کلمه جو
صفحه اصلی

معنا


مترادف معنا : مراد، معنی، مفهوم، منطوق، باطن، کنه، مطلب، موضوع

متضاد معنا : صورت، لفظ، مصداق

برابر پارسی : ماناک، چَم، آرِش

فارسی به انگلیسی

virtually


virtually, in reality

مترادف و متضاد

باطن، کنه


مطلب، موضوع


مراد، معنی، مفهوم، منطوق ≠ صورت، لفظ، مصداق


۱. مراد، معنی، مفهوم، منطوق
۲. باطن، کنه
۳. مطلب، موضوع ≠ صورت، لفظ، مصداق


فرهنگ فارسی

در زبان‌شناسی زایشی، خوانش تحت‌اللفظی و خارج از بافت واژه‌ها و جمله‌ها؛ در زبان‌شناسی نقش‌گرا، کارکرد و کاربرد متـ . معنی


( اسم ) رسم الخط فارسی برای معنی
از حیث معنی از حیث مضمون مقابل لفاظا .

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . معنی ] (اِ. ) مضمون ، مفهوم . ج . معانی .

لغت نامه دهخدا

معنا. [ م َ ] (ع اِ) مراد از کلام و مقصود و اراده . (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی شود.


معنا. [ م َ ] ( ع اِ ) مراد از کلام و مقصود و اراده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به معنی شود.
( معناً ) معناً. [ م َ نَن ْ ] ( ع ق ) از حیث معنی. از حیث مضمون. مقابل لفظاً. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مقابل صورةً. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). در معنی. باطناً.

فرهنگ عمید

معنی#NAME?


= معنی

دانشنامه عمومی

معنا یا معنی:تونما، توئین یا تویین، آنچه که درون و توی واژه ها یا هر نهاده ای نهفته باشد.


معنا یا معنی می تواند به موارد زیر اشاره کند:
معنا (زبان شناسی)، معنایی که از طریق زبان منتقل می شود
معنا (فلسفه زبان)، تعاریف، مولفه ها و انواع معنا که در فلسفه بحث می شود
معنای زندگی

فرهنگستان زبان و ادب

{meaning} [زبان شناسی] در زبان شناسی زایشی، خوانش تحت اللفظی و خارج از بافت واژه ها و جمله ها؛ در زبان شناسی نقش گرا، کارکرد و کاربرد متـ . معنی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَعَنَا: با ما
معنی تَأْوِیلَهُ: معنا و مقصود اصلی آن
معنی ﭐلْغَوْاْ: سروصدای بی معنا در آورید (از مصدر لغو است ، و لغو به معنای هر چیزی است که اصل و ریشهای نداشته باشد ، و در کلام به معنای آن گفتاری است که معنا نداشته باشد )
معنی تَأْوِیلِ: معنایی غیر از معنای ظاهری لفظ - معنا و مقصود اصلی
معنی یَتَمَطَّیٰ: با تکبر راه می رود(اصل آن به این معنا بوده که آدمی پشت و کمر خود را تاب دهد)
معنی ﭐصْدَعْ: آشکار کن (بی پرده بگو)(کلمه صدع و فرق و فصل به یک معنا است ، و معنای فلان صدع بالحق ، این است که فلانی حق را بی پرده و آشکارا گفت . )
معنی سَیُنْغِضُونَ: به زودی سرهای خود را به نشانه استهزاء و ریشخند می جنبانند(از انغاض به این معنا که کسی سر خود را با حالت غرور و خودخواهی در مقابل دیگری تکان دهد )
معنی خَذُولاًَ: واگذارنده (از خذلان و خذلان بدین معنا است که آن کس که آدمی احتمال میدهد او را یاری کند در هنگام احتیاج یاری نکند . )
معنی مَخْذُولاًَ: واگذاشته شده و یاری نشده (از خذلان و خذلان بدین معنا است که آن کس که آدمی احتمال میدهد او را یاری کند در هنگام احتیاج یاری نکند . )
معنی مُّؤْصَدَةٌ: سرپوشیده - سر بسته (عبارت "إِنَّهَا عَلَیْهِم مُّؤْصَدَةٌ"یعنی آتش بر آنان منطبق است ، به این معنا که از آنان احدی بیرون آتش نمیماند ، و از داخل آن نجات نمییابد )
معنی هَوَاءٌ: خالی (مراد از هوا فضائی است که از هر چیز خالی باشد ، همچنانکه در جمله افئدتهم هواء : دلهایشان خالی است به این معنا آمده)
معنی قَتُوراً: بخیلی که بخل را به نهایت رسانده باشد - دبی نهایت بخیل(کلمه : قتر ، به معنای تنگی است ، و قتور مبالغه در همان معنا است )
ریشه کلمه:
مع (۱۶۴ بار)
نا (۱۱۸۲ بار)

مع به قول مشهور اسم است به دلیل دخول تنوین در «معاً» و به قولی حرف جر است. و آن دلالت بر اجتماع دارد خواه اجتماع در مکان باشد مثل «هُما مَعاً فَی الدَّارِ» و خواه در زمان مثل «هُما وُلِدا مَعاً» آن دو با هم زائیده شدند. و خواه در مقام مثل «هُما مَعاً فِی الْعُلُوِّ». ایضاً مفید معنی نصرت و یاری است، یاری شده همان مضاف الیه «مع» است چنانکه راغب می‏گوید مثل . یعنی محزون نباش خدا یار ماست . خدا یار آنان است که تقوا کرده و آنانکه نیکوکارانند. و آن به لفظ «مَعَ - مَعَکَ - مَعَکُمْ - مَعَکُما - مَعَنا - مَعَهُ - مَعَها - مَعَهُمْ و مَعی» در قرآن مجید آمده است.

پیشنهاد کاربران

در گویش بیذُوُی یعنی من برم

1_حکمت
2_فرافلسفه
3_حق
4_واقع
لطفا معانی کلمات فوق را بیان فرمایید



کلمات دیگر: