریه قرار دارد، مجزا کرده است. این زمین ها برای هزاران سال نیاز خوراکی ساکنان خود را با انواع گوناگون حبوبات، غلات، میوه و سبزیجات تأمین کرده اند. هرچند سکونت بشر در این منطقه به دوران باستان بر می گردد، اما گسترش سریع این مزارع در طی چند دهه گذشته رخ داد. افزایش تعداد متقاضیان مواد غذایی به علت شهرنشینی و جمعیت رو به رشد دمشق و همچنین توسعه صنعتی، فشار را برای بهره برداری کشاورزی بیشتر از این زمین ها افزایش داده است.

دانشنامه آزاد فارسی

زمین های قابل کشتی که اطرافشان را مناطق خشک فراگرفته است. از غوطه های مشهور، به غوطه دمشق می توان اشاره کرد که شامل باغ هایی در اطراف دمشق است که رودخانه بردی آن ها را سیراب می کند. محصول این باغ ها میوه های متنوعی همچون زردآلو، انگور و زیتون است. همچنین در این زمین ها غلات نیز کشت می شود. این منطقه مدفن چند تن از اصحاب پیامبر (ص) و نیز مزاری منسوب به حضرت زینب (ع) است.

پیشنهاد کاربران

غوته از مصدر غوتیدن و فارسی ست لذا با ت باید نوشته شود

غرق

قوطه به احتمال زیاد ریشه عربی داشته باشد ، در زبان عربی کلمه ای به نام قط می باشد که به معنی فرو رفتن نفر مذکر در آب یا هر چیز دیگری که از سطح سر آن به بالا ارتفاع داشته باشد .

فرورفتن در اب

غوطه به معنای فرورفتن است
به معنای غرق شدن نیست

ناغوش

بن مایه: لغت نامه دهخدا


کلمات دیگر: